نامۀ شماره 4

گلهای راهنمایی جلد دوم پرسش و پاسخ

سؤال: کرات چه با فرضیه لاپلاس فرانسوی چه به فرضیۀ دیگر که تابش نورالانوار و فشرده شدن اجرام فضای لایتناهی باشد کاری نداریم. آیا بعد از تشکیل کرات و موجودات کرات نو ساختۀ همان آب و هواست یا که علت مبقیه کرات است در وجود مخلوقات کرات دست داشته؟ آیا اراده‌ای در کار خود دارند؟ اگر همان علت وجود و علت سبقیه در تشکیل و کیفیات و کمیات موجودات کرات دست دارد تا چه مقدار مؤثر است؟

جواب: مایه اصلی خلقت موجودات از فضای عالمی است و مادۀ اصلی فضای عالمی از نیروی قدرت نورالانوار می‌باشد که قسمتی فشرده و سنگین و ثقیل می‌شود و قسمتی از آن رقیق می‌ماند. قسمت ثقیل و سنگین از به هم فشرده شدن مواد رقیق به وجود می‌آید و درجه رقت و غلظت بستگی به تراکم مواد و به هم فشرده شدن آنها دارد تا جایی که وقتی کاملاً ثقیل و فشرده شد آن را خاکی و مادی می‌نامند و آنچه رقیق و لطیف والطف است الهی می‌گویند. خود کره هم در خلقت موجودات آن ذی‌سهم است یعنی از ویتامین‌ها و مواد و عناصری که در هر کره درست شده و قسمتی از آن کره را تشکیل می‌دهد در خلقت موجودات آن کره تأثیر می‌کند. همان طور که در کتاب گل‌های راهنمایی جلد اول بخش "حل مسائل خداشناسی و آفرینش" به تفصیل بیان گردیده خلقت خود کرات نیز از نورالانوار و فشرده شدن مواد لطیف و الطف می‌باشد. بنابراین خود کره هم از قدرت و نیروی لایزال الهی تشکیل شده است لذا این که می‌گوییم خلقت موجودات کرات وابسته به دو نیروی جو و فضای عالمی و دخالت مواد خود کرات است در حقیقت منبع آن یکی است یعنی عمل خداوندی است. این تفکیک که بیان می‌شود در حقیقت به خاطر جریان یافتن امور عالم است والا در اصل امور وحدت است و تفکیکی نیست چنان که یک فرد بشر که در این دنیا متولد می‌شود دو عامل در او تأثیر دارد یکی مرد و دیگری زن و به هم پیوستن این دو عامل که به منزلۀ مثبت و منفی است ایجاد نطفه و مولود می‌نماید در حالی که می‌دانیم که این تفکیک قواعدی برای گذراندن امور دنیوی است و در اصل خلقت وحدت برقرار است که از قدرت لایزال خداوندی است. نطفه‌ای که در بدن مرد تشکیل می‌شود به ترتیبی که در بخش "خداوند و خلقت" گل‌های راهنمایی جلد اول ذکر گردید از تمام ذرات بدن مرد است که در ابتدا غیر مرئی است و تا حال به هیچ وسیله آن را ندیده‌اید بعداً چون فشرده و متراکم گردید به صورت منی درمی‌آید که قابل رؤیت می‌شود همان منی است که تشکیل نطفه می‌دهد و روز به روز بزرگتر می‌گردد تا به صورت بشر درمی‌آید و این امر شبیه به همان تشکیلات جوی است. لذتی هم که در هنگام دفع منی به وجود می‌آید در اثر همان حرارتی است که ذرات را فشرده و متراکم می‌کند. برای توضیح مطلب دربارۀ خلقت کرات می‌گوییم که در موقعی که نیروی عظیمه و قویه نورالانوار برحسب امر پروردگار به شرحی که در بخش "حل مسائل خداشناسی و آفرینش" گل‌های راهنمایی جلد اول بیان شده مواد را فشرده ساخت و تشکیل کرات داد قسمتی از آن که در مرکز است و فشرده و ثقیل است خود کره را تشکیل می‌دهند و قسمتی از آن که رقیق‌تر است در اطراف کره باقی می‌ماند که جو کره را تشکیل می‌دهد و هر چه از کره دورتر باشد این جو رقیق‌تر و رقیق‌تر می‌شود تا وقتی که فاصله زیاد پیدا کند. وجود انسان هم همین طور است که وقتی جسم از آن تشکیل شد از مواد فشرده شده و محکم است که جسم را تشکیل می‌دهد و قسمتی هم در پیرامون این جسم لطیف است که ماده‌ای رقیق است که رقت آن درجات دارد. مادۀ رقیق‌تر از جسم را پریسپری می‌گویند و از آن رقیق‌تر و لطیف‌تر را روح نام می‌گذارند. پس