نظری به آراء مختلفه درباره علم ارواح - مانتیسم هیپنوتیسم - تلپاتی -انتقال فکر - تمرکز قوا

دینامیسم آفرینش بیان بیست و هشتم - اتحاد خداپرستان و ادیان عالم
روحی که از بدن مادی و بدن اتری یعنی احساسات و افکار خود را رها نموده از یک دوران روحی می‌گذرد که در آن لذت ها و دردهایی را که در ضمن زندگی روحی خود ایجاد نموده می چشد. این یک دورانی است که در آن می‌توانیم با ارواح مردگان به‌وسیله شدت احساسات و محبتی که ما را به آنها پیوند می‌دهد رابطه یابیم. می‌توانیم به‌وسیله احساسات محبت‌آمیز خود و دعاهای خود آنها را کمک کنیم. 
بقا و زندگی ابدی روح Survivance et immortalité de l’ame به قلم دیودا روشه Deodat Roché چاپ پاریس 1955 صفحات 132 تا 134
کسانی که شرح خلاصه ما را در مورد امور روحی می‌خوانند ممکن است تصور کنند که یک رمان عجیب را مطالعه می‌نمایند. خیر، هیچ یک از وقایعی که در اینجا نقل شده نیست مگر این که از گزارش بسیار دقیق و روشن مردمانی که به امور ارواح می‌پردازند گرفته شده است. و حقیقت مطلق مجموع این وقایع پر از گواه است. در دومین کنگره روحی که در سال 1889 در سالن بزرگ فراموش خانه شرق در پاریس تشکیل شد 500 نفر به نمایندگی 000/40 نفر عضو انجمن های مختلف روحی دنیا شرکت نمودند. در این کنگره آماری تقدیم شد که از آن با یقین کامل می‌توان نتیجه گرفت که تا آن تاریخ تعداد گواهان امور روحی و گفتگوی با ارواح 6 میلیون نفر است و اعضاء کنگره آن‌ را به 15 میلیون هم رساند (مجله ایتالیایی II Vessillo Spiritista ژوییه 1891) بایستی به این رقم تعداد کلیه کسانی را که به حقیقت امور روحی در قرن 19 شهادت داده‌اند و کلیه کسانی که بعد از آن تاریخ تا امروز شاهد و ناظر آن بوده‌اند افزود.
موضوع اسپریتیسم چنان دلائل و گواهانی عالی دارد که اگر آنها را از نظر دور بداریم کمال سبکی عقل است. عده زیادی از این اشخاص کسانی بودند که ابتدا بدان باور نداشتند و پس از دیدن و حضور متقاعد شده‌اند.
در بین تجسم های کامل و قابل لمسی که اتفاق افتاده است یک مورد که از طرف دانشمند و فیزیکدان بزرگ انگلیسی کروکس بیان شده ذکر می‌گردد. کروکس در مدت دو الی سه سال متوالی با کمک یک واسطه توانا به نام خانم کوک همواره شاهد تجسم یک دختر زیبا و لطیف بود که خود را هندی می‌نامید و همیشه لباس سفید بر تن و یک دستمال سفید بر سر داشت. از میان یک ابر کوچک بیرون می‌آمد و در وسط اطاقی که برای آزمایش ساخته بودند ظاهر می‌شد. در میان این ابر کم کم خطوط متشکل او ظاهر و متراکم می‌شد و به حرکت می‌افتاد و رنگ می‌گرفت. به زودی چهره متبسم و برق چشمان و تنفس سینه و ضربان قلبش دیده می‌شد. کروکس چندین بار از او عکس برداشت، او را معاینه کرد. تنفس او و ضربان قلبش را اندازه گرفت و حرارت بدنش را با درجه معین کرد. با موافقت این شبح او را در میان دست های خود می‌گرفت که مسلم شود کاملا زنده است. در ضمن روز این شبح با خانم کروکس و نوکران صحبت می‌کرد و با بچه‌ها حرکت می‌کرد، اظهار می‌داشت که کلیه احتیاجات و امیال یک شخص زنده را دارد. اما وقتی شب می‌شد و گاهی هم در ضمن روز یک باره به طرز اسرارآمیزی محو می‌شد بدون این که بدانند چطور. بالاخره روزی به کروکس و خانواده‌اش گفت که مأموریت وی در نزد ایشان تمام شده و واسطه روحی که این خبر را شنید از شدت تأثر ضعف کرد ولی دختر جوان هندی برای آخرین بار محو شد و دیگر ظاهر نگردید. 
