دین عیسویت
مسلم است که آورندۀ دین عیسویت حضرت عیسی ناصری علیهالسلام بوده است که در مدت عمر کوتاه خود با فعالیت و عشق و نیروی محبت و علاقۀ فوقالعاده بهخداوند در منطقه اورشلیم به تبلیغ پرداخت و توانست در مدت زندگانی خویش چند نفری از افراد فقیر را که اکثراً ماهیگیران اردنی بودند به تعلیمات خویش وارد کند و این چند نفر که تعداد آن را انجیل دوازده نفر نوشته و برخی از آن ها درست ایمان نیاورده بودند و حتی یکنفر از آن ها به نام یهودا به حضرت خیانت کرد هستۀ اصلی دین مسیح را تشکیل میدهند و نام آن ها را حواریون میگویند که قرآن هم به آن ها اشاره فرموده است.
بعداً همین حواریون منجمله یوحنا و مرقس و لوقا و متی برای تبلیغ این دین اقدام و فعالیت کردند و کوشش آن ها سبب گسترش دین مسیح شد. در این جا قصد ما بیان تاریخچۀ این دین نیست و بعدها به خواست خدا تاریخ صحیح و واقعی دیانت مسیح از طرف وحدت منتشر خواهد گردید.
اناجیلی که به نام کتاب عیسویت معروف است فعلا چهار انجیل یوحنا و متی و مرقس و لوقا به اضافه کتاب هایی به نام اعمال رسولان است که بیانیهها و مقالات مبلغین اولیۀ دین در نواحی مختلف میباشد. اناجیل سابقاً زیاد بوده است و همه حواریون و شاگردان حضرت مسیح (ع) و حتی افرادی که بعداً به این دین گرویدند شرح حال و سخنان و کلمات آن حضرت را نوشتهاند و چون حجم آن ها زیاد بود و اختلافاتی داشت و به علل دیگری که فعلا از بحث ما خارج است بعدها پاپ ها این کتاب ها را تصفیه کرده و فقط چهار انجیل نامبردۀ بالا و کتاب های اعمال رسولان را که امروزۀ به نام «عهد جدید» شناخته میشود کانونیزه کردند یعنی صورت رسمی شرعی دادند و باقی را متروک نمودند. البته بنا به فرمایش حضرت مسیح که فرمود «من نیامدهام تا نقطهای از تورات را کم و زیاد کنم» تورات نیز در نظر عیسویان محترم و متبع است و آن را «عهد قدیم» میگویند و کتاب دینی آن ها مرکب از انجیل و تورات است ولی توراتی که آن ها در دست دارند با تورات قوم یهود مختصر تفاوت هایی دارد.
در خود انجیل احکام و تکالیف مذهبی و راه و رسم زندگی آن طور که باید شرح داده نشده و کتاب های مزبور تماماً نقل و قول از اعمال و رفتار و زندگی و سخنان حضرت مسیح است که حواریون گفتهاند و کتابی که خود آن حضرت انشاء کرده باشند نیست. به این لحاظ برای احکام دینی، عیسویان همان مقررات تورات را دارند.
درباره مرگ حضرت مسیح اقوال مختلف است. در این که آن حضرت توسط حکام رومی فلسطین به فشار مردم و روحانیون زمان تحت محاکمه قرار گرفته و محکوم به مرگ شد و او را تا پای صلیب بردند اختلافی نیست منتها عیسویان معتقدند که خود آن حضرت صلیب شد و بعد از مرگ جسمش به آسمان رفت و مسلمانان برطبق قرآن عقیده دارند که امر بر دشمنان مشتبه شد و کسی دیگر را به جای آن حضرت به دار زدند و عیسی زنده و در آسمان است. در بین مسلمانان نیز اقلیت قلیلی به استناد آیه مبارکه قرآن «یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی ـ ای عیسی من تو را میمیرانم و به سوی خود بالا میبرم» معتقدند که عیسی فوت کرده و روحش به آسمان عروج نموده است.
