ناراحتی و التهاب
در اثر این وضع سخت عصبی میشود. به خانه باز میگردد و با حالت عصبانیت میگوید: گوشت پیدا نشد. چه کار باید کرد؟ این ناراحتی هم از خود او نیست بلکه بازتاب و انعکاس خواست سلولهای اوست.
در این حال فکر وی که با سلولهای عالم لایتناهی ارتباط دارد به چارهجویی وادار میشود: حالا که گوشت پیدا نشد باید به دنبال تخممرغ بروی و نیمرویی بسازی شاید تا حدی پروتئین بدنت را تأمین سازی. پس به دنبال تخممرغ کشانده میشود اما متأسفانه هرچه میگردد آن را هم پیدا نمیکند. و اختیاری هم در بین نیست که خود از آن بسازد.