1. پوششهای حقیقت
گوهر درخشندهای را در میان پوستهها و پارچهها و نوارها و لفّافههایی تودرتو پیچیده بودند و این پوششهای سنگین و ثقیل و ضخیم مانع از آن بود که گوهر به چشم دیده شود و نور و زیبایی آن تجلّی کند. این بود که بینندگان از آن جز یک جسم تاریک و درهم و ناتوان چیزی نمیدیدند و رفتهرفته توجهی که به آن داشتند، با وجود گمان بر اهمیت و خوبی مغز کم کم رو به کاهش گرایید و دیگر آن علاقه و محبت و توجه که بایستی به آن داشته باشند نداشتند و تقصیر بزرگی هم بر گردن آن ها نبود زیرا آن ها فقط وصفی از گوهر میشنیدند و حقیقت آن را نمیدیدند و تنها به خبر و ذکری از گوهر دلخوش کرده از دیدار جمال آن محروم بودند.
اما اشخاص دقیقتر و موشکاف که از نظاره چهرهدلارای گوهر مأیوس شدند دل از آن برکندند و روی ازآن برتافتند و گوهر با وجود باطن پرنور خود همچنان در میان لفّافههای پوشیده روز به روز بیشتر متروک و دورافتاده ماند.