دلهای پر از عشق
دلهای آگاهان جهان از عشق او مالامال است. دستهای تمنا به سوی او بلند است. آیا او از آتش سوزندۀ درونی که در التهاب است آگاهی دارد؟
آه! این عشق با دل سودازده چه کرد و چه بر سر آن آورد. چیزی که مایۀ تسلی است آن است که همۀ افراد بشر، همۀ حیوانات و نباتات و کهکشانها و عالم لایتناهی را در این عشق با خود شریک میبیند و حتی تمام ذرات کائنات را مملو از این عشق میداند و به خوبی واقف است که همۀ عالم از خشک و تر در عشق میسوزند هر چند متوجه نباشند و سرگشتگی خود را به صورتهای دیگر تعبیر نمایند. مگر نه آن است که همۀ غوغاهای جهان، همۀ حرکتها، تکاملها، جنبشها، گردشها، جذب و انجذابها در اثر نیروی عشق است. همان عشقی که بلبل به گل دارد و پروانه به شمع میورزد و همۀ عشقهایی هم که نامهای مختلف بر آن مینهند پرتوی از همین عشق است.