قسمتی از خلقت نیز از جو به وجود می‌آید و آنچه را ثقیل است مادی و آنچه را لطیف است معنوی می‌نامند به این لحاظ می‌گویند موجودات از مادیات و معنویات (جسم و روح) به وجود آمده‌اند در حالی که اصل همه یک قدرت واحد است. در حاشیه می‌گویم: دلیل این که در همین هوایی که اکنون زمین را احاطه کرده عناصر و ذراتی است که بشر از آن استفاده می‌کند این مطلب است که اصولاً خلقت از ذرات لطیف‌ الطف و عناصر بی‌اندازه لطیف تشکیل می‌شود و بشر و همۀ موجودات برای ادامۀ حیات خویش از این ذرات استفاده می‌کنند در حالی که عناصر مزبور نامرئی است و به هیچ وسیله آن را ندیده‌اید اما وقتی فشرده شد تشکیل جسمیت می‌دهد و مرئی می‌گردد. همین طور است موجودات و عناصر در تمام عالم لایتناهی. برای روشن شدن مطلب به میوه‌هایی که در درون آنها کرم تولید می‌شود مثلاً یک سیب توجه کنیم. سیب را به منزلۀ کره می‌گیریم و کرمی که در درون آن تشکیل می‌شود به منزلۀ مخلوق آن کره است. این کرم از دو قسمت تشکیل شده است. قسمتی از آن میکروب یا جرثومه یا نطفه‌ای است که از هوا وارد می‌شود که آن را روح می‌گویند و قسمتی دیگر از مواد داخلی خود سیب است که نطفه را پرورش می‌دهد و تقویت می‌کند و کلیه اینها امر پروردگار است. سیب را به منزلۀ کره زمین و هوایی که اطراف سیب را گرفته معنویات فرض کنیم. وقتی نطفه در سیب تولید می‌شود به معنی آن میکروب‌هایی که از خارج وارد می‌شود و به منزلۀ روح است. مواد ویتامینی سیب آن را پرورش می‌دهد. به همین ترتیب است عمل کره زمین نسبت به موجودات منتها پس از آن که مدتی در این سیب (یا کره زمین) موجوداتی پیدا شد نشو و نما می‌کنند و وسیلۀ جفت‌گیری و انواع و اقسام راه‌های زندگی در مقابل آنها باز می‌شود. انسان و کلیۀ حیوانات و نباتات به همین ترتیب در زمین رشد کرده و پرورده شده‌اند. حال که سخن از سیب به میان آمد لازم است به اشاره مطلبی را بیان نمایم. یک سیب رسیده و خوشمزه و معطر که می‌خوریم و از آن لذت می‌بریم آیا می‌دانید که چه چیزی است که سبب متلذذ گردیدن از آن مزۀ خوب و عطر مطلوب می‌شود؟ همان روح سیب است که قدرت اصلی سیب در آن است و همان روح است که انسان را آنقدر محظوظ می‌کند و لذت روحی می‌بخشد. دلیل مطلب این است که وقتی به وسیلۀ ماشین آب میوه‌گیری آب سیب را می‌گیریم و تفالۀ آن باقی می‌ماند آن تفاله چندان مزه و قدرتی ندارد اما آب سیب دارای تمام عطر و بو و مزه و خاصیت سیب است. چرا چنین است؟ برای این که رقیق‌تر و لطیف‌تر شده است. این قاعده کلی را هیچگاه نباید از نظر دور بداریم که اجسام هر قدر رقیق‌تر و لطیف‌تر شوند نیرومندتر و قوی‌تر و قدرت‌بخش‌تر و لذت‌بخش‌ترند و هر چه رقت افزون گردد به همان تناسب قدرت فزونی می‌گیرد. به همین دلیل است که سیر به سوی معنویت لذت‌بخش است. البته این تقسیم‌بندی که دربارۀ سیب بیان گردید برای فهم مطلب است و می‌توان این طور گفت که یک سیب که آب آن گرفته می‌شود تفالۀ آن را به منزله جسم سیب می‌دانیم و آبی که از آن باقی می‌ماند و می‌خوریم به منزلۀ پریسپری است که ماده‌ای است رقیقتر از کالبد. عطر و مزه و فایده‌ای که از آن حاصل می‌شود به منزلۀ روح است و دلیل آن این است که اگر این گونه مواد و ویتامین‌ها و میوه‌ها را نخوریم بدن ما ضعیف می‌ماند و روح تجلی نمی‌کند و برعکس استفاده از این مواد باعث پرورش و تقویت روح و تجلی نیروهای انسانی است و تا مادۀ روحی نباشد نمی‌تواند روح تقویت کند. این است که در اصطلاح هم بدون توجه به حقیقت مطلب حقیقتی را می‌گویند و این گونه مواد را روح‌بخش و روح‌افزا و روح‌نواز می‌خوانند.

