یک برادر وحدت سخن می گوید
این جانب محمدباقر شادمان حیدری فرزند مرحوم علیمیر شغل راننده اهل و ساکن کرمانشاه به عرض میرسانم اولاً عیال اینجانب به نام بتول نائمی تقاضای عضویت وحدت را نموده. و انشاءالله مورد قبول واقع خواهد شد. ثانیاً بنده از روزی که نام مقدس وحدت را از زبان همشیره زادهام جناب آقای مسعود ریاضی شنیدم برقی به قلبم زد و دل تاریکم را روشن کرد و آنقدر به وحدت علاقمندم که شبها رو به قبله میخوابم و با خدا راز و نیاز میکنم که شاید مرا به عضویت وحدت قبول فرمائید و همیشه اینطور میگویم الهی 52 سال از عمرم گذشته نمیدانم راهی که در مدت عمرم طی کردهام راه وحدت است یا خیر، انشاءالله که راه وحدت است. در یکی از شبهای اوائل آبانماه 1347 مثل شبهای پیش رو به قبله خوابیدم سیم برق قلبم را در کمال ناامیدی به مبداء حقیقت و منبع برق الهی وصل کردم و گفتم الهی تو را به بزرگی خودت قسم، تو را به خوبان و دوستان درگاهت قسم که مرا از دامان وحدت کوتاه نکن و از این فیض چیزی نصیبم فرما، خدایا یا مرگ بده یا مرا به راه وحدت هدایت بفرما. با این نیت خوابیدم در عالم خواب دیدم جناب آقای دکتر حشمتالله دولتشاهی (حشمتالسلطان) «که در عالم بیداری از چندین سال پیش ایشان را زیارت کرده بودم و بیشاز سی سال است که او را میشناسم» تشریف آوردند و با قیافهای روشن و بشاش فرمودند (ناامید مباش همیشه در ذکر شما هستیم ناامید مباش) بعد از خواب بیدار شدم چنان روشنی و خوشی به قلبم آمده بود که در پوست خود نمیگنجیدم. اکنونی یقین دارم که خداوند دعای مرا مستجاب کرده و به عضویت وحدت پذیرفته است. انشاءالله استدعا دارم نام بنده را جزو صورت برادران مقدس و محترم وحدت ثبت فرمائید، موجب کمال افتخار و تشکر بنده است و هر نوع خدمتی رجوع بفرمائید برای انجام آن به جان و دل اطاعت میکنم و میکوشم. محمدباقر شادمان حیدری مورخ 16/8/47 نیمهشعبان 1387