اگر عالم کرانه داشته باشد
عقل سلیم این حقیقت را قبول میکند که عالم سدهای و کناره و کرانهای ندارد زیرا اگر کرانه داشته باشد پشت آن کرانه و ورای آن دیوار و سد چیست؟ جز آن است که آن هم جزء عالم است. زیرا چیز دیگری جز عالم نیست. پس عالم همچنان ادامه دارد و نمیتوان برای آن حدودی یافت. هر چه را حدود فرض کنیم آن هم جزء عالم است.
اما ماهیت این بیحدودی و بیمرزی را عقل چگونه درک میکند و با تفکر از راه عقل و هوش چگونه میتوانیم این حقیقت را برای خود حل کنیم؟