کتاب هیپنوتیسم و اسپریتیسم ـ به قلم دکتر ژوزف لاپونی طبیب پاپ لئون سیزدهم و پاپ پی دهم چاپ پاریس صفحات 132 ـ 133 و 152 و 153
پس از این که وجود شخصی شخصیت روحی ما ثابت شد اکنون با همان روش تجربی که قبلا به‌کار بردیم پدیده‌های مربوط به خود مرگ و تظاهرات محتضرین، ظهور زنده‌ها و مرده‌ها و ایجاد شخصیت روانی، خانه‌های مسکن ارواح، رابطه روحی مردگان، دلائل باقی ماندن اتم روانی و قالب مثالی را بیان خواهیم نمود.
قبل از مرگ ـ به قلم کامیل فلاماریون پاریس 1947 صفحه 399
در نهاد بشر خاصیتی به ودیعت گذارده شده که برای جلب اعتماد و نفع و دوستی دیگران و اعتماد به نفس به‌کار می‌رود و این خاصیت به مغناطیس شخصی یا مانیتیسم پرسنل موسوم است.
تصور می‌کنم بزرگترین میل عموم مردان و زنان این است که دیگران را به جانب خود جلب نمایند. این خاصیت به مرد توانایی و نفوذ و ثروت و موفقیت می‌بخشد و به زن قدر و اهمیت و شهرت و ملاحت در زندگی زناشویی می‌دهد.
اشخاص نابغه در دنیا همچون دیده‌بانی هستند که باید پیوسته به عنوان راهنما در مسافرت زندگی ما به‌کار روند. تجزیه‌ای از طبیعت اشخاص معروف زنده یا مرده به ماسراین این فلسفه حیات را که زندگی آنان‌ را قوی و عالی ساخته آشکار می‌نماید. بگذارید تمامی سر موفقیت آنها را به شما بگویم.
مغناطیس شخصی به قلم تورنبول ویکتور ـ مجله نور دانش مهرماه 1327
مسئله هیپنوتیسم و اسپریتیسم دارای اهمیت چنان مهمی است که می‌توان گفت امروز کسی یافته نمی‌شود که از روی احتیاج یا میل قصد اطلاع از آن‌ را نداشته باشد.
… چندین نفر را مفتخر کرده و درس های مربوط به انسان‌شناسی عملی را که در دانشگاه رم داده‌ام و بسیاری کسان متشخص دیگر که به علوم اخلاق و اجتماع می‌پردازند بارها از من خواهش کرده‌اند که این مسئله مشکل را با تعمق حل کنیم.
آن چه درباره هیپنوتیسم بگویم از این به بعد در زمره علوم مثبته و مخصوصاً علوم فیزیکوپاتولوژیک نامبرده خواهد شد. آن چه درباره اسپریتیسم خواهم گفت خواننده خودش قضاوت خواهد کرد که آن چه می‌گویم باید راست پنداشته شود نه دروغ. برای این که مسئله به طور کافی در تمام قسمت ها روشن شود به نظرم رسید که با یک مشاهده مختصر تاریخی درباره هیپنوتیسم و اسپریتیسم آغاز نمایم. پس از آن نتایج عملی هیپنوتیسم و اسپریتیسم را بیان کرده و ضمناً شخصیات مهمی که وجود حقیقی این حالات را برای ما ثابت کرده‌اند ذکر می‌کنم.
