نظری به ادیان

دینامیسم آفرینش بیان پانزدهم - دینامیسم عالم

الم تر ان الله انزل من السماء ماء فتصبح الارض مخضره ان الله لطیف خبیر- ندیدی که خدا از آسمان آبی فرو بارید که زمین را سبز و خرم کرد همانا خدا را با خلق عنایت و لطف است و به دقیق‌ترین امور عالم آگاهست.
قرآن مجید- سوره حج- 63
نهج البلاغه و خلقت: ترجمه قسمتی از خطبه اول نهج البلاغه: مخلوقات را بیافرید بدون به‌کار بردن فکر و اندیشه و بی‌‌تجربه و آزمایشی که از آن استفاده کند و بی‌‌آن که جنبشی در خود پدید آرد و بی اهتمام نفسی که در آن اضطراب و نگرانی داشته باشد اشیاء را در وقت خود احاله کرد (حول و تحویل داد) و میان گوناگون بودن آنها را موافقت و سازگاری داد و طبایع آن اشیاء را ثابت و جاگیر کرد و آن طبایع را لازمه آن اشیاء گردانید در حالی که دانا بود به آنها پیش از آغاز (تحولشان) و احاطه داشت به حدود و اطراف و انتهاء آنها و آشنا بود به چیزهایی که پیوسته اند به آن اشیاء و به نواحی و گوشه‌های آنها. پس شکاف جوهای لایتناهی را و اطراف و گوشه‌های آن‌ را باز نموده بالای فضای هوا را بیافرید پس در آن آب که موج هایش متلاطم و پی درپی بود و از بسیاری روی هم می‌غلطید جاری کرد، آن آب را بر پشت باد تندی که قوی و با صدای بلند بود برنشاند پس به باد فرمان داد تا آن آب‌را بازگرداند و محکم نگه دارد و باد را تا سر حد آب نگاه داشت و در جایگاه آن آب قرار داد. هوا در زیر آن باد بازو گشاده و از بالایش آب ریخته شده آنگاه باد دیگری را آفرید و جای وزیدن آن‌ را عقیم گردانید و قرارداد آن‌ را که همیشه ملازم تحریک آب باشد و وزیدن آن‌ را تند کرد و مبداء تکوینش را دور دست گردانید پس آن‌ را به حرکت دادن و برهم زدن آن آب فراوان و برانگیختن و بلند کردن موج دریاها فرمان داد پس آن باد هم آن آب را مانند مشک جنبانید و به هم زد و به آن تند وزید مانند وزیدنش در جای خالی و وسیع. اول آن‌ را به اخرش باز می‌گرداند و ساکنش را به متحرک آن تا آن که انبوهی از آن آب بالا آمد و آن قسمتی که تراکم و به روی هم جمع شده بود کف کرد پس خداوند متعال آن کفها را در جای خالی و وسیع و فضای گشاده بالا بر دو هفت آسمان را پدید آورد زیر آن آسمان ها موجی را قرارداد تا از سیلان و ریزش ممنوع باشد و بالای آنها سقفی را که محفوظ است و بلند بودن ستون‌هایی که نگاه دارد و بی میخ که آنها را منظم داشته باشد. آنگاه آن آسمان‌ها را به زینت ستاره‌ها و روشنی نورافکن‌ها آرایش داد و در آنها چراغ نورافشان خورشید و ماه درخشان را به جریان انداخت در حالی که در فلکی است دور زننده و سقفی سیر کننده و لوحی متحرک.
سفر پیدایش باب اول آیه 1 تا 31- جریان عالم خلقت را در مدت شش روز از روز اول الی روز ششم بیان می‌دارد. 1- در ابتدا خدا آسمان ها و زمین را آفرید 2- و زمین تهی و بایر بود و تاریکی بر روی لجه دریا خدا سطح آب ها را فرو گرفت 3- و خدا گفت روشنایی بشود و روشنایی شد 4- و خدا روشنایی را دید که نیکو است و خدا روشنایی را از تاریکی جدا ساخت 5- و خدا روشنایی را روز نامید و تاریکی را شب نامید و شام بود و صبح بود روز اول 6- و خدا گفت ملکی باشد در میان آب ها و آب ها را از آب ها جدا کند 7- و خدا فلک را ساخت و آب های زیر فلک را از آب های بالای فلک جدا کرد و چنین شد 8- و خدا فلک را آسمان نامید و شام بود و صبح بود روز دوم- تا آیه 31 که جریان 6 روز خلقت را بیان می‌کند.
در روز هفتم خدا از همه کار خود که ساخته بود آرامی گرفت…. در آن آرام گرفت از همه کار خود که خدا آفرید و ساخت. این است پیدایش آسمان ها و زمین در حین آفرینش آنها در روزی که یهوه خدا زمین و آسمان ها را بساخت. پس از آن آفرینش باران و مه و گیاهان را بیان می‌فرماید.

دین هندو ـ ماتیرایانا براهمانا اوپانیشاد پروپاتهاکا 2ـدر آغاز پراژاپاتی (صاحب مخلوقات) تنها بود. در هنگام تنهایی هیچ مسرت و شادمانی نداشت که تنها درباره شخص خود بیندیشد لذا به خلق کردن مخلوقات بسیاری پرداخت. بر آنها نظری افکند و دید که آنها مانند سنگی هستند یا مانند تیرهای چوبی بی‌جان ایستاده‌اند. مسرتی به او دست نداد. با خود اندیشید که من باید دراین ها داخل شوم تا این ها بیدار شوند. پس خود را به شکل هوا ساخت و داخل آنها شد. چون یکی و واحد بود نمی‌توانست این کار را بکند. پس خود را به پنج قسمت تقسیم نمود که اورا هرانا ـ آپانا ـ سامانا ـ اودانا ـ ویانا می‌خوانند.
اکنون که او خود را به پنج بخش تقسیم نمود در یک محل اسرارآمیز مخفی است و ماهیت روح و معنی را ساخته است. این بدن با شعور ساخته شده است و او راننده آن است این در واقع همان خود است که ظاهراً آن چه امیال و تمایل به جهات در هر بدنی است به او نسبت می‌دهند (درحالی که او آزاد است) برای این که او ظاهر نیست و برای این که نمی‌توان به او چنگ انداخت و برای این که او نامرئی است و برای این که او به هیچ چیز متصل نیست لذا به نظر می‌رسد که او متغیر و عامل در آن چیزی است که نیست یعنی در حقیقت او عامل نیست چرا که او تغییر ناپذیر است. او خالص است، ثابت است، نامحدود است، بی‌حرکت است، از میل آزاد است، مانند یک ناظر مشغول تماشا است و در خود وجود دارد. چون خود را در لباس سه صفت محو کرده به نظر می‌رسد که بهره برنده از اعمال نیک خویش است.