جواب به جناب آقای طلوعیان - مراغه

مکانیسم آفرینش چند پرسش از برادران و پاسخ آنها
اگر کسی خداشناس باشد به هیچ مظلومی تعدی نخواهد کرد و همه تعدی های جهان مولود خدا ناشناسی است

برادر عزیز - خوشحالیم که در سن نزدیک به هفتاد در پی کسب دانش و معرفت هستید و بشر باید اینطور باشد و حقیقت دانش و معرفت نیز جز با این علاقه و اشتیاق به دست نمی آید. اما مرگ که ما آن را تحول می نامیم باعث ارتقاء است و نباید از آن ترسید بلکه موجب ترقی و تعالی است و باید از آن خوشحال بود.

از اینکه از کتاب مکانیسم آفرینش توصیف کرده و مندرجات آن را برای جامعه خیلی آموزنده و مفید دانسته اید بسی سپاسگزاریم. همچنین از اینکه کتاب دینامیسم را به تعداد زیادی به اهل مطالعه توصیه کرده و از زحماتم قدردانی فرموده اید بسیار ممنونم.

اینک جواب سوألات شما به ترتیب:

1- مطالبی که درباره خداشناسی گفته اید آنطور که شما نوشته اید در بیان چهارم دینامیسم آفرینش نیست و کتاب حاضر است مراجعه فرمائید. ما در آنجا به خداهای ساخته فکر بشر اعتراض کرده ایم ولی شما در نامه خود اعتراضات زیادی به همه کتب آسمانی و به اصل خداشناسی نموده ونتیجه خداشناسی را تسلط ظالم بر مظلوم دانسته اید و این مطلب به هیچ وجه درست نیست. اگر کسی خداشناس باشد به هیچ مظلومی تعدی نخواهد کرد و همه تعدی های جهان مولود خدا ناشناسی است.

وقتی همه افراد بشر اعم از آنها که خود را مادی می دانند ولی در باطن طالب و جویای حقیقتند یا آنها که معتقد به دین هستند ولی دلشان به شناسایی حقیقت آرام نگرفته، خدای را به درستی شناختند، البته به صلاح بشر است و این وحدت است که مانع می گردد هزاران نفر از افراد بشر از تیغ کشیدن به روی هم و جنگ های عقیده ای باز ایستند و با صلح و صفا دانش مادی ومعنوی خویش را توسعه دهند.

2- بلی وجود اخلاق در بشر دلیل وجود خدا است زیرا وجود بشر پرتوی از وجود الهی است و روح بشر روح الهی است (و نفخت فیه من روحی) حال اگر افرادی از بشر اخلاق را رعایت نکنند باید آنها را متوجه ساخت و به راه راست آورد و منظور از هدایت همین است. نبودن اخلاق در افرادی از جامعه بشریت موجب انکار اخلاق نمی شود چنانکه درمثلی عامیانه می گویند « برای یک نفر بی نماز در مسجد را نمی بندند» برخلاف تصور شما اکثریت بشر دارای اخلاق خوب هستند و اگر چنین نبود جوامع پایدار نمی ماند زیرا قوام جوامع بر اخلاق است ولی چون بدهای (نسبی) خیلی نمایان و انگشت نما هستند تعدادشان اغراق آمیز به نظر می رسد.

هیچکس نگفته منظور خداوند سعادت اقلیت است. خداوند همه افراد بشر را سعادتمند می خواهد و کوشش های مصلحین برای سعادتمند کردن همه افراد بشر است. از کجا استنباط کرده اید که این گونه تبلیغات و راهنمائی ها موجب محرومیت اکثریت مردم و سعادت عده معدودی می شود. این حرف غلطی است که مادیون بدون دلیل می گویند. ما کجا در بیان چهارم کتاب دینامیسم آفرینش چنین حرفی زده ایم؟

خیر اشتباه می کنید سه چهارم بشر دارای صفات خودخواهی و حرص و غیره نیستند. چون بعضی اشخاص افواهاً و بدون تحقیق و بررسی اینطور سخنان می گویند شما هم نقل قول آنها را فرموده اید و می دانیم که باطناً عقیده شما چنین نیست. این کسان با میکروسکوپ بدبینی عیوب را بزرگ می کنند و تعمیم می دهند.

حیوانات به اصطلاح « موذی » هم برای خود در عالم حقی دارند و آنها هم دارای حق حیات وبرخورداری از منابع هستند و همه را نباید از دید و منافع بشر سنجید و قضاوت کرد. هیچ موجودی در عالم بی فایده نیست.

