آیینۀ وحدت

گلهای راهنمایی جلد دوم
آخر تو کجایی من دلخسته غریبم بهر چه نیایی مه تابنده حبیبم
مردم ز جدایی به عیان رحم نداری ای مایۀ هستی تو غیاثی و طبیبم
مشکل شده دیدار ظریفا به کجایی دیوانۀ نور رخ زیبای لبیبم
ظاهر بشو از روی وفا بر من مسکین خونین دلم از درد و غم و غصه نصیبم
ایثار کنم جان برت ای جلوۀ خالق بی‌مر زنمت بوسه ز کانون لهیبم
بگذشت ز شب نیم و نیامد ز در آن یار ای کعبه عشاق زند طعنه رقیبم
از روی بصیرت دهمت پند و تذکر آیینه وحدت ندهد شیخ فریبم
جاهض 1 بشو اشراق بکن نغمۀ وحدت بنما به کرامت بر حشمت که ادیبم

پانویس ها

  1. زرنگ