رمز زنده بودن
این است رمز زنده بودن. یک مبلغ و یک مصلح یا پیشوا در زندگی خود خطابهای میگوید. همین خطابه را در کشورهای مختلف در حیات او میگویند و نقل میکنند. نوشتهها و کتابهایش را درهمه جا میخوانند و به یکدیگر توصیه مینمایند. بعد از مرگ او هم همین کار ادامه دارد و در هر جا همان افکار را میخوانند. پس زندگی و مرگ او چه فرقی کرد؟ اصلاً مرگی در کار نیست. آن نادان بیچارهای که تصور میکند با کشتن یک دانشمند یا مصلح او را خاموش کرده اشتباه میکند و سخت در اشتباه است زیرا این عمل آهن سرد کوبیدن است. او با اقدام جنونآمیز و نابخردانۀ خویش گوشت و پوست او را از این صورت که هست از بین میبرد اما کجا دسترسی به آثار و عقاید او که در جهان پخش شده است دارد.
گفتار و سخن و نوشته از بین رفتنی نیست و تا عالم باقی است باقی خواهد ماند. مگر اینکه بر حسب مشیت الهی کرۀ زمین تحول پیدا کند و این مرحله از زندگی تغییر نماید و آثاری از زمین باقی نماند. کلمات نیکوی حق و خداپرستی که در دنیا گفته یا نوشته شود در عالم پخش می گردد و نور می دهد و همیشه خواهد بود.