سوالات جناب اقای اروجعلی طلوعیان - مراغه

مکانیسم آفرینش چند پرسش از برادران و پاسخ آنها

حضور محترم دانشمند معظم جناب آقای حشمت الله دولتشاهی

محترماً به عرض می رساند: قبلاً خود را معرفی کنم که موجب تردید نباشد: بنده یک فرد دهقان زاده و مانند میلیون ها ستمدیده گان ایرانی درس نخوانده ام و اینکه کم و بیش سواد خواندن و نوشتن دارم علتش این است که فطرتاً جوینده بودم و مطالعه برای ما یک نوع مرض روانی و مانند خوردن و نوشیدن ضروری شده بود و اکنون شصت و نهمین سال عمر خود را پشت سر گذاشته با تن بیمار و دست رعشه دار همه چیز به ما تمام شده و جز مرگ (قریب الوقوع) انتظار دیگری باقی نمانده است ولی جامعه ایرانی باقی می مانند. در اثر رعشه دست از خرابی خط و ربط تقاضای عفو و اغماض را دارم.

چندین سال قبل کتاب (مکانیسم آفرینش را) به دست آورده و مطالعه نموده ام فقط در دو موضوع آن (چگونگی روح - پریسپری) تا اندازه ای تردید دارم و باقی مندرجات آن را برای جامعه خیلی آموزنده و مفید دانسته ام.

و در همان کتاب تهیه و تنظیم (دینامیسم) را وعده فرموده بودید. همواره در سراغش بودم که در تیرماه سال جاری خریدم و به تعداد زیادی اهل مطالعه توصیه نمودیم و خریدند. واقعاً زحمات فوق العاده را متحمل شده و درباره خودشناسی، جهان شناسی و غیره شاهکاری بوجود آورده بود و سه موضوع خیلی مهم و بغرنج را (عالم خودش در خودش است - طبیعت خدا و خدا طبیعت است - خدا از عالم جدا نیست) با زبان عوام فهم تشریح فرموده اید که تا کنون کسی نتوانسته بودند . . . برای هر فرد ایرانی انسان دوست مایه فخر و مباهات است مطالبی را که فلاسفه گذشته نتوانسته بودند، در این کتاب با ساده گی حل شده است و این افتخار بزرگی است که در ایران دانشمندی پیدا شده است که کمر خدمت به نوع را به میان بسته و با اوهام و خرافات نابود کننده مبارزه نماید و علت اینکه نژاد ایرانی با آن همه سوابق تمدن و سایر امکانات از قافله تمدن جهانی عقب افتاده اند همان خرافات است که با بهانه دین آسمانی به مغزها تزریق کرده اند . . .

چنانکه عرض شد بنده آن اندازه علم و دانش ندارم که در مطالب علمی و فلسفی اظهار نظر کنم اما در کتاب (دینامیسم) مطالبی است که در فکر ما تولید تردید کرده است و ضمناً همان مطالب را نسبت به جامعه خواب آور و زیانمند می دانم بنابراین با اجازه جنابعالی شمه آنها را فهرست وار به عرض رسانیده و منتظر جواب می باشم که ما را از شک و تردید نجات دهند و آنها عبارتند از جبر- تقدیر- سرنوشت تعین شده و طرفداری از گرگ و بی اعتنایی به مظلومیت گوسفند و . . مثل اینکه دوشرط مهم را به حساب نیاورده اید (تعلیم و تربیت. تصادفات و یا علت و معلول) این است که سوالات ما ذیلا از لحاظ مبارک می گذراند:

اول: در این کتاب مکررات بخصوص در اثبات واجب الوجود زیاد است در صورتی که از ابتدای ظهور انبیای بنی اسرائیل تا کنون میلیون ها کتاب در اثبات خالق نوشته شده و روی هم رفته توافق نشده است ولی روی هم رفته به اکثریت ثابت شده که هیچ مصنوعی بدون صانع نتواند شد و ثابت شده است که مدیر و مهندسی این کارخانه حیرت آور را می چرخاند و به آن نیروی لایتناهی هر اسمی را که بگذارند باید پرستش و تعظیم نمود.

اما خدائی که مخلوق فکر بشر (آن هم فکر پلید و غارت و... ) که خنجر غارت ساده دلان کرده اند (دربیان چهارم دینامیسم هم مرقوم شده است). خدائی که ظالم پرور و مظلوم کش باشد و خدائی که بدون رشوه توجه نفرماید و خدائی که با فلان یهودی و حتی خفاش (سخنگوی دربار حضرت سلیمان) داخل مذاکره و مشاوره شود و خدائی که در تمام موارد حامی زرداران و زورداران باشد ... البته باید انکار شود ولی به خدایی که عادل و رحمان باشد و در میان مخلوقات خود تفاوت نگذارد و در میان ابناء بشر محبت و وحدت بوجود آورد البته پرستش و سجده کنند.

