دلایلی نقلی درباره تقدیر و جبر (از مؤلف کتاب)

مکانیسم آفرینش ملحقات چاپ سوم

چون در خلال چند پرسشی که از ما شده بود احساس شد که برخی از برادران مسلمان مایلند دلایل نقلی جبر را بدانند لذا ذیلاً قسمتی از آیات قرآن مجید کتاب آسمانی اسلام و فیلسوفان و شعرا و بزرگان قدیم اسلام برای ثبوت و شاهد مدعا می‌نگاریم ولی همان‌طور که بیان شد اینها نقل‌قول است و عقیده ما در این باره همان است که در کتاب‌های «دینامیسم آفرینش» ـ «مکانیسم آفرینش» ـ «سالنامه نور دانش»، «مجله نور دانش» و سایر انتشارات وحدت نوین جهانی بیان داشته‌ایم. البته اینها به‌طور نمونه است و اگر بخواهیم ذکر کنیم آیات قرآنی و اخبار و احادیث و شعر و نثر در این باره بسیار است.

بدیهی است هیچگونه فشاری نیست که خواننده این قسمت را صد  درصد قبول کند یا نکند. از ما گفتن و راهنمائی و تذکر است آنچه شما به نظرتان صحیح و درست آمد بپذیرید والا تحمیلی در بین نیست.

اینک می‌گوئیم: اگر مسلمان هستید و به قرآن مجید اعتقاد دارید و فرمان آن را درست می‌دانید بخوانید و غور کنید که چه می‌فرماید:

1. اراده حق تعالی بر همه امور جاری است و هرچه می‌خواهد می‌کند و حکم، حکم او و فرمان فرمان اوست و هدایت و ضلالت از درگاه حضرتش می‌باشد: کذالک الله یفعل مایشاء (آل‌عمران، 40) و ان‌الله یفعل مایرید (الحج، 14) ان‌الله یحکم مایرید (مائده، 2)

2. گواه و خصلت هدایت از فضل باریتعالی و گمراهی هم به دست اوست. من یضلل‌الله فلاهادی له و یذرهم فی طغیانهم یعمهون (هر کسی را خداوند گمراه کرد او را رهبری نیست و می‌گذارد که در این سرکشی همچنان کور بماند) و من یضلل‌الله فلن تجد له سبیلا (النساء 88 و 143) هر آن کس را که خداوند گمراه ساخت راهی برای او نخواهی یافت و نظایر آن در سوره‌های زمر آیه 23 و رعد آیه 33 و الاسراء آیه 97 و کهف آیه 17 و زمر آیه 36 و غافر آیه 33 و شوری آیه 44 و 46 و بسیاری آیات دیگر است که سخن از گمراه شدن است.

3. برعکس در مورد هدایت الهی آیات بسیار است که به‌طور نمونه چند آیه بیان می‌شود: فیضل‌الله من یشاء و یهدی من یشاء و هوالعزیز الحکیم (ابراهیم 4) خداوند هرکس را می‌خواهد گمراه و هر کس را می‌خواهد هدایت می‌کند. ولکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء (النحل 93) ان‌الله یضل من یشاء و یهدی من یشاء (فاطر 8) ان‌الله یجتبی‌ الیه من یشاء (شوری 13) خداوند هرکس را که بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند ـ و من یهدی‌الله فماله من مضل (الزمر 37) اگر ارادۀ خدای تبارک و تعالی می‌بودی آدمی روش مستقیم اختیار کردی.

4. ولوشاء الله لجعلکم امهًْ واحدهًْ و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء (نحل 93) از این آیه به خوبی معلوم است اختیار هدایت به دست خلق نیست.

5. انک لاتهدی من احببت ولکن‌الله یهدی من یشاء (همانا که تو ای پیامبر هرکس را که میل داری و بخواهی هدایت نمی‌کنی بلکه خداوند هرکس را بخواهد هدایت فرماید (قصص 56) آیا برای ثبوت جبر همین یک آیه کافی نیست؟ تفکر کنیدو بسنجید.

6. وتعز من تشاء و تذل من تشاء (آل‌عمران 26) هرکس را می‌خواهد عزیز می‌دارد و هرکس را خواهد خوار کند. گواه است که در روز (نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوهًْ الدنیا ـ الزخرف 32ـ ما روزی آنها را در زندگانی دنیا بین آنها قسمت می‌کنیم) آنچه مقرر شده همان است.