آیا به نظر شما خدای عادل آن خدائی است که همه مخلوقات خود را در یک سطح ثروت و رفاه و زندگی کاملاً متشابه و یکسان و بدون اندکی تفاوت و درجات قرار دهد؟

3 - آقای گرامی و برادرمکرم - اگر شما عقیده دارید که افراد بشر با تمرد و برخلاف خواست خدا کار می کنند هیچ فکر کرده اید دنیائی که محصول تکروی و خود سری آنها باشد یک عالم آشفته و هرج ومرجی است که اصلا قابل دوام نیست؟ آیا فکر نمی کنید که اگر یک کارخانه نظام نداشته باشد و کارکنان آن در پست های خویش انجام وظیفه نکنند این کارخانه کار نخواهد کرد و محصول نخواهد داد؟

تقسیم طبیعی کار که هر کسی به طور جبر و ناچاری دنبال شغلی متناسب با قدرت و استعداد مغزی و بدنی خود می رود محصول چه عاملی جز مکانیسم مغزی افراد می باشد؟ آخر فکر کنید. اگر به دست خود بشرمی بود همه دلشان می خواست شغل های عالی و پردرآمد و کم زحمت و پر لذت را بگیرند. این همه که درکتاب استدلال شده (به نثر و نظم) برای اثبات حقیقت کافی نیست؟

چه کسی می گوید عناصر بدنی و مغزی همه دهقانان باهم یکی است؟ مگر نمی بینید که افراد بزرگ و شاغلین پست های عالی و وزیران و نخست وزیران از میان همین دهقان زادگان بیرون آمده اند؟ آیا این مطلب مؤید آنچه ما می گوئیم نیست؟ شما مطالب را داخل کرده اید. می گوئید خدای عالم ظلم روا نمی دارد. پس به نظر شما خدای عادل آن خدائی است که همه مخلوقات خود را در یک سطح ثروت و رفاه و زندگی کاملاً متشابه و یکسان و بدون اندکی تفاوت و درجات قرار دهد.

می بینید که حقیقت موجود در عالم غیر از این است. می گوئید ممکن نیست عناصر میلیاردها بشر مشابه و بدون تفاوت باشد. بنده هم همین را گفته ام و بالاتر از این هم می گویم که در دنیا دو فرد بشر پیدا نمی شود که عناصر بدن و سرنوشتشان کاملاً با هم شبیه باشد. اصلاحاتی هم که در سالیان اخیر انجام گرفته همه بنا به مشیت الهی و سرنوشت بوده است.

در مورد اختلاف زمان ما گفته ایم که یکی از عوامل تعیین سرنوشت محیط است (بیان نوزدهم دینامیسم آفرینش) معلوم می شود شما درست به مندرجات کتاب دقت نفرمودید. ما نوشته ایم نوع غذا و عناصر اخلاق را عوض می کنند (بیان دوم دینامیسم آفرینش). شما می گوئید چرا با وجود این موضوع آن را به خدا نسبت می دهیم؟ مگر تصور می کنید خداوند مثل یک آدم یا موجودی نظیر آن است که بیاید دست فرد فرد را بگیرد و کار آنها را انجام دهد؟ تمام امور و عوامل و عناصر عالم وسائل انجام اراده و امور الهی هستند.

می گوئید اگر سرنوشت را خداوند متعال تعیین می کند چرا بین مخلوقات تفاوت قائل شده است. لابد متوقعید تمام مخلوقات عالم اعم از بشر و حیوانات و غیره همه یکسان و یکنواخت و یک شکل ویک رنگ و یک فرم باشند تا هیچ تبعیضی در عالم نباشد و بتوان خدای را عادل خواند. جزیی تفاوتی که در یکی از این خصوصیات پدید آید راه اعتراض را بازمی کند. آیا چنین نیست؟

اگر چنین قضیه ای در عالم اتفاق افتد اولا چگونه همدیگر را بشناسیم و دیگر این که کارهائی که در کارخانه عالم باید انجام شود و هر کس پیچ و مهره و قسمتی از این کارخانه را بگرداند به دست چه کسی انجام خواهد گرفت و عامل گردش عالم چه کسی خواهد بود تا اطلاق یک عالم به آن میسر باشد؟ در همین دنیای ما اگر نانوا، قصاب، نجار، راننده ماشین و غیره و غیره نباشند چه کسی باید این کارها را انجام دهد؟ ثالثاً آیا فکر نمی کنید یک چنین عالم فرضی که در آن همه مخلوقات صد در صد کپیه یکدیگر باشند دنیای خنک و لوس و غیر قابل زیستی خواهد بود؟ بدانید که به طور تحقیق یک عقل بزرگ و فکور و روشنی است که پایه این وضع متفاوت و درجات را در عالم نهاده و بدین وسیله چرخ های عظیم عالم وجود را به گردش در آورده است. این عین عدل است نه ظلم. فکر شما به کجا می رود و چه مسیری را طی می کند؟