بدبختانه شیادان نیرنگ باز به خاطر خوش روزگاری خود و قوم خود و ریاست طلبی و هوسبازی و تسلط بر دیگران ... به شکل خطرناکی درآوردند که درطول تاریخ با بهانه چگونگی خدا و اختلاف ادیان بشر را به جان هم انداختند میلیاردها بی گناه و با گناه را به خاک و خون کشیدند و صدها میلیون یتیمان وبیوه زنان و پیران داغدیده بی سرپرست مانده با فجیع ترین وضعی به خواب شدند و... آنطور خداشناسی به بد بختی بشر تمام شده است هیچوقت هیئت حاکمه ممالک جهان تابع دین نشده اند بلکه دین را تابع امیال خودشان کرده اند آیا این خداشناسی به صرفه و صلاح بشر است؟

دوم: در (بیان اول دینامیسم مرقوم شده است) وجود اخلاق در بشر دلیل وجود خدا است و به وسیله اخلاق می توانیم خداوند را بشناسیم و اگر اخلاق نبود خدا شناخته نمی شد و تجلی اخلاق در هر کجای عالم دلیل وجود خدا است زیرا هر صفاتی که در بشر هست اصل آن در خدا است ... به چه دلیل و مدرک بودن اخلاق دلیل وجود خدا است؟ اگر منظور از اخلاق عدالت و انسانیت و محبت نوع و انتظامات جوامع بشر است اکثریت بشر ندارند و خود جنابعالی درباره خداشناسی مرقوم فرموده اید (اقلیت در مقابل اکثریت فاقد ارزش است) و در هر دین فقط یک عده اقلیت هیئت حاکمه اکثر افراد جامعه را از نعمت های زندگی محروم نگاه داشته اند آیا منظور خدا از دین گذاری فقط سعادت اقلیت بود؟ در ثانی از کجا معلوم این مطلب مطابق مندرجات بیان چهارم کتاب دینامیسم نباشد؟ و اینکه مرقوم فرموده اید (هر صفاتی که در بشر است اصل آن در خدا است). جنابعالی بهتر از دیگران می دانید که سه چهارم بشر دارای صفات خود خواهی و تکبر و نخوت و تزویر و حیله و خیانت و جنایت و ظلم و تجاوز، عناد و لجاجت .... است. آیا اصل آنها درخدا و خودپروری وخودنمائی است؟ همچنین حیوانات موذی و کثیف ....

سوم : موضوع جبر: جنابعالی از ذرات نامرئی اتم تا بالای کهکشان ها تشریح کرده و در بالای تمام نیروها یزدانی را معرفی کرده اید که همه چیز با تدبیر و برنامه حساب شده یزدانی انجام می یابد (این همه افراط و تفریط و ظلم و جنایات را به آن نیرو نسبت داده اید). اینطور خدا با خدایی یهوه (خدای خاخام ها) و پدران کلیسا آن هم در قرون وسطی عملا تفاوتی ندارند چنانکه مرقوم فرموده اید: عناصر اجسام را خدا ترکیب می دهد و خاصیت همان عناصر و مکانیسم مغزی هر کس سرنوشت او است و نیز نوشته اید: خدا هر کس را برای کار معینی ساخته است یکی را برای زمامداری و مقامات بالا و یکی را برای پاک کردن چاه مستراح و عمله و سوپور و سایر کارهای پست و پرمشقت یکی را غنی و دیگری را فقیر یکی را دانشمند و عاقل و دیگری را نادان و احمق و .... اضافه فرموده اید اگر آن طور نمی شد کارهای پست و پر زحمت بلا متصدی می ماند و امور جامعه مختل می شد ....

قابل انکار نیست که در دنیای زندگی خیلی چیزها جبری و از اختیار بشر بیرون است اما نه به آن اندازه که کتاب دینامیسم شرح داده است. این است اشکالاتی که به نظر می رسد. جنابعالی خوب می دانید که در حدود دوسوم ساکنین ایران دهقانند که قرن ها است در‌آن محیط دوزخ وار پر ذلت و ظلمات جهل و نادانی و در زیر دست مالکین بی رحم و مروت زندگی کرده اند. اگر تعداد افرادی را از تسلط عرب به این طرف در نظر بیاوریم میلیاردها بشر بوجود آمده با محرومیت و بدبختی رفته اند. آیا ممکن است عناصربدن و ساختمان مغزی همه آنها مساوی و یکنواخت و مشابه و بی تفاوت بوده باشد؟ البته محال است چنان باشد اما سرنوشت (ذلت و مشقت ...) ایشان تقریبا مشابه بوده و هست. اولاً ممکن نیست خدائی که عادل می نامند آن سرنوشت ظالمانه را روا داند.

