دانش چیست - دانشمند کیست
به قلم جناب آقای علی اشرف کشاورز
فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین
هدیهم الله و اولئک هم اولوالالباب (39-19)
(پس مژده ده آن بندگان مرا که گفتار را بشنوند و از نیکوترین آن پیروی کنند، آنها کسانی هستند که یزدان راهنمائیشان فرموده و آنهایند صاحبدلان)
نخست میخواهم دربارۀ دانش سخن گویم. علم یعنی چه؟ یعنی آن چه اسرار جهان هستی را به انسان بیاموزد و راه را برای زندگی بهتر آسان سازد و آدم را از حقایق امور آگاه کند. اگر بشر محروم از دانش بود نمیتوانست به زندگی خود ادامه دهد و نمیگویم چون حیوانات زندگی میکرد زیرا حیوانات نیز تا حدودی که برای حیاتشان لازم است به محیط خود آگاه و دانایند. اگر دانش نبود اصولا انسان نمیتوانست در این کرۀ زمین بسر برد.
پس دانش راه زندگی را به بشر میآموزد و اسرار گیتی را بر او مکشوف میسازد. هر چه دانش بشر بیشتر شود حیات نیز بر او آسانتر خواهد گشت چنان که در زمان توحش دانش آدمیان بسیار کوتاه و نارسا بود بههمین لحاظ در غارها و روی درختان و خانههای لانه مانند بسر میبردند. روز بروز در اثر پیشرفت تجربیات و ورزش حواس تمدن بیشتر گردید و به علوم بیشتری آگاه شدند تا امروز به این پایۀ وسیع رسیده است.
میدانید چرا در عهد قدیم دانش مثل امروز پیشرفت نداشته؟ علت تجربیاتی است که بشر طی عمر دنیا حاصل کرده. هر چه تجربیات او بیشتر شده دانشش افزون گردیده است. همان طور که طفل هر چه از عمرش میگذرد معلوماتش بیشتر و تجربیاتش فزونتر و آگاهیش نسبت به محیط افزایش مییابد به همان طریق عالم بشریت از ابتدای طفولیت دانش شروع کرده تا به رشد و توانایی رسیده است. زمان توحش را طفولیت بشریت میخوانیم و پس از آن زمان جوانی و کهولت یعنی دانایی و دانشمندی بشر نامیده میشود.
در ادوار گوناگون تمدن مخترعین و دانشمندان و فیلسوفانی از تجربیات و علوم گذشتگان استفاده کرده و با دنبال نمودن و عشق و فداکاری توانستهاند بر اختراعات و اکتشافات و علوم بشر بیافزایند و همنوعان خود را برخوردار کنند تا آن را به پایۀ امروز رسانیدهاند.
* * *
حال که دانستیم دانش چیست و از چه راه به دست میآید میپرسم که خداوند تبارک و تعالی چرا دانش را به مخلوق عطا کرد و از چه رو کار عالم را بر این نظم استوار فرمود که بشر از خرمن علم خوشه برگیرد؟
مقصود آن بود که به وسیلۀ دانش بشر راهنمائی و از راستیهای جهان خبر شود و راه زندگی پاک و درست بر او روشن گردد و از خطا و لغزش به وسیلۀ آگاهی صحیح اجتناب کند، اعمال شایسته که لازمه زندگی است به جا آورد و از افراط و سبک سری و پی هوس رفتن که او و جامعۀ بشر را زیانبخش است خویشتنداری نماید و آن چه را خوب و صلاح است برگزیند و آن را که ناصواب و زیانبخش است به دور اندازد، با آشنا شدن به اسرار طبیعت وسائلی برانگیزد و اختراعاتی کند که زندگی خود و نوع خویش را آسودهتر سازد، با نیروی علم به بشر خدمت کند و حتی حیوانات را نیز از مزایای دانش برخوردار نماید. از ستم و زیادهروی و زیانکاری مانع شود و رأفت و محبت و برادری و اتحاد را شایع کند، خلاصه بهترین راه را برای زندگی خود در دنیا تعیین نماید و به بهترین طریقی که پسندیدۀ یزدان باشد بسر برد و نیز خود را برای حیات دیگری که در پیش دارد
آماده سازد.