7. جف القلم (آنچه نوشته شد همان است) ـ فطرهًْ‌الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق‌الله (روم 30) این فطرت الهی است که مردمان را به هر فطرتی که خواست آفرید و تبدیل و تغییری در فطرت الهی نیست. باز هم این آیه و این فرمان الهی برای جبر کافی نیست؟

8. قل کل یعمل علی شاکلته (الاسراء 84) بگو هر موجودی بر طبق شکل و وضع جسمی (و مکانیسم بدنی) که به او ارزانی شده عمل خواهد کرد و زندگی او همان است که برایش مقرر شده است. آیا این مطلب واضح و آشکار نیست؟

9. فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء ـ (بقره 284) هرکه را خواهد مغفرت کند و هرکه را خواهد به عذاب فرستد.

10. قل‌لا املک لنفسی ضرا و لانفعا الا ما شاءالله (یونس 49) (الاعراف 188) بگو ای پیامبر که من در نفس خود هیچ زیان و سودی را مالک نیستم جز آنچه خدای خواهد ـ جمیع انبیاء و اولیاء در تحت امر اویند. با این آیه مبارکه چه می‌گوئید؟ جائی که پیامبران مشمول این جبر ندامت به‌طور تحقیق تبعیت خواهند داشت.

11. و هوا القاهر فوق عباده و یرسل علیکم حفظه (الانعام 61) او بر جسم و جان بندگان مسلط است و بر آنها نگهبانان می‌گمارد. والله غالب علی امره ولکن اکثرالناس لایعلمون (یوسف 21) خداوند بر امر خود مسلط است اما بیشتر مردم این حقیقت را نمی‌دانند.

پس قرآن مجید جبر را تأیید و تصدیق می‌فرماید و اگر بشر این حقیقت مسلم را متوجه نباشد دلیل بر رد جبر نیست. بی‌امر یزدان مقتدر دانا و توانا کسی را یارای قدرت نیست.

جـمله کائنات در کـارند همه در تحت حکم جبارند

12. من ذالذی یشفع عنده الابادنه (بقره 255) کیست که نزد او شفاعت کند جز با دستوری او ـ ولا تنفع الشفاعهًْ عنده الالمن اذن له (سبا 23) هیچ شفاعتی سود ندهد جز از آن کس که از یزدان دستوری گیرد. پس بدون اجازه یزدان مقتدر مهربان کسی را یارای شفاعت نیست این هم که تأیید جبر است پس اختیار کجا است؟

13. هر موجودی اظهار قدرت نمود در واقع او نکرد بلکه یزدان کرد چرا که مارمیت اذرمیت و لکن الله رمی (الانفال 17) چون تو تیر افکندی تو نینداختی بلکه خدا انداخت.

گـر بپرانیم تیر آن نی زماست مـا کمان و تـیر اندازش خداست
 

14. قل کل من عندالله (النساء 78) قل ان‌الامر کله ‌لله (آل‌عمران 154) و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا (ال‌عمران 7) آری کسانی که در دانش استوارند می‌گویند به این حقیقت ایمان داریم همه چیز از جانب یزدان است. پس نتیجه چنین گرفته شد که حقیقت همان است. که ما گفتیم لاغیر.

***

آیا این خود مائیم که خویشتن را نیکوروی یا زشت‌منظر ساخته‌ایم؟ آیا فکر نمی‌کنید؟ آیا گفته دانایان و فیلسوفان به نظم و نثر مورد قبول شما نیست؟

طلعت رومـی و چـهرۀ حـبشی را آلـت خوبی چـه بود و علت زشتی؟
چـهرۀ هندوی و روی ترک چرا شد هـمچو دل دوزخـی و روی بهشتی؟
از چه سعید اوفتاد؟ از چه شقی شد؟ زاهـد محـرابی و کـشیش کنشتی؟
نـعمت منعم چـراست دریـا دریـا؟ محنت مفلس چراست کشتی کشتی؟
 

و ربک یخلق مایشاء و یختار ما کان لهم الخیره (قصص 68) خدای توانا هرچه خواهد بیافریند و برگزیند و دیگران را هیچ اختیاری نیست. دیگر فرمان روشن و باشکوه الهی از این مسلم‌تر و واضح‌تر، روشن‌تر چه می‌خواهید؟

در کتابی سؤال کرده‌اند که بعثت انبیاء و تربیت اولیاء و تهدید استاد و تخویف زهاد چیست در جواب گفته شده آن نیز از بی‌نهایت و فرط عاطفت که تو را معلوم گرداند که مظلومی و جهول و از غایت جهل و کمال نادانی بلی گفتن و از جهالت امانت پذیرفتی. حضرت عزت از کمال مرحمت تو را از عدم به وجود آورد1 و از فرط مکرمت به خلعت کرامت مخصوص کرد و از عین عنایت بر تخت خلافت نشانید و از غایت شفقت مسجود ملایک گردانید. غرض از تکلیف اظهار هستی به صورت عجز غیر و اضطرار به عبادت تعظیم ذات معبود حقیقی است. حاصل کلام خداوند خالق ارض و سماست و ایجادکنندۀ کل اشیاست و قادر مطلق و تواناست اگر کسی را اختیار است در آن بی‌اختیار اخیار است «ما کان لهم الخیره» (منظور آن است که در عین بی‌اختیاری و جبر خیرها برای بشر منظور شده است که خود او نمی‌داند).