سؤال: آیا همان علت عالم به حوادث است که در کرات و مخلوقات آن می‌گذرد یا خود کرات و گازهای انباشته اطراف آن کرات خودکار هستند. کارشان جمع و تفریق است و در این جمع و تفریق مخلوقات گوناگون موجود می‌شود. تبدیل و تغییر شکل می‌دهد بدون اراده. آیا عمال قدرت لایتناهی که حاکم بر تمام اجرام سماوی و غیره می‌باشد و در حرکت آن فعل و انفعال حاصل می‌شود از نتیجۀ جسم و روح و غیره موجود می‌شود می‌تواند غیر از این عملیات کاری انجام دهد یا نه؟ اگر بگوییم اراده و مقدر همه چیز از نتیجۀ فشرده شدن اجرام و لطیف و الطف شدن آنها موجود می‌شود پس آن قدرت و نورالانوار که سازندۀ این تشکیلات است خود دارای اراده است یا نه. اگر بنا شود اراده از فعل و انفعال اجرام تولید شود پس اراده در خود آن نورالانوار موجود نبوده خالق اراده هم نورالانوار است. آیا ممکن است فاقد الشیئی معطی الشیئی شود؟ با امتنان و تشکر از زحماتی که آن بزرگوار حقاً حشمت‌السلطان هستید می‌کشید در راه مقدس وحدت توفیقات عالیه بیش از پیش را برای آن جناب خواهانم. نصرکم الله فی نصره الادیان.

