حدود عالم

دینامیسم آفرینش بیان ششم - فایده خداشناسی

ترجمه از کتاب اطلس عالم Atlas of the Universe تالیف برارنست وش دووری ـ ترجمه از هلندی به انگلیسی دکتر ولش ـ چاپ توسط آقای باتلر رییس رصدخانه سلطنتی ادینبورک ـ مطبوعاتی نلسون 1961
عالم یا Universe در هییت به معنی فضا با تمام محتویات آن از ماده و نیرو است. بشر در طی قرون سعی کرده تصویری از عالم مطابق با پدیده‌های مشهود نزد خود مجسم نماید. یونانیان قدیم عالم را برحسب گردش خورشید و ماه و سیارات در آسمان برطبق اطلاعات خود تعبیر می کردند. عالم را از یک عده دوایر تو در تو مانند پوسته‌های پیاز می دانستند که زمین در مرکز آنها است. حرکات این دوایر موجب بروز پدیده‌های شب و روز و سایر حوادثی بود که در آسمان دیده می‌شود. در دایره آخرین ستارگان ثابت قرار داشتند. پائین‌تر از آن اول فلک گردان یعنی منبع نیرو بود که حرکت همه عالم را از آن می دانستند. این فکر با برخی تغییرات توسط ارسطو، ابرخس (هیپارکوس) و بطلمیوس اتخاذ گردید و تا زمان رنسانس در دنیا معتبر بود. با این که برخی از منجمین خصوصاً بطلمیوس مایل بود این طرح را تنها دارای جنبه ریاضی و به‌منظور حساب اجرام سماوی تلقی کنند بسیاری متفکرین همین وضع را صورت واقعی عالم پنداشتند. تا زمانی که دوربین های نجومی اختراع نگردید امکان نداشت سیستم بطلمیوس کنار رفته و نظر کپرنیک درباره خورشید و افکار (دیگز) و (برونو) درباره ستارگان اتخاذ شود.
در سالیان اخیر اطلاعات ما درباره عالم بی‌اندازه توسعه گرفته است. به جای این که عالم را تنها مسکن کهکشان خودمان بدانیم (که به عقیده علمای قرن نوزده قطر آن 10 هزار سال نوری بود) امروزه دانشمندان معتقدند که عالم هزارها میلیون کهکشان و سحابی دارد و این مقدار تنها در ناحیه‌ای است که در میدان دید دوربین های موجود است که این میدان را تقریباً بالغ بر 5000 میلیون سال نوری می دانند. اقدامات زیادی به عمل آمده که یک نمونه فرضی از عالم درست کنند که با ارقام و اطلاعات مشهوده تطبیق نماید.
این طور به نظر می‌رسد که خطوط طیفی نور که توسط عوالم ماوراء سحابی‌ها صادر می‌شود به طرف قرمز متمایل است و این تغییر محل با مسافت افزوده می‌شود. این تمایل طیف به طرف قرمز به علت (اثردوپلر) توجیه می‌شود یعنی به علت حرکت اجرام به طرف خارج است. با این توضیح تمام سحابی‌های خارج با سرعت هایی که متناسب با مسافت آنها است از ما دور می‌شوند. در وهله نخست این طور به نظر می‌رسد که کهکشان ما مقام مخصوصی در عالم اشغال نموده لیکن با تشبیه زیر این تصور از ذهن دور می‌گردد: بیائیم و فضای سه بعدی را با سطح دو بعدی یک بادکنک مقایسه کنیم. روی این بادکنک نقطه‌هایی می گذاریم که هر نقطه علامت یک سحابی و یکی از آنها علامت کهکشان خود ما است. وقتی بادکنک را باد کنیم این نقطه‌ها نه تنها نسبت به نقطه‌ای که نشان کهکشان ما است دور می‌شوند بلکه از یکدیگر نیز دور می‌گردند. در واقع هر نقطه از بادکنک را بگیریم به طرزی متساوی از یکدیگر دور می‌شوند. لذا این طور فکر می‌کنند که عالم را می‌توان داخل در فضایی دانست که خود آن فضا در حال توسعه است. میزان توسعه را می‌توان به وسیله قانون مربوط به رنگ قرمز و فاصله حساب کرد. اگر فرض کنیم که خطوط قرمز کم و بیش ثابت می‌ماند می‌توانیم تقریباً زمانی‌را که سحابی‌ها در فضا خیلی نزدیک به هم بودند حساب کنیم. پس عالم لااقل به‌صورتی که آن‌ را می‌شناسیم می‌توان گفت از همان زمانی که حساب می‌شود وجود داشته است.
نظریه مربوط به (عالم در حال توسعه) نخست در سال 1927 توسط ج. لومتر بیان گردید هرچند که در سال1917 و. دوسیتر و در سال 1922 فریدمان آن‌ را تا حدی گفته بودند. لومتر عقیده داشت که کلیه مواد در ابتدا در یک سوپر اتم بسیار ناثابت وجود داشته که به سختی ترکید و تولید سحابی‌ها و سایر مواد عالم را نمود. مدلی که لومتر برای دنیا در نظر گرفت ساخته‌های مفصلی است که بر حسب نظریه نسبیت انیشتین درست شده بود. در بین این مدل ها یک مدلی است که مثل نبض ضربان دارد و انقباض و انبساط پیدا می‌کند. در سال 1932 ا. آ. میلن یک عالم در حال توسعه منظم فکر کرد که آن هم با نظریه مخصوص نسبیت ساخته شده بود که در آن سحابی‌ها نسبت به یک مبداء مشترک حرکت نسبی یکنواختی دارند.
یک نظریه دیگر از طرف بوندی ـ وت گولد ـ وف هویل(1948) بیان گردید و این نظر مربوط است به خلقت دائمی مواد. بر حسب این نظر وضع عمومی عالم همیشه به همان حال باقی است و موادی که جدیداً خلق می‌شوند خلاءهایی را پر می‌کنند که اگر آن مواد جدید نمی بود همین طور خلاء می‌ماند زیرا سحابی‌ها از یکدیگر دور شده فضا را خالی می گذارند. برای این که وزن مخصوص ماده در عالم ثابت بماند فقط یک اتم جدید هیدرژن برای یک لیتر حجم در هر چند هزار میلیون سال لازم است. در این مدل عالم که آن‌ را به نام «مدل حالت آماده» می‌نامند هم فضا و هم زمان لایتناهی فرض شده است.
در کلیه مدل های فعلی عالم تا حدود زیادی تقارن فضایی رعایت شده و در مدل اخیرالذکر به همان اندازه تقارن زمانی هم منظور گردیده است. مشاهدات دیگری که توسط رادیو تلکسوپ به عمل آید و هم چنین پیشرفت‌های نظری دیگری لازم است تا بتوانیم بفهمیم واقعاً عالم وجود چه شکلی دارد.