این است منظور حق تعالی از اعطای دانش به بشر.
حال، روی خود را به سوی جهانی که خود را متمدن و دانشمند میشمرد نموده میگویم:
آیا دانش برای راهنمائی بشر بود یا برای گمراهی بشر؟ آیا برای ترقی زندگی و تسهیل هستی انسان به او داده شد یا برای نابودی و اضمحلال وی؟ کدام بود به من بگوئید.
ای مردمانیکه نام دانشمند بر خود نهاده و به امر و مشیت الهی به کمک حواس گوناگونی که یزدان در وجود شما قرار داده پس از رنج و مرارت و فشار و سختی و فداکاری اختراعاتی به وجود آوردهاید، آیا میبینید که مقتدرین چگونه از زحمات شما سوء استفاده کرده و دسترنج شما را برای نیستی بشر و ایجاد خرابی و فساد و اضمحلال تمدن بهکار میبرند؟
آیا این خواست خود شما بوده که از دانش خدادادی که بهمنظور صلح و صفا باید بهکار رود این طور نتیجۀ معکوس گیرید و وسائلی بسازید که در یک ثانیه صدها هزار نوع آدمی را نابود کند و به جای آبادانی و بهبودی خرابی و بدبختی و تباهی در جهان به وجود آورد!
اگر نظر شما این باشد الحق که منظور دانش را خوب فهمیده و از انسانیت و تعالیم عالی اخلاق خوب بهرهبرداری نمودهاید و دستورات پیامبران و پیشوایان را خوب عملی ساخته و نتیجه نیکویی از آن همه مجاهدت و جانبازی عاید شما شده است.
اما اگر شما راضی نیستید پس چرا نتیجه کوشش شما این طور حربه دست اشخاصی میشود که بهمنظور ارضای حس شهوت جهانگیری خویش باک ندارند از آن که نیروی طبیعت را برای ایجاد شر و فساد در عالم بهکار اندازند و نه تنها انسانیت و تمدن را دستخوش بدبختی سازند بلکه همه موجودات را در این کشتار دستهجمعی به دست مرگ بسپارند. ای وای که تا چه حد بنی آدم از مرحلۀ حقیقت به دور افتاده است.
آیا این است آن دانشی که بشر را سود میرساند و زندگی را بر او آسان میسازد و این است بهرهای که باید از نیروی طبیعت که به دست بشر کشف شده برد؟ آفرین.
در مقابل این اعمال جنونآمیزی که اینک در دنیا صورت میگیرد و این نتیجه واژگونی که از دانش حاصل میشود، در مقابل این حقیقت تلخی که میبینیم دانشمندان از منظور انساندوستی و راه راست که موظف به پیروی آنند این همه به دور افتاده و بزرگترین افرادشان متنبه نشدهاند که چرا باید اختراعات در این مقصود هولناک فسادانگیز خونخوارانه بهکار افتد یا اصلا اجازه چنین کاری داده شود…
… در مقابل چنین حال و روزی که دانش امروز بشر بدان دچار شده چه زیبا و امیدبخش است که انسان میبیند دانشمندانی نظیر جناب آقای حشمتالسلطان دولتشاهی با گفتار نغز و محکم و استوار و متین همه را به راه راست هدایت میکند، همگان را از گمراهی نجات میبخشد، پیشنهادات بزرگی به جهانیان عرضه میدارد که اگر درست گوش فرا دارند به سود آنها بوده و به خوشبختی نوع بشر تمام خواهد شد.
* * *
پس ای نوع بشر، بیائید و به جای دنبال هوای نفس رفتن و تبعیت از شهوات، از عقل و خرد پیروی کنید و گفتههای پر مغز این دانشمند حقیقی و خداپرست را آویزۀ گوش سازید و پیشنهادات بزرگ وی را بشنوید و بهکار بندید و مطمئن باشید که نتیجه مطلوب به زودی عاید شما خواهد گردید.