دکتر ژوزف لاپونی طبیب پاپ لئون 13 و پاپ پی 10 در کتاب هیپنوتیسم و اسپریتیسم ـ مجله نور دانش مهرماه 1327
صدای طبیب (هیپنوتیزر یا خواب‌کننده) در ناحیه مغزی هیپنوتیزه یک پست نگهبانی به وجود می‌آورد و آن‌شخص صدای دیگران را نمی‌شنود معهذا صدای عامل را به‌خوبی می‌شنود و دستورات او را که به‌صورت تلقین گفته می‌شود اجرا می‌کند. در صورتی که تلقین در میان نباشد هیپنوتیزه به‌خواب آرامی فرو می‌رود و همین خواب آرام است که می‌تواند در معالجات مؤثر واقع شود. من که در بیمارستانی کار می‌کردم یکی از بیمارانم را به خواب هیپنوتیزمی فرو بردم تا از خواب بیدار شد و بسیار سرحال و بشاش می‌نمود. هیپنوتیسم یا خواب تلقینی امروزه در طب مورد استعمال فراوان دارد. همچنین وسیله‌ای در تجسسات عملی که به‌منظور مطالعات بیشتری در پدیده‌های دماغی صورت می‌گیرد بشمار می‌رود. سکه‌ای را از جیب بیرون می‌آورند آن‌ را به روی بازوی هیپنوتیزه قرار می‌دهند و به او می‌گویند: دقت کنید سکه به آن اندازه داغ شده که به رنگ قرمز درآمده است. شما الان دستتان می‌سوزد. پس از لحظه‌ای یک سوختگی در دست شخص هیپنوتیزم شده ظاهر می‌گردد. حال می‌توان فهمید که چرا به طور ناگهانی موهای سر ریخته می‌شود یا در حین درد و رنج طاقت فرسا تمام موها سفید می‌شود و یا با یک کلمه نا به جا مرگ کسی اتفاق می‌افتد همچنین با یک کلمه می‌توان بیماری را درمان کرد.
صفحات 31 تا 33 ترجمه فارسی 34 و 35 انگلیسی (کتابی که در صفحه بعد معرفی شده است)
دو تن از آکادمیسین‌های شوروی بخترف روانکاو و لازارف بیوفیزیسین اظهار کرده‌اند که در شرایط به خصوصی که هنوز از نقطه نظر علمی مشخص نشده است انرژی الکتریکی که از مغزی ساطع می‌شود بر روی مغز دیگری در فاصله دور تاثیر می‌گذارد. این مغز در آن صورت قادر خواهد بود تا افکار و تصاویری را به‌وسیله بیوالکتریک انعکاسی در خود منعکس نماید.
آمریکایی‌ها در سال 1959 آزمایشی در این باره به عمل آوردند که هنوز در کشورهای مختلف از آن بحث می‌شود زیرا چنین به نظر می‌رسد که آنها موفق شده‌اند افکار خود را به مردی که در یک زیردریایی و در اعماق دریا قرار داشت منتقل سازند. جالب اینجا بود که هیچ وسیله ارتباطی بین آنان و سرنشین زیردریایی وجود نداشت و از طرفی ما حیرانیم که حتی یک قشر مختصر آب مانع رساندن امواج رادیویی خواهد گشت.
نحوه این تجربه که به مدت 16 روز طول کشید به این قرار بود که یک مرد فرستنده در ساحل مستقر می‌شد. آنگاه در سر ساعت معینی به کنار جعبه‌ای که محتوی 1000 کارت بود می‌رفت و بر روی هر کارتی یکی از این اشکال یا سه خط کج و معوج، یک دائره یک صلیب، یک مربع و یک ستاره ترسیم شده بود. یک دستگاه مخصوص بر زدن ورق کارت ها را خوب به هم مخلوط می‌کرد. سپس هر دقیقه یک بار یک کارت بیرون می‌انداخت. در لحظه‌ای که مرد فرستنده به‌کارت ها می‌نگریست مرد گیرنده در زیردریایی تصویر آن کارت ها را بر روی کاغذی می‌کشید. به موجب حساب احتمالات او بایستی 25 درصد تصویر صحیح ترسیم کند در حالی که تصاویر او تا حدود هفتاد درصد با افکار مرد فرستنده مطابقت داشت.
در کتاب رادیوی ذهنی آپتون سینگر با همسرش آزمایشات مشابهی در همین زمینه انجام داد.
در سال 1932 تا 1937 فیزیولوژیست مشهور شوروی واسیلیف طی آزمایشات عدیده اثبات کرد که بیداری و خواب هیپنوتیزمی از طریق دستور ذهنی قابل اجرا خواهد بود حتی وقتی‌ که آزمایش‌کننده و سوژه به‌وسیله صفحه غیرقابل نفوذ در برابر امواج رادیویی نیز از هم جدا شده باشند.