درباره اعزام انبیاء به بیان دوم، سوم، بیست و دوم، سی و یکم دینامیسم آفرینش و صفحه 236 همین کتاب مراجعه فرمائید تا موضوع روشن شود.

کسانی که دچار سانحه زلزله می شوند سرنوشتشان به هیچ وجه باهم مساوی نیست.

4- شما وجود زلزله خراسان و جنگ ها را دلیلی بر نبودن سرنوشت می دانید؟ به چه دلیل؟ کسانی که دچار سانحه زلزله می شوند سرنوشتشان به هیچ وجه با هم مساوی نیست. مگر در روزنامه ها نخوانده اید که برخی فوراً در اثر زلزله از بین رفتند و برخی دیگر چندین روز زیر آوار سالم ماندند و آنها را سالم بیرون آوردند و برخی را با جراحات کم و بیش نجات دادند که هنوز به زندگی خود ادامه می دهند و عده زیادی هم در همین مناطق بودند که لطمه ای ندیدند. پس سرنوشت همه آنها یکی و متشابه نبوده و این موضوع حتی مشمول گاوها و حیوانات هم می شود.

در مورد جنگ هم همین حقیقت صدق می کند حـتی در هیروشیـما موقع افکـندن بمب اتمی دختر شیرخواری با آن همه صدمات سالم ماند و هنوز هم به زندگی خود ادامه می دهد در صورتی که تاچندین فرسخ شعاع آن شهر بسیاری افراد بشر و حیوانات از بین رفتند. پس دیدید که سرنوشت در همه جا حکم فرما است. مگر نه آن است که در هیروشیما مردمان قوی از بین رفتند و یک طفل ضعیف با جثه کوچک باقی ماند. نظایر این قضیه در همه سوانح و اتفاقات دیده می شود و امری استثنایی نیست.

به علاوه زلزله و این قبیل امور از لحاظ بشر خیلی مهم است. اگر کره زمین را که خود مخلوقی از مخلوقات عالم است در نظرگیریم زلزله برای او کمتر از تکانی است که یک شتر به پوست گردن خود می دهد و اگر زمین بخواهد یک چنین حرکتی انجام دهد ویرانی های عجیب پدید می آید. نسبت را از نظر دور دارید و فکر کنید که چرا با تکانی که یک حیوان به پوستش می دهد و با آن هزاران حشرات و میکروب ها را نابود می سازد با نظر بی تفاوتی می نگرید ولی این تکان راکه در زمین است خیلی اهمیت می دهید. این نظر به خاطر آن است که ما افراد بشر نسبت به زمین مانند همان میکروب ها نسبت به پوست حیوان هستیم. البته در حرکتی که در زمین پیدا می شود موجوداتی که روی پوسته او هستند لطمه می بینند ولی خوب است در نظر بگیرید وقتی شما تب می کنید و بعد آنتی بیوتیک برای معالجه خود مصرف می نمائید میلیون ها از سلول های بدنتان که مانند هر ذی حیاتی حق زندگی دارند و روزی خادم وفادار شما بوده اند از بین می روند و شما جزیی اهمیتی به این کشتار عجیب نمی دهید. برای تکمیل این جواب خوب است به پاسخی هم که به برادر عزیز آقای ابراهیم کشاورز شهر بابکی در صفحات 209 و210 این کتاب داده شده رجوع فرمائید.

آری برادر گرامی - اینها همه جبر و سرنوشت خلقت است. موضوع زورگویی نیست. اعتقاد به سرنوشت مخالف کوشش نیست. در بیان نوزدهم دینامیسم آفرینش مفصلاً این موضوع بیان شده و در همین کتاب هم مختصر اشاره ای شده است و در کتاب های دیگر این مطلب را شکافته ایم.

