اتصال روحی

دینامیسم آفرینش بیان اول - دلائلی چند از خداشناسی ب- جزء و کل

همان طور که در کتاب مکانیسم آفرینش شرح داده شد بدن انسان مانند یک آلتی که با برق کار می‌کند با نیروی روح به‌کار و حرکت می‌افتد و اگر بدن سالم و تمام دستگاه‌های آن درست باشد مثل یک آلت برقی صحیح به کمک نیروی روح به‌کار و زندگی می‌پردازد.
اینک سلسله مراتب استفاده روحی را بیان می‌داریم: سلول‌های بدن شما از چه روحی استفاده می‌کنند؟ از روح بدن شما استفاده می‌برند و زندگی آنها دو جنبه دارد یکی گذراندن حیات خودشان و دیگر حیات شخص شما. برای این دو وظیفه جسم آنها از نیروی روحی شما استفاده می‌برند.

شما از چه روحی استفاده می‌کنید؟ از روح کره زمین، همان هوائی که استنشاق می‌کنید و موجوداتی که همراه هوا می بلعید و با چشم غیر مسلح نمی‌توانید ببینید و نیروهای دیگری که در میان سیاله آنها غرق هستید قدرتی است که اطراف کره زمین را احاطه کرده و یک وجب جا در سراسر زمین نیست که این نیروها در آن نباشد. زمین از این قدرت روح استفاده می‌کند و شما هم با تنفس و سایر اعمال حیاتی خود از همین روح زمینی بهره می‌برید کما این که سلول‌های شما هم از روح شما استفاده می‌کنند.

اکنون که سخن به اینجا رسید لازم است این مطلب را به طور مختصر و فشرده تذکر بدهیم: همان طور که سلول‌های بدن ما دو وظیفه دارند یکی ادامه زندگانی خودشان و دیگر ادامه زندگی بدن، ما هم در این عالم دو نوع وظیفه داریم یکی ادامه زندگی خودمان و دیگر انجام وظیفه برای دنیا. این دو نوع وظیفه را می‌توان به نام مادی و معنوی تقسیم کرد یعنی وظیفه‌ای را که سلول‌ها نسبت به خودشان انجام می‌دهند تکلیف مادی آنها دانست و فعالیتی که نسبت به بدن ما انجام می‌دهند فعالیت معنوی نام داد.

اینک می‌گویم: خداشناسی واقعی همین است. چه کسی آنها را وادار به این فعالیت کرده است. چه کسی این غوغای شگفت انگیز کار و کوشش را در آنها به وجود آورده که قسمت مهم آن صرف بدن ما شود؟ چه کسی سبب شده که در این راه آن قدر مجاهدت کند که حتی تلفات دهند، زحمت ها کشند و مرارت ها برند؟ چه کسی این نظم را برای آنها قرار داده که علاوه بر قسمت مادی که گذراندن حیات خودشان باشد قسمت مهمی از نتیجه کار آنها که در حقیقت جنبه معنوی زندگی آنها است در راه حیات ما مصرف شود؟ فکر کنید تا از آن درس خداشناسی برگیرید. اگر می‌گویند طبیعت این کار را می‌کند این اسمی است که می‌گذارند و در واقع طبیعت بسیار با قدرت و قوی است که همان خدا است.

همان طور که سلول‌ها نسبت به بدن ما این طورند ما هم نسبت به عالم چنین هستیم. قسمتی از کوشش ما صرف امور زندگی اجتماع یا زمین یا عالم می‌شود که آن‌ را قسمت معنوی یا کوشش ها و فعالیت های دنیای دیگر می‌گویند و به همین علت است که مطابق تمام امور دیگر دنیا زندگانی بشر را دو قسمت کرده و گفته‌اند که انسان موظف است هم برای خود بکوشد و هم برای دنیای دیگر یعنی برای اجتماع، برای خدمت به خلق، برای برپاداشتن نظم این زمین، برای محبت و برادری و یگانگی و صلح و صفا. به همین دلیل است که پیامبران عظام و پیشوایان بزرگ جهان دستورات عبادات و تقوی و تکالیف دینی و اجتماعی را برای بشر بیان کرده‌اند و به همین علت است که پیروی از این دستورات برای بشر لازم و واجب است.