ثانیاً ممکن نیست عناصر بدن و مکانیسم مغزی (سرنوشت) میلیاردها ابناء بشر مشابه و بدون تفاوت بوده باشد؟

مثلاً در سال های اخیر که مختصرا به وضع دهقانان می رسند در حدود ده درصد زندگی و خط سیر فکری ایشان بهبود یافته است. آیا عناصربدنشان عوض شده است؟

نه بلکه تربیت ایشان تغییر کرده است (خدا همان خدا و عناصر همان عناصر است).

و یا اینکه جنابعالی و یا سقراط یونانی (در دوره قاجار) در دهات دور دست ایران به دنیا می آمدید آیا باز ممکن بود که همان دولتشاهی و همان سقراط باشید؟

در بیان دوم دینامیسم مرقوم فرموده اید (نوع غذا و آب و هوا عناصر را تغییر می دهند) اگر چنان است پس نسبت دادن آن به خدا چه لزومی دارد؟ و مهم تر این است: اگر سرنوشت را خدا تعیین نموده باشد تبعیض وتفاوت زیادی را قائل شده است. از طرف دیگر در تورات - انجیل، قران صریحاً نوشته اند که خدا در میان تمام مخلوقات خود یک ذره تفاوت نمی گذارد و یک ذره ستم نمی کند. پس این معما چگونه حل خواهد شد؟

و از آن هم مهم تر این است: کتاب شما نشان می دهد (سرنوشتی را که خدا معین کرده است جز آن ممکن نیست) پس فرستادن انبیاء برای چه بود؟ آیا انبیاء می خواستند سرنوشت تعیین شده و اراده خدا را تغییر دهند؟ آیا می خواستند کسانی را که (بد آفریده شده بودند) خوب کنند؟ و کسانی را که به قول قرآن برای دوزخ آفریده شده بودند آفرینش را به هم زده و به بهشت برند.

چهارم: باز سرنوشت: که مرقوم فرموده اید: عناصر بدن و ساختمان مغزی را خدا ساخته و خاصیت آنها را سرنوشت قرار داده است.

اخیراً زلزله خراسان را شنیدیم که چندین هزار نفربه وضع اسفناکی (با سرنوشت مشابه) کشته و زخمی و نیمه جان شدند ... آیا ممکن است که عناصر مکانیسم مغزی آنها بی تفاوت باشد که به سرنوشت بی تفاوت گرفتار شدند؟ همچنین در جنگ ها که میلیون ها جوانان و مردان را جبراً به میدان برده و به دم سلاح دشمنان می دهند که بعضاً در آن واحد هزارها نفر نابود می شود ... آیا ممکن است عناصرآن بی تفاوت باشد؟

بالاخره اگر جبر و سرنوشت را به طور کلی به خدا نسبت دهند صدها اشکالات و سوألاتی پیش می آید که تا کنون به یکی از آنها (جز زورگویی) جواب مثبت و منطقی داده نشده است و خود این موضوع برای جامعه خواب‌ آور و زیان مند است و سبب دل سردی و بی اعتنایی به کار و کوشش و هنر و معلومات و بهبود زندگی خواهد شد و جنابعالی که جهانیان را دعوت به وحدت و محبت کرده اید بدون بهبود زندگی و اقتصاد ممکن نیست. و یک علت بزرگ عدم اجرای ادیان این است که اکثریت را تهی دست وگرسنه و نادان نگه داشته اند و جنابعالی این موضوع را به خوبی در کتاب دینامیسم قلمداد فرموده اید: چگونگی زندگی هر جامعه زائیده عقاید و عادات خودشان است.