چون ماهی ضعیف که افتد در آب تند در عـین اختیار مـرا اخـتیار نیسـت
 

و اگر کسی را قدرت و ارادت است در آن قدرت و ارادت به طریق اضطرار است.

مراتب باقی و اهل مـراتب به زیر امر حق و الله غالب
 

***

بـاد ما و بـود ما از داد تـو است هستی ما جمله از ایجاد تو است
مـا همه شیران ولـی شیر عـلم حـمله‌مان از بـاد باشد دم‌بـه دم

قوت و قدرت مختص یزدان مقتدر دانا و تواناست «لاحول ولاقوهًْ الابالله»

پیش امـرش جـمله خلق بارگه عاجزان چون پیش سوزن کارگه
گـاه نـقش دیـو، گـه آدم کـند گـاه نقش شـادی و گـه غم کند
سـاعتی زاهـد کند زنـدیق را سـاعتی کـافر کـند صـدیق را
اوبه صنعت آور است و من صنم مـن شـوم آن آلتی کـان ساز دم
گر مرا شیطان کند سرکش شـوم ور مـرا سوزان کـند آتش شـوم
ور مـرا شکر کند شیرین شوم ور مرا حنظل کند پر کین شوم
ور مـرا نـاوک کـند در تن جهم ور مـرا باران کـند خـرمن دهم
ور مـرا یاری کـند ‌مـهر آکـنم ور مـرا مـاری کـند زهر افکنم
مـن چو کـلکم در میـان اصبعین نیستم در صـف طـاعت بین ‌بین
پیش چوگان‌های حکم کن فکان مـی‌دوم انـدر مکان و لا مـکان
مـن کیم انـدر جـهان پـیچ‌ پـیچ چون الف‌ کان‌خود ندارد هیچ هیچ
 

اگر حنضل تلخ شده و مواد تلخی در آن قرار داده‌اند تقصیر او نیست خود نخواسته است و اگر لیموی ترش ترشی شدید گرفته خود این کار را نکرده و اگر پرتقال یا خربزه شیرین شده خود به این کار مبادرت ننموده‌اند بلکه همه اینها به جبر بوده و عاملی که شما تصور می‌کنید طبیعت یا خدا این خواص را به جبر در آنها قرار داده است. آیا عقل سلیم قبول می‌کند که حنظل خود را تلخ نموده باشد؟ پس بدانید که بشر و همه موجودات هم مشمول همین قاعده‌اند.

یکی بدون فعالیت به مراتب اعلی رسیده و دیگری با هزاران مشقت عمله بازار گردیده و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین (انبیاء 107) تو را جز رحمتی برای جهان نفرستادیم. در مقابل: فی جیدها حبل من مسد (تبت 5) با ذلت و خواری طنابی از لیف خرما به گردن دارد.

چـو بود انـدر ازل ای مـرد نااهل که این باشد محمد ص آن ابوجهل؟
مـقدر گشته پـیش از جان و از تن بـرای هـر یـکی کـاری مـعین
 

وللاعمال رجال (برای هر کاری شخصی مقدر شده است) یکی شاهد سعادت و نیکبختی را در آغوش بیند و دیگری با پای برهنه در روزگاری سرد و سخت در کوی و برزن بدون خانمان سرگردان است که گفته‌اند: «یکی هم‌آغوش ناز و نعمت و دیگری قرین سوز و محنت یکی با عیش و طرب و دیگری در رنج و تعب. اولی کدام عبادت و دومی چه گناهی کرده است؟»

آیا عبرت نمی‌گیرید و باز هم قانع نیستید؟ این گفتار ما نیست و من باب شاهد و مدرک آماده شده و گفتار ما همان است که در کتاب‌های ما بیان گردیده. اگر موردپسند و برای شما کافی نبود مرقوم دارید تا باز هم مدارک ارائه شود.

پانویس ها

  1. موضوع پیدایش از عدم به وجود خلاف نظر وحدت است. چنانکه در این کتاب خوانده اید در موضوع امانت و آیه امانت هم سخن گفته شد.