هرگاه توجهی به حقیقت مطالب کنیم نکات بزرگتری از توحید و اتصال به‌مبداء در نظر ما روشن می‌گردد. زندگانی سلول‌های بدن ما و روزی آنها را چه کسی تأمین می‌کند؟ این مائیم که با خوردن غذاهای مناسب و اجتناب از صرف مواد مضره و زیان رساننده به بدن و رعایت دستورات بهداشتی سبب می‌شویم که غذای مفید به سلول‌های بدن ما برسد و آنها بتوانند با تغذیه مناسب هم سلامت و زندگی خود را تأمین کنند و هم وظیفه خویش را نسبت به ما بهتر به انجام رسانند.

به همین ترتیب ما هم روزی و تغذیه مناسب از کره زمین دریافت می‌داریم و زمین انواع غذاها را از نباتات و حیوانات در اختیار ما می‌گذارد و انواع وسائل تغذیه و بهداشت و سلامت را فراهم کرده که ما بتوانیم با مصرف آن هم سلامت خود را تأمین کنیم و هم خدمت به اجتماع و پدیده‌های بزرگتری که مجموع افراد ما و سایر موجودات تشکیل دهنده آن هستیم انجام دهیم. همین طور که توقع داریم آن سلول‌ها به ما خوب خدمت کنند و وظیفه خود را خوب به منصه عمل در آورند زمین و آتمسفر و سایر عوامل هم که همه وسائل را در اختیار ما قرار داده‌اند منتظرند که ما وظیفه خود را نسبت به اجتماع به‌خوبی صورت دهیم.

این سلسله مراتب در اینجا متوقف نمی‌شود و همین طور ادامه دارد زیرا زمین هم نسبت به عوامل بزرگتر همین دو وظیفه را دارد یکی زندگی خود و دیگر خدمت به دستگاه بزرگتری که او جزء آن است و آن هم به‌نوبه خود این دو وظیفه را انجام می‌دهد و این عمل انجام وظیفه معنوی نسبت به بزرگتر یا عالم دیگر همین طور به سلسله مراتب ادامه دارد تا به بزرگترین نیروی قدرت و عظمت می‌رسد و یکی از معانی «انا لله و انا الیه راجعون» این است و همین امر در عین حال درس وحدت است زیرا انجام وظیفه و زندگی را از کوچکترین واحد که سلول است گرفته تا بزرگترین واحد رسانید و به این ترتیب اتصال عالم وحدت برقرار شد. و از طرف دیگر درس خداشناسی است زیرا نشان می‌دهد که یک نیروی مافوق در عالم وجود دارد که این وظیفه اجتماعی و معنوی را برای همه عالم از کوچکترین واحد ممکنه تا بزرگترین پدیده‌های خلقت معین فرموده و وسائل انجام آن‌ را در اختیارشان قرار داده است.

پس دانستیم زمین نیز جزء منظومه‌ای است که آن منظومه دارای ستارگان خاصی است و زمین هم از روح آن منظومه بهره می‌برد و آن منظومه هم از روح کهکشان و این سلسله مراتب هم چنان ادمه دارد.
بنابراین هرگاه از کوچکترین واحد بگیریم در می‌یابیم که (از سلول کوچکتر هم هست که همین قاعده بر آنها جاری است منتها بررسی آن برای ما با دانش امروز مشکل است) سلسله مراتب استفاده‌های روحی کوچکتر از بزرگتر هم چنان ادامه پیدا می‌کند تا به‌ روح کلی عالم می‌رسد و اینجا است که متوجه قاعده کلی:
«قل الروح من امر ربی» می‌شویم و می‌بینیم این روح کلی الهی چطور در همه عالم پر و مملو است و تمام اجزاء عالم از ذره تا کره از آن با یک نظم و ترتیب عالی بهره برداری می‌کنند.