زیان غرور

گلهای راهنمایی جلد اول در علم مغرور نباید بود

هرکس که نسبت به فضل و دانش خود مغرور گردد دلیل بر این است که از خود راضی است یعنی به آنچه می‌داند مسرور است و چون چنین مسرّت و رضایتی در وجود او هست در پی کسب دانش‌های بیشتر و معلومات دیگر نیست، به این لحاظ از کسب علوم و مطالب دیگر محروم می‌ماند.

اول نادانی رضایت و کفایت از دانسته‌های قبلی است، این مطلب را درست به خاطر بسپارید، هرکس تصور کند آنچه می‌داند (خواه این معلومات مادی یا معنوی باشد) برای او کافی است و دیگر بیشتر از آن او را نیازی نیست مانند آن است که درها را به روی خود ببندد و بگوید از تماشای جهان همین چهاردیوار ما را بس است و دیگر نمی‌خواهیم. کسانی که می‌پندارند آنچه باید بدانند همین است و جز این نیست در اشتباهند زیرا باب علم مسدود نیست یعنی درهای دانش را نبسته‌اند و همیشه باز است و نباید تصور کرد آنچه قبلاً در مغز انسان رفته و معلوماتی که می‌داند قطعی است و دیگر قابل تغییر و اصلاح نیست.‌ ای بسا مطالب علمی که دانشمندان جزء مسلّمیات می‌دانستند که بعداً در اثر کشف جدیدی راه تکامل پیموده است. مگر نه آن بود که تا چهار قرن قبل مردم زمین را ساکن و خورشید را به دور آن گردنده می‌دانستند؟ چطور شد که یکباره این وضع تغییر کرد و امروز کسی نیست قائل به این مطلب باشد و همه حقیقت جدید را قبول دارند.‌ ای بسا معلومات علم هیئت و طبیعیات که در اثر اکتشافات اقمار مصنوعی و آلات علمی اخیر به پایه امروزی رسیده است. تمام معلومات عالم این طور است و هیچ چیزی نیست که از این قاعده مصون باشد.