به چه کارها می‌کشاند؟

زنجیر سرنوشت بحثی دربارۀ اراده و اختیار

قدرت قاهرۀ نیاز به قدری قوی است که سیطرۀ آن به همین مختصر پایان نمی‌پذیرد. گاهی که برای رفع نیاز زندگی و معاش چاره از هر سوی قطع می‌شود و سرنوشت همه راه‌حل‌ها را از دسترس دور می‌سازد احتیاج شدید به ادامۀ حیات انسان را به سوی گدایی سوق می‌دهد.

آیا این اختیار است که شخصی دریوزگی پیشه سازد، گردن خویش برای لقمه‌نانی نزد کسان خم کند؟ آبرو و عزت نفس را به بهای پشیزی بفروشد و آن کسار و مذلت را بر خود بخرد و شخصیت و شرافت خود را به ثمن بخس از دست بدهد؟

این چه نوع اختیاری است که از انسان عاقل سر می‌زند؟ آیا جز آن است که جبر قوی و نیرومند و قاهر و احتیاج او را بدان سوی سوق داد. آیا این همان رشته‌ای نیست که بر گردن افکنده شده و به اجبار انسان را به این سوی و آن سوی می‌کشاند؟

آیا رشته و طنابی قوی‌تر، قاطع‌تر و محکم‌تر از این سراغ دارید؟