ای مردمان دانشمند و روشنفکر بهکجا میروید، کجا سیر میکنید و چگونه به دست خود بنیان خوشبختی خویش را خراب کرده جهان را به چاه شقاوت سرنگون میسازید. مگر عقل ندارید؟ مگر دانش در شما نیست؟ مگر خداپرست نیستید. مگر ایمان ندارید که خدائی بزرگ که همۀ جهانیان را آفریده شما را که ذرۀ ناچیزی از جهان هستی بشمار میروید به وجود آورده است. آیا این طور نعمتهای خدا را شکرگزاری میکنید و به این طریق دین هستی خود را در جهان فرحبخشی که نعمتهای آن به شما عطا شده ادا میسازید؟ بارکالله به حقشناسی شما. آیا این است معنی خداپرستی و این است شکر نعم حق تعالی را ادا نمودن؟
* * *
وقتی که مقالات سالنامه وزین نور دانش را قبل از چاپ دیدم و مقاله دانشمند محترم آقای دولتشاهی و سپس مقاله جناب آقای شهابپور بانی انجمن تبلیغات اسلامی را به دقت خواندم چنان در من تأثیر کرد که وظیفۀ واجب خود دیدم سخنی چند به سهم خود بنگارم و خوانندگان را متوجه این مطلب دلکش بزرگ و این پیشنهادات گرانقیمتی که برای بشر بسی مهم و ارج دار است بنمایم.
حال شما خوانندگان را دعوت به مقایسه و دقت میکنم و فرا میخوانم که با تفکر و تعمق و موشکافی نه سرسری و بدون فکر، عقل را راهنمای خود قرار داده ببینید آیا این قبیل اشخاص که بشریت را براه راست خدائی و طریق صلاح و نجات و خوشبختی می کشانند دانشمندترند یا آن کسانی که از نتیجۀ زحمات و کوشش آنها چیزی به وجود میآید که آلت خرابی جهان و اضمحلال تمدن و نابودی بشر و موجودات میشود؟ پس چرا عبرت نمیگیرید؟
جناب آقای شهابپور دانشمند بزرگوار که زندگی خود را وقف راه خدا کرده و میکنند و تقریباً تمام هم خویش را صرف تبلیغ و تشویق مردم به پیروی از راه راست مینمایند آیا شایسته نیست که همۀ جهان از نظرات صائبی که ایشان مردم را به پیروی از آن توصیه کردهاند بهره برداری نمایند.
آیا این ها دانشمندترند یا کسانی که درصدد نابود کردن بشر و سوق جهان به سیاه چال بدبختی برمیآیند؟
پس ای جهانیان، بیائید و عبرت بگیرید و پند پذیرید و توبه و استغفار کنید. از آن اعمال ناروایی که تاکنون به علت عدم اطلاع و غفلت از شما سرزده پشیمان شوید و از راه کجی که میرفتید بازگردید و در راه راست خدائی، راهی که پیامبران شما فرموده و یزدان برای شما پسندیده قدم زنید شاید عالم از این وضع دگرگونی و پریشانی رهایی یابد.
بیائید و از پیشنهاد بزرگ و سودمندی که جناب آقای دولتشاهی به اجتماع عرضه داشته استفاده کنید و آن را مورد مطالعه و دقت قرار دهید تا ببینید چه اندازه برای شما و عالم شما نافع است.
اگر چنین کنید انشاءالله خداوند تبارک و تعالی هم بر شما رحم خواهد فرمود و راه حقیقت یزدانی را بر تمام جهان خواهد گشود.
بدانید که به طور قطع و یقین و بدون تردید انتقامی در همین جهان هست و هر کسی که چاهی در راه مخلوق خدا برکند اول خود در آن چاه فرو خواهد افتاد. این کلام را بشنوید که سخن حق است.
سپس یقین داشته باشید که نه آن دانشمندان رادمردی که این پیشنهادات را به شما کردهاند مقصود شخصی داشتهاند و نه من که این کلمات را عرضه میدارم. هدفی ندارم جز راه حق و خدا و خدمت به بشر و توفیق از یزدان می طلبم که همۀ ما را به پیروی از راه راست و از بزرگانی که راه حق به ما نشان میدهند کرامت فرماید.
خداوند یار و یاور شما باد