شعور و اراده در همه چیز
پس صحبت بر سر آن است که طبیعت دارای شعور و اراده است و قبلاً باید گفته شود که معنی شعور مجموعه نیروی عاقله زندگی و ادامه حیات است. عقیده موحدین آن است که طبیعت صاحب شعور است و حقیقت حکم میکند که باید همین طور باشد. چطور ممکن است طبیعت بدون شعور باشد و به زندگانی خود ادامه دهد. چطور طبیعت بدون شعور و قدرت میتواند از مصالح خود آگاه باشد و نظم کامل و تخلفناپذیری را پیروی نماید؟
طبیعت سراسر انباشته از عقل و شعور و روح است و هیچ چیزی نیست که از روح یعنی امر پروردگار خالی باشد. همان طور که انسان صاحب شعور است حیوانات و حتی میکروب نیز از شعور بهره مندند. اگر شعور نباشد چطور زندگی میکنند و به چه ترتیب منافع را جلب و ضرر را دفع مینمایند؟ نباتات هم از شعور بینصیب نیستند چه هرگاه شعور و روح نداشته باشند قدرت روییدن ندارند. جمادات و مایعات و بخارات هم دارای شعورند. کره زمین هم صاحب شعور است. خلاصه آن که همه چیز شعور دارد.
خرد حکم میکند که چون سراسر عالم یک نیروی واحد است1این همه مظاهر گوناگون تجلیات و اجزاء آن بشمار میرود.
بدیهی است که هر یک از این اجزاء از شعور و روح کلی عالم بهره مند است چنان که بدن انسان که آن را مجموعه واحدی میگویند مرکب از میلیاردها سلول و اتم و اجزاء مختلف است که هر کدام به استقلال دارای حرکت و زندگی و روح هستند و مجموع آنها انسان را تشکیل میدهد و روح انسانی در تمام اجزاء و ذرات بدن وجود دارد. عالم هم در مثال همان گونه است و روح که امر پروردگار است در همه اجزاء آن اعم از انسان و حیوانات و نباتات و جمادات و غیره و غیره جاری وساری است و هیچ چیز نیست که از آن خالی باشد.
پانویس ها
- حقیقت این است که به عالم اطلاق واحد و یک هم نمیتوان کرد زیرا نظیر و شبیهی ندارد. اگر به ماشین و امثال آن اطلاق یک میشود به این جهت است که تعدادی ماشین مشابه به آن وجود دارد ولی در عالم که نظیر ندارد اطلاق یک نمیتوان کردن. مؤلف