جواب: هر قسمت از کرات و غیر کرات که ملاحظه می‌کنید فعل و انفعالاتی دارند که بدان وسیله تولید مثل می‌کنند اما نیرویی لازم است که آنها را شعور بدهد و زندگی آنها را مرتب نماید، اجتماع آنها را نظم بخشد، تعداد و میزان لازم آنها را حفظ کند، اندازه و قواره و نسبت آنها را محفوظ بدارد و سایر امور زندگیشان را ترتیب دهد مانند مهندسی عالم یا مدیری مدبر که یک ماشین یا یک اداره یا یک دستگاه فرستنده تلویزیون را اداره می‌کند که در عین حال که آن کارخانه و دستگاه و اداره دارای تمام وسایل خودکار هستند و به طور اتوماتیک کار می‌کنند لازم است امور عمومی و اجتماعی و چیزهایی که خارج از حدود آنهاست اداره شود. دربارۀ روح در کتاب‌های دینامیسم آفرینش و مکانیسم آفرینش و گل‌های راهنمایی (جلد اول و دوم) گفته شده که روح یکپارچه است و قدرت و امر پروردگار است. تمام فضا را احاطه کرده و مخلوقات مانند ماهیان و حیواناتی که در آب دریا زندگی می‌کنند و از آن آب بهره می‌برند از روح بهره‌مند هستند. در این باره به کتاب‌های نامبرده (فهرست تحلیلی مطالب آنها) رجوع فرمایید. آنچه از فعل و انفعالات شیمیایی در کرۀ زمین مشاهده می‌کنیم که نمونه‌هایی از فعل و انفعالات عالم کل است به وسیله قدرت بالاتر یعنی نیرویی انجام می‌شود که از کل عالم افاضه می‌شود. پس فعل و انفعالات به تنهایی نیست و فعل و انفعالات عالم هم به سلسله مراتب با نیروی قدرت کل انجام می‌گیرد. این قدرت کل است که تظاهرات و نمایشات و بروزات مختلف دارد و پشت سرهم به صورت‌های گوناگون در عالم تظاهر می‌کند و در یک جا همان قدرت شیمیایی می‌شود که بروز می‌کند و می‌بینیم و نتیجۀ آن ایجاد مخلوق است.

***

اکنون که پاسخ سؤالات برادر عزیز وحدتی  حجه الاسلام محدث تمام شد و از پاسخ مشکلات طرح شده فراغت حاصل آمد خوانندگان گرامی را که با دقت و موشکافی و توجه کامل این رشته سخن را خوانده اند به خداوند قادر متعال سپرده توفیق و سعادت و هدایت همگان را از نیروی قدرت عظیم پروردگاری خواستارم.
ضمنا برای تأکید و تکمیل جواب هایی که به سؤالات این برادر معظم داده شده شعری که سروده ام و مناسبت با این مطالب دارد در اینجا ذکر می کنم.

خـــدا نـــور الطـــف روان ســـایه اســـت ضمیـــرش از آن ســـایه پرمایـــه اســـت 
نباشـــد بـــه جـــز الطفـــی نـــور پـــاک   بـــه پاکـــی ضمیـــر اســـت و ابـــدان ز خـــاک 
وز آن خـــاک عنصـــر بگیـــرد نشـــاط  نشـــاطی کـــه از روح گیـــرد بســـاط
کـــه گیتـــی سراســـر ز نـــور لطیـــف  لطیـــف اســـت و الطـــف چـــو الطـــف ظریـــف 
تـــو را دیـــدۀ نیک بیـــن چـــون کـــه نیســـت  وگـــر دیـــده روشـــن ببینـــد ز کیســـت
بـــدو نیـــک چـــون نیـــک دیـــدی یکیســـت غـــم و راحـــت و رنـــج و شـــادی یکیســـت
بـــدی نیســـت نیـــک اســـت و فـــرزان1 بود غم و شادی و رنج دوران2 بود
شـــتا و بهـــار اســـت و پاییـــز و صیـــف شبیه است این چار موسم به حیف3
و گـــر صیـــف باشـــد بـــه گرمـــی ســـخت  بـــه پاییـــز گیـــرد نشـــاطی چـــو بخـــت
ز بعـــد زمســـتان بهـــاری اســـت خـــوش پس از رنج راحت براید بوش4
به وحدت گرایند این فصل و طبع5 که کاغذ همه کاغذ و فرق طبع6
کـــه حشـــمت در ایـــن گفتـــۀ دلربـــا   بـــه تـــن جـــان دهـــد همچـــو بـــاد صبـــا

پانویس ها

  1. حکمت، دانش
  2. در حال گردش
  3. جور، ستم
  4. خوب
  5. طبیعت
  6. چاپ