در انستیتوی فیزیولوژی دانشگاه لنینگراد در سال 1950 آزمایشگاهی تحت نظر واسیلیف به وجود آمد تا در آن تحقیقات راجع به پدیده‌های تلپاتی (انتقال فکر) ادامه پیدا کند. دو سال بعد از آن کتاب واسیلیف تحت عنوان مطالعات تجربی تلقین دماغی توسط دانشگاه لنینگراد طبع و نشر گردید. خلاصه این که این مسأله اکنون از جهات علمی مورد تحقیق قرار گرفته است. اما بسیاری از دانشمندان به این آزمایش ها به نظر شک و تردید می‌نگرند حتی آنهایی که چون من در این آزمایشات حضور داشته‌اند اظهار می‌کنند که انتقال فکر به مسافات دور بندرت صورت می‌گیرد و مغز دیگر باید گیرندگی به خصوصی داشته باشد اما روانشناسی علمی فعلا نمی‌تواند چگونگی احساسی را که به یک مادر از مرگ فرزندش در فاصله دور پیدا می‌کند توجیه نماید در ضمن قادر به تایید یا تکذیب آن نیز نمی‌باشد.
صفحات 40 تا 42 ترجمه فارسی 41 و 42 انگلیسی نقل از کتاب روانشناسی تألیف ک. پلاتونف ترجمه رزم آزماانتشارات گوتمبرگ امرداد 1345 و اصل آن به زبان انگلیسی تحت عنوان Psychology as you may like it نشریه مؤسسه Progress مسکو 1965 ترجمه از روسی به قلم داوید میشین
اطباء مانیتیزور و حتی مانیتیزورهای حرفه‌ای که مانیتیسم را به عنوان مهمترین عامل بر ضد بیماری های عصبی و بیماری های عضوی می‌دانند عموماً فکر می‌کنند که در مورد بیماری های حاد اثری ندارد. این امر اشتباه است و در اثر کمی آزمایش های آنها است. علت این است که مردم جز پس از آزمایش های همه نوع اطباء و دارو به سراغ مانیتیزور نمی‌روند. در بیماری های حاد مرض به سرعت پیش می‌رود و در ظرف چند هفته بیمار در دست اولین یا دومین طبیب می‌میرد یا خوب می‌شود بدون این که به فکر مانیتیزور افتاده باشند.
از زمانی که علوم رسمی برخی از اثرات مانیتیسم را تحت عنوان هیپنوتیسم مطالعه می‌کند این طور فکر می‌کنند که بایستی حتماً بیمار را خواباند تا تلقین بر او اثر نماید. این اشتباهی است که من با آن مبارزه کرده‌ام. مانیتیسم روی همه مردم بدون تفاوت خلق و سن و جنس اثر می‌گذارد در حالی که خواب هیپنوتیسمی که از آثار آن است کمتر اتفاق می‌افتد خصوصاً اگر انسان درصدد ایجاد آن نباشد. در بیشتر موارد برای گرفتن نتیجه انجام آن لازم نیست.
ترجمه از صفحه 11 و 12 کتاب چگونه باید به‌وسیله مانیتسیم بر بیماری ها غلبه کرد به قلم هکتور دورویل Hector Durville چاپ کتابخانه ‌هانری دورویل پاریس
این که تلپاتی (انتقال فکر) و سایر امور متشابه حقیقی هستند دلیل روشنی بر وجود یک خاصیت اساسی فکر بشر است نه این که نشانی برخی خواص فرعی آن باشد. به‌عقیده من همین امر بایستی بشر را تشویق بکشف «مراتبی از حقیقت» نماید که برای فهم جهان معنوی همان قدر مهم است که الکتریسیته برای جهان مادی مهم می‌باشد. برای این که موضوع را متوجه شویم کافی است به این نکته بپردازیم که در مورد برق چه ترقی عظیمی در معلومات ما و در کنترل این نیرو در اثر مطالعات و تحقیقات پیدا شده به طوری که اگر بتوان همین روش را معمول داشت و یا امکان آن باشد که تاریخ تجدید گردد لازم است به فوریت و با کمال قوا تحقیق درباره پدیده‌های تلپاتی آغاز گردد.
