چرا گرفتاری سودمند است؟

زنجیر سرنوشت بررسی در روحیۀ برخی اشخاص

در موضوع خودکشی گفته شد که بیشتر اشخاص مرفه که زندگی برایشان شیرینی و مفهوم نوی خود را به علت تکرار از دست داده به عنوان پوچی، قطع شدن امید آینده و نداشتن انتظار دست به عمل ناپسند خودکشی می‌زنند. برعکس کسانی که گرفتارند و حتی چنان در گرفتاری‌های مادی زندگی غرق‌اند که شب و روزشان مشغول حل کردن آن است اصلاً وقت این را ندارند که به اموری مانند خودکشی فکر کنند. آن افرادی که زندگی را پوچ می‌دانند وقت زیادی برای فکر کردن و رؤیاهای دور و دراز و بی‌نتیجه در اختیارشان است که کم کم و متدرجاً آنها را به موضوع پوچی حیات معتقد می‌کند، اما مردمان بیچاره و گرفتار همین تلاش پی در پی که برای نجات وضع خود انجام می‌دهند چنان فکرشان را مشغول می‌سازد که همۀ آینده را در رفع گرفتاری‌های خود می‌جویند نه چیز دیگر.

درواقع اینها در انتهای دالان‌هایی که در جلو خود باز می‌بینند، یک روشنایی نهانی می‌نگرند که همان راه خلاص از گرفتاری است که در جهت رفع آن تلاش می‌کنند، اما آن افرادی که لذات زندگی برایشان مبتذل شده این دالان‌ها را تاریک و بن‌بست می‌بینند.

افراد گرفتار این امید را دارند که وقتی مشکلشان حل گردید خوشی و سعادت و لذاتی در انتظارشان هست که به آن دلخوش و دلگرمند و حرارت همین انتظار است که به آنها نیروی کار می‌دهد. اما آن افراد مرفه دنبال چه باشند؟ هرچه خواسته‌اند داشته‌اند و هرچه مورد آرزو است برایشان تهیه شده و دیگر نمی‌توانند انتظار چیزی را داشته باشند. لذا زندگی را پوچ و بن‌بست می‌بینند و دلیلی برای تلاش و زنده ماندن برای خود نمی‌یابند.