نکته بارز تعلیمات حضرت مسیح محبت و گذشت و فداکاری است تا آن اندازه که اگر کسی به انسان تجاوز کرد از او درگذرد و اگر کسی سیلی به او زد طرف دیگر را پیش ببرد تا سیلی زند. حالا تا چه حد این دستورات برای دنیا عملی است و یا این که پیروان آن عمل کردهاند یا نه وارد بحث نمیشویم و توجه خوانندگان را به صفحه 23 این کتاب جلب میکنیم اما نباید ناگفته گذارد که از لحاظ محبت و تعلیمات اخلاق و انسانیت دین مزبور موفقیتهایی به دست آورده و علت پیشرفت این دین و گرویدن صدها میلیون نفوس به آن همین خاصیت بوده است. بدیهی است علت دیگر گسترش دین فعالیت و فداکاری فوقالعاده مبلغین مسیحی در طی قرون و نشر انجیل به بیش از یکهزار زبان زنده عالم بوده است. مبلغین این دین با فداکاری چشم از زندگی متمدن و رفاه و تسهیلات آن شسته به نقاط وحشی سفر نموده و در میان قومی جاهل و سبع با حربه محبت شروع به تبلیغ میکنند و گاهی خود آن ها برای اقوام وحشی خط و کتابت اختراع کرده و حروف چاپ تهیه نموده انجیل را به زبان آن ها ترجمه و طبع کردهاند. گاهی نیز به میان جزامیها و محرومترین و بد آب و هواترین نقاط رفته وظیفه خود را انجام میدهند. وجود تشکیلات منظم تبلیغی و سازمان قوی و منظم روحانی به این خدمت دامن داده و موجب گسترش و ترقی و توسعه آن شده است.
یکی از علل پیشرفت دین مسیح در ابتدای امر رفتار و کردار و گفتار محبتآمیز مبلغین آن دین بوده و همین امر بهترین تبلیغ بشمار میرفته چنان که در ابتدای دین مقدس اسلام پیشرفت دین مزبور از همین راه عملی شده است. همین امر بود که مردم بتپرست آن روز را شیفته می ساخت و ایمان آن ها به طوری قوی میشد که حتی پارهشدن بهوسیله شیران و ببرها را در آمفیتآترهای رم با جان و دل قبول میکردند و دست از آئین جدید خود نمی کشیدند. مطالعه در این باره اسراری از قدرت ایمان الهی به انسان نشان میدهد.
همین فشارهای اولیه و تضییقات و شکنجههایی که توسط برخی از امپراطوران رم در ابتدای مسیحیت انجام شد خود کمکی به پیشرفت دین گردید زیرا جنبه مظلومیت و حقانیت آن ها را در نفوس مستقر کرده و ذره ذره بنای عظیمی از محبت و طرفداری در قلوب مردم به وجود آورد.
پیروان اولیه دین کارشان منحصر به تسلیم در مقابل جباران نبود بلکه جلسات و سازمانهایی در زیر زمینها و غارهای زیر خاکی (کاتاکومب ها) منعقد میکردند و تعلیمات را می آموختند و تبلیغ مینمودند و سرمشق در عمل نفوذ گفتار آن ها تأثیر زیاد می بخشید و ضمناً از منتها درجه فداکاری هم دریغ نداشتند.
در سال 325 میلادی قسطنطین امپراطور روم خود مسیحی گردید و دین مسیح را رسماً به عنوان دین امپراطوری مقرر نمود و این نخستین قدم وسیع و رسمی پیشرفت آئین بشمار میرود.
خود عیسویان معتقدند این تغییر مسیر تاریخ عیسویت از یک حالت اختفا و ترس به یک شکفتگی رسمی و علاقه و توجه بزرگان، آن شکوه و زیبایی و عظمت و قدرت معنوی را از دین برداشت و به اصطلاح مغز آن را کم کرد و بر پوست افزود یعنی معنویت را کاست و بر تشریفات و شکوه ظاهر اضافه کرد.دکتر ل. پ جاکس رئیس دانشگاه منچستر در اکسفرد در سال 1921 در تالار سخنرانی اسکس در لندن بیانی دارد که عنوان آن تشعشع از دست رفته دین مسیح میباشد. او میگوید که «بدترین عوامل» انحطاطهای متعدد عیسویت «را در امور تکالیف دینی و یا تعلیمات معنوی آن نباید جستجو کرد بلکه در «تغییر آتمسفر و محیط آن و از دست فروهشتن درخشندگی و انرژی ساطعه و تمایل بهتغییر روحیه و سوق به سوی تعلیماتی که خدا و بشر و عالم را به طرزی خیلی سردتر معرفی و بیان میکند.» میباشد. بنابراین به عقیده او و روشنفکران دیگر با از دست دادن انرژی تشعشع خود از خاصیت اصلی میافتد. الیوت وایت در کتاب «انجیل بشریت» میگوید «تاریخ نشان داده که تفتیش عقاید و فشار و زور و شکنجه برای پیشرفت دین اثری نداشته در حالی که همان عمل محبت کوچک ولو از طرف یک فرد عادی این دین همیشه اثر بخشیده است.»
فیلسوف امریکایی رالف والد و امرسون میگویند: «ای عیسویان آن چه شما اکنون هستید انقدر بلند سخن میگوید که مانع از شنیدن تبلیغ شما است.»
منظورش این است که دیانت باید در عمل باشد و گفته و تبلیغ تنها کافی نیست.