نقل از مقدمه کتاب تلپاتی Telépathte به قلم و. کارینگتون عضو شورای جمعیت تحقیقات روانی ـ ترجمه از انگلیسی به قلم موریس پلانیول استاد سابق دانشگاه تهران چاپ پایو پاریس 1948 صفحه 14. (در این کتاب که متجاوز از دویست صفحه است دلائل علمی روش و مشاهدات و تجربیات و آزمایش ها و بحث‌های علمی و استدلالی فراوان درباره تلپاتی و سایر امور مغناطیسی و روانی به عمل آمده است).
در محیط شهر یا قریه یا محله نیروی جاذبه قادر است که معمول را از مسافتی دور خوابانده و تحت نفوذ عامل قرار دهد ولی مستلزم آن است که معمول لااقل چندین بار تحت اثر نیروی عامل قرار داشته باشد.
کلید اسرار ـ دکتر غلامحسین جوانمرد چاپ تهران صفحه 40
تحصیل هیپنوتیسم طبیعت بشری است. تا آنجا که دنیا مافوق و مادون و زبردست و زیردست و قوی و ضعیف و مستقل و غیرمستقل به وجود آورد هیپنوتیسم عامل خوشبختی بشر خواهد بود. این علم که از قرن گذشته رواجش روبه افزونی گذاشته امروز طوری شده است که عامه مردم به آن توجه بسیار دارند و به همین جهت من میل دارم که فوائد استعمال و سودی که در این قوه نهان است و خیری را که می‌توان از آن حاصل کرد بدانند و در آن قضاوت بهتری کنند تا معلوم شود چه اندازه می‌تواند به نژاد بشر خدمت نماید.
ترجمه از کتاب دستور کامل برای تعلیم هیپنوتیزم ـ مسمرسیم ـ پیشگویی ـ معالجه با تلقین و خواب مصنوعی تألیف ژاکسون هیماJackson Hima چاپ شرکت تحقیقات روانی The Psychic Research Co شیکاگو آمریکا 1900
هرگاه من بتوانم یک لحظه چشمان برادرانم را که هنوز از ثروت معنوی وجود خود بی‌اطلاعند به‌وسیله یک کلمه سحرآمیز ببندم و به آنها بفهمانم که ارزش میراث درونی وجود آنها چیست و چه امکاناتی در روحشان وجود دارد آرمان زندگی خویش را به دست آورده‌ام. آن چه در اینجا می‌توانم کرد این است که نتایج تجربیات خود را به تمام کسانی که می‌خواهند بهترین و شرافتمندانه ترین نتایج را از زندگی خود حاصل نمایند تقدیم کرده و تا حدی که ممکن است به درستی و دقت به آنها بفهمانم که خداوند چه خواصی به آنها داده و در مقابل اعطای این خواص چه انتظاراتی از آنها دارد. بلی در تمام افراد بشر عطیه عظیم مغناطیس شخصی به‌حالت بالقوه موجود است. در حقیقیت مقصد زندگانی و خود زندگانی در این عطیه نهفته است.
قصد من در نوشتن این رساله موجز درباره مغناطیس شخصی آن نیست که افکار مختلف و اعتقادات جهانی را بررسی کنم بلکه می‌خواهم به سادگی سرچشمه بزرگ حیات و منشاء نیروئی که آن‌ را نگاه می‌دارد نشان دهم.
اگر این کتاب به دست کسی افتد که از دروس من برای تقویت نیروی خود استفاده نماید به طوری که بتواند در قبال جهان بگوید: «من منتهای سعی خود را مبذول داشته‌ام.» آن‌وقت من خواهم گفت که کار من بیهوده نبوده و این امر کوشش‌های زندگی مرا جبران خواهد نمود.
رساله مغناطیس شخصی و طرز تقویت و توسعه آن به قلم خانم بئاتریس نولز A. Beatrice Knowles چاپ مؤسسه روانشناسی Psychology Foundation بروکسل بلژیک 1926