نتیجه این فصل
در فصلی که راجع به عبث بودن عالم صحبت به میان آمد این طور گفته شد که چون عالم خودش در خودش است قابل تکامل نیست و از آنجا که تکامل ندارد فایده و غایتی بر آن تصور نتوان کرد. از اینرو باید آن را عبث دانست. لیکن حقیقت این طور نیست و آن چه درباره عبث بودن گفته شد چنان که گذشت بهمنظور روشنشدن ذهن و جلب توجه بوده است و ذکر این مبحث از آن لحاظ بود که هرگاه شبهاتی در فکر اشخاص پیدا شود و نتوانند حل کنند بهوسیله عرضه داشتن آنها و جوابی که داده شده رفع گردد.
حقیقت این است که قدرت یزدان که توانا و قادر و فعال و قیوم است اصولاً نمیتواند متوقف بماند و دائماً بدون لحظه و آنی درنگ در حال فعالیت است. از طرف دیگر قدرتی که تراوش نداشته باشد و عالمی به وجود نیاورد نتوان آن را قدرت مطلق نامید. لازمه وجود خدا وجود عالم است. اگر این تشکیلات که موجود است نباشد نه قدرتی خواهد بود و نه تجلی و تراوش و نه کسی است که او را بشناسد و نام گذارد.
پس دیدید که موضوع فایده و غایت به آن معنی که در امور دنیوی و نسبی میپندارند نبود. فایده همین است و غایت آن همچنین است که باید این طور که هست باشد چون نمیتواند غیر از این باشد. این طور است و غیر از این نیست. یک چنین فعالیت تعطیلناپذیری که آنی توقف برای آن تصور نتوان کرد چگونه عبث تواند بود؟ آیا فکر نمیکنید؟