اگر به قول شما دیگران مردم را جبری مذهب بار آورده و به کوشش نکردن تشویق کرده و دهانشان را برای دریافت رزق به سوی آسمان باز نگاه داشته اند تقصیر ما نیست. ما حقیقت را روشن و واضح و با حساب دو دوتا چهار تا روشن کرده ایم و نشان داده ایم که موضوع اعتقاد به سرنوشت ابداً مخالفت با کوشش نیست.

و اما اینکه می فرمائید: « آیا بهتر نیست تکوین را از خدا و طرز عمل را از خود بشر بدانیم؟» شما مختارید هرچه تصور و خیال می کنید بنویسید ولی ما نمی توانیم به قدر بال مگسی از حقیقت واقع که به روشنی فهمیده ایم خلاف بگوئیم.

5 - آقای عزیز، متشکرم که تصدیق کرده اید نظرما درباره بیماری اولین بار است که در دنیا بیان می شود. اما لازم نیست همه چیز را که مربوط به زمان های مختلف است انبیائی که در ازمنه مختلف آمده اند متفق القول گفته باشند. هر چیزی زمان و موقع خاصی دارد و بشر هم برای فهم محتاج استعدادی است که تابع زمان و مکان نسبی است چنانکه در زمان های سابق طیارات و تلویزیون و رادیو اختراع نشده بود و به کره ماه سفرنکرده بودند. این چرای شما مثل این است که اعتراض کنید چرا خدای عادل مهربان سابق این وسائل رفاه را در اختیار بشر قرار نداده است. همه این امور به مرور و تابع مکانیسم مغزی بشر و به امر و مشیت الهی است که به تدریج و مرور انجام می شود و نام آن را ابتکارو اکتشاف یا اختراع می نامند. پس لزومی نداشت که همه پیامبران در زمان های خود همه چیز را بگویند. برای آن زمان ها احتیاجی در این زمینه نبوده ولی چون امروز احتیاج هست مطابق سطح فکر دنیا و همگام با اختراعات و اکتشافات و علم به اجبار بایستی معلومات هم پیش برود. این است که گفته شد.

6 - جواب ششم شما هم در قسمت پنجم داده شده است. هر زمان اقتضایی دارد و تمدن بشر 2000سال قبل اقتضا نداشت که دانشمندان و متفکرین عصر موشک را بوجود آورند و اگر چنین دانشمندانی در آن زمان ها می بودند کسی حرفشان را قبول نمی کرد کما اینکه پیامبران که در عهد ظهور خود پیشرفته تر از سایر افراد زمان خود بودند و سخنان تازه می گفتند مورد مخالفت و انکار و نسبت مجنون و عمال بیگانه و این قبیل نسبت ها شدند. مگر نه آن است که به پیامبر اکرم (ص)گفته اند معلم مجنون (او دیوانه ای است که دیگران به او گفته اند و یاد داده اند که این مطلب را بگوید) یا « واعانه علیه قوم آخرون» (ملت دیگری اورا برای بیان این مطلب یاری و کمک می کند) و از این قبیل نسبت ها که در قرآن بسیار ذکر شده است.

و اما من در تمام سخنان خود چیزی که جزئی نشانی از حمایت از ثروتمند وظلم به فقیر باشد نگفته ام و نمی دانم شما چطور این نوشته ها را به چنین نسبت های خلافی منتسب می فرمائید و حتی کتاب (بحار الانوار) مرحوم مجلسی راهم مشمول این تهمت می سازید.

لیکن خوشوقتم که اعتراف دارید که من درقالب علم و فلسفه و ذکر دلایل سخنان خود را می گویم. در این صورت دیگر حرفی باقی نمی ماند. مگر جز ارائه دلیل علمی چیز دیگری برای اثبات سخن لازم است؟

اینکه می فرمائید ایرانیان به قول شما عقب مانده اند و علت عقب ماندگی را جبری مذهب بودن می دانید چنین نیست. نه ایرانیان جبری مذهب بوده اند و نه اعتقاد به سرنوشت توأم با کوشش موجب عقب ماندگی می تواند باشد.

٭٭٭

دوست عزیز و برادرمکرم - معلوم می شود شما درست در کتاب مکانیسم و دینامیسم آفرینش تفحص و دقت و تجسس نکرده و آن را درک نفرموده اید و حقیقت مطالب برشما روشن نشده.

این کتاب ها چاپ شده و در دسترس همگان است. خواهشمند است شما هم به دقت آنها را مرور فرمائید و ببینید چه گفته ایم. درخاتمه شما را به خداوند متعال می سپارم و هدایت همگان را به راه راست و راه وحدت خواستارم.