و بزرگترین علت عقب افتادگی ایران اوهام و خرافاتی است که با بهانه نام خدا و دین رونق و رواج داده اند و جبری کرده اند. واقعاً تعجب آور است که دانشمندان ملل خوشبخت صنایع و اختراعات و اکتشافات فراوانی به منصه ظهور رسانیده و در دسترس ملت خـود گذارده اند ... بدبختانه دانشمندان ایران نیز سعی کرده اند که ملت را جبری مذهب و درویش مآب قضا و قدری و سرنوشتی و بی اختیار و تنبل بار آورند و روزی را قسمت شده فهمانیده اند. (الرزق مقسوم)

رزق را روزی رســان پـر می دهد بی مگس هرگز نماند عنکبـوت
آنچه نصیب است نه کم می دهند گـر نستـانـی بستـم می دهنـد
مـال و ثـروت بـه کـاردانـی نیـست جـز به تأییـد آسمـانـی نیست
 

و علم و دانش را برای ملت تحریم کردند :

اگر بهر سرموئی هنر دوصد باشد هنر به کار نیاید چو بخت بد باشد
 

هزاران از این قماش هست.

جناب آقای دولتشاهی. آیا بهتر نیست که برای خروج از بن بست جبر و سرنوشت معتقد شویم که تکوین ازخدا و طرز عمل و تنظیم امور زندگی از خود بشراست؟ فرضا اگر این عقیده رواج یابد آیا به خدایی خدا لطمه وارد خواهد شد؟

پنجم : در بیان دوم دینامیسم مرقوم فرموده اید: سخنانی که اولین بار در جهان گفته می شود علت بیماری کم و زیاد شدن عناصر بدن است.

شاید این فرمایش صددر صد درست باشد چنانکه بنده که خود را اهل مطالعه می دانم اولین بار است که در کتاب جنابعالی می بینم.

ولی چیزی که هست این است: از یک طرف از انبیاء و فرمایشات ایشان طرفداری کرده و فرموده اید (خدا همه چیز را به ایشان رسانیده بود ..) پس چرا انبیاء این موضوع مهم را به بشر نرسانیده اند؟ در صورتی که با حیات و ممات ابناء بشر بستگی دارد. خـدا همیشه خـدا بوده. و بنا به فرمایش انبیاء منظور نهایی خدا راحتی و سعادت بشر است. اگر خدا به انبیاء نرسانیده بود به بشر ظلم کرده است و اگر انبیاء به بشر نرسانیده اند پس به امر خدا اطاعت نکرده اند . . .

ششم: در بیان دوم دینامیسم مرقوم فرموده اید درس عبرتی برای علمای علم الاجتماع، برای کسانی که فکر می کنند. چرا کسی بالاتر و دیگری پایین تر و یکی ثروتمند تر و دیگری فقیرتر است و آنهائی که فکر می کنند از راه رفع اختلاف خلقت جامعه را تعدیل نمایند مانند فکر باطل کسی است که مقدار عناصر در جسم انسان به یک میزان متساوی قرار دهد آیا چنان کسی مجنون نیست؟ ...

اولاً به قول جنابعالی طبیعت با آن مفهومی که می گویند نبوده و تمام اختیار عالم هستی در ید قدرت یزدان است و منظور یزدان هم تربیت (به وسیله انبیاء) بشر نادان است پس چرا در آن زمان که بشر خیلی نادان بود دانشمندانی را نیافرید که بشر را به حقایق آشنا کنند و آن همه خون های نا حق ریخته نشود ؟

آیا این فرمایش جنابعالی حمایت از ثروتمندان و بی اعتنایی به مظلومیت میلیون ها بشر بی ثروت نیست؟ آیا این فرمایشات دنباله نوشتجات امثال (آقا باقر مجلسی ها نیست ؟) با یک تفاوت: ایشان با زورگویی و تهدید و تکفیر قبولانیده بودند ولی جنابعالی در قالب علمی و فلسفی و ذکر دلایل . . . و اگر عقیده جبری برای جامعه مفید بود قرن ها است ایرانیان باداشتن همان عقیده این اندازه عقب تر مانده اند.

دانشمند معظم جناب آقای دولتشاهی: مارا ببخشید که اوقات پر بهاء شمارا تلف کردیم واگر کلمات ناپسند را ملاحظه کنید حمل بر بی ادبی نفرمائید بلکه گناه بی سوادی است که نتوانستیم با انتخاب کلمات مناسب عرایض خود را برسانیم.

عریضه ما طولانی شد و سوألات ما ناتمام ماند. جنابعالی که لذت حیات و عمر خود را وقف خدمت به نوع فرموده اید لطفاً جواب نامه را مرقوم و اجازه فرمائید اشکالات و مطالبی را که نمی دانیم به تدریج تقدیم و ما را از شک و تردید نجات دهید.

فدوی اورجعلی طلوعیان کارمند بازنشسته اداره دارایی مراغه.     12-7-1347شمسی