خدا را می‌شناسیم

گلهای راهنمایی جلد دوم چند داستان جالب پراکنده

ای یزدان بزرگ و ای خدای بی‌همتا و ای واحد پدیدآورندۀ وحدت. تو آگاهی که من اوصاف پاک تو و صفات منزه تو را با کمک نیروی خردی که به من عطا فرمودی دریافتم. اگر دیگران در پی وصل تو برآمده‌اند، من پس از عشقی آتشین و تلاشی جانفرسا به این وصل آشنا شدم زیرا وصل تو را در جان و در جسم خود یافته‌ام. مگر نه آن است که در قرآن مجید فرمود: و نفخت فیه من روحی: در آدمی از روح خود دمیدم. این است آن نیروی فراگیرنده و شاملی که در همۀ موجودات دمیده شده، این است آن قدرتی که همۀ حرکات عالم از آن ناشی می‌گردد. مگر حول و قوه و نیرویی جز او هست. نه تنها در روح بلکه در جسم خود نیز نشانی از قدرت او می‌یابیم.

جسم چیست؟ ماده از کجاست؟ مگر چیزی خارج از عالم او وجود دارد؟ پس با توجه و تفکر در روح و جسم خود به خوبی وصل او را دریافتم و رمز این ندای دین را دانستم: و هو اقرب الیه من حبل الورید: او از رگ گردن نزدیکتر است.

سعدی علیه‌الرحمه در تفسیر این آیه می‌فرماید:

دوست نزدیکتر از من به من است وین عجب‌تر که من از وی دورم
چکنم با که توان گفت که دوست در کنار من و من مهجورم

همچنین می‌فرماید:

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

حافظ علیه‌الرحمه می‌فرماید:

بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

آیا از این واضح‌تر به مردمان آن زمان می‌توانستند مطلب را بیان کنند؟

این سخن از روی نادانی و جنون نیست، عین عقل و شعور است. چه کسی قادر است آن را انکار کند. این رمزی ابدی است که از روی عقل دریافته‌ام. اگر کسی دلیلی برخلاف آن دارد بیاورد. این هم رمزی بود از وحدت.