در عالم هنر
در عالم هنرها همین سیر را میبینیم. زمانی نقاشی به صورت خشن و ابتدایی بر روی دیوار غارها انجام میشد و بعداً راه ترقی و توسعه را پیموده و سیر تدریجی را طی کرد تا در دوران قرون وسطی در اروپا خصوصاً در هلند، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، آلمان، انگلستان ترقی و تحوّلات گوناگون یافت و اساتید فن یکی پس از دیگری ظاهر شدند تا امروز که نقاشی تقسیمبندی شده و علاوه بر نقاشیکلاسیک، سبکهای کوبیسم و امثال آن پدید آمده است.
ادبیات و شعر نیز همین حال را دارد و هرگاه تاریخ ادبیات جهان را بخوانیم، به اسرار تحوّل آن آگاه خواهیم شد که چطور شعر نخست صورت بدوی و طبیعی و بیابانی داشت و مثلاًً در میان اعراب شعر منحصر به تعریف از سیاهچادر و شتر و مواشی و دلیران صحرایی بود و بعد رفته رفته مطالب دقیق فکری و فلسفی در اشعار وارد شد و این سیر در نقاط مختلف جهان مراحل تکاملی پیمود که هر چند با هم شبیه نیست و تفاوت دارد ولی وقتی همه را یکجا جمع و با یک نظر وحدت بحث کنیم در آن سیر منظمی خواهیم دید که با وجود اختلاف مکان، جنبه تکاملی و تدریجی منظم آن آشکار است.