تسلط جزء بر کل

دینامیسم آفرینش بیان اول - دلائلی چند از خداشناسی ج-پی بردن از صفات

قدرت کل بر جزء همیشه تسلط دارد. این مطلب در زندگی دنیائی ما هم به‌خوبی روشن است. یک فرمانده ارتش بر همه افراد نظامی و قوای مختلف آن مسلط است. درست است که هر فرد نظامی در عالم خود استقلال دارد ولی اگر یک فرمانده و رئیس نباشد یک ارتش منظم به وجود نمی‌آید. قوای بدن ما هر کدام در عالم خود استقلال نسبی دارند ولی اگر مغز انسان که فرمانده است نباشد نمی‌توانند وظیفه خود را درست انجام دهند و در کار آنها هرج و مرج پیش می‌آید.
قوای یک کشور هر کدام بالاستقلال کار می‌کنند ولی تا رأس و زمامدار نباشد نمی‌توانند به طور منظم و درست کار خود را انجام دهند و عمل آنها دچار اختلال و آنارشی می‌شود. تمام مظاهر خلقت این طور است.
ما می‌توانیم از وجود بدن خودمان که فرمانده آن سر است (سر به معنی رئیس چنان که رئیس هم از کلمه رأس عربی که به معنی سر است مشتق شده) همچنین همان طور که می‌بینیم یک اداره بدون مدیر و رئیس منظم نمی‌شود و یک مدرسه بدون مدیر منظم نخواهد بود و همان طور که دیده‌ایم یک ارتش بدون فرمانده مفهومی ندارد و همان طور هم که کشور بدون رئیس پایدار نخواهد ماند پس به طور حتم می‌توانیم دریابیم که با همین سلسله مراتب که در عالم هست یک قدرت مافوق است که تمام قدرت‌های عالم تابع آن هستند.
درست است که در ظاهر در عمل اجزاء عالم استقلال می‌بینیم ولی مسلماً اگر قدرت تنظیم کننده و اداره کننده نباشد در مدت کوتاهی عالم دچار هرج ومرج و آنارشی و بی‌‌نظمی خواهد شد و اصلا قادر به نظم یافتن و هماهنگ کردن کارهای خود نخواهد بود.

یک کارخانه باید کاملا دارای نظم و ترتیب باشد تا بتواند درست وظیفۀ خود را انجام دهد

کارهای یک دستگاه کوچک مثل ساعت بایستی روی نظم انجام گیرد تا ساعت را نشان دهد. چطور ممکن است که عالم به این عظمت نظم دقیق و نقشه مرتب نداشته باشد. هیچ عقلی این حقیقت را انکار نمی‌کند. حالا که نظم و نقشه هست وجود نقشه دلیل بر آن است که منظم کننده و مراقب و ناظری دارد کما این که نقشه یک کارخانه را صانع و مهندسی دقیق طرح کرده‌اند و رئیس دلسوز دقیقی مراقب حفظ نظم کارخانه است و الا به زودی هرج و مرج در آن پدید می‌آید.
پس مسلم است که در دستگاه عظیم و لایتناهی آفرینش هم مثل یک کارخانه نظم دقیق وجود دارد منتها تفاوتی بین یک کارخانه یا یک اداره یا یک کشور و رؤسا و مدیران آن از یک طرف و کارخانه آفرینش و گرداننده آن از طرف دیگر وجود دارد و آن این است که در یک کشور یا ارتش یا کارخانه کسی که نظم را برقرار می‌دارد فردی است مانند همان زیردستان و سلطه او یک سلطه معنوی است در حالی که در عالم آفرینش یزدان علاوه بر سلطه معنوی که دارد اصولا با روح (قوه محرکه) که امر او و قدرت او است همه دستگاه‌های آفرینش را از میکروب گرفته تا کرات و کهکشان‌ها به گردش درمی‌آورد و مسلم است که به این ترتیب سلطه او بر آفرینش بیشتر است چنان که یک کارخانه برق میلیون‌ها چراغ و دستگاه و آلات الکتریکی را می‌گرداند، بر همه آنها سلطه دارد و می‌تواند در یک لحظه همه را از کار بیندازد.
نکته دیگر آن است که در عالم آفرینش همه چیز بر طبق نقشه دقیق سرنوشت انجام می‌شود و تصویر ناقص این وضع در کارخانه‌های دنیائی دیده می‌شود ولی مثل اعلای آن در عالم وجود حکم‌فرما است.