51- یازدهم - حس روشن بینی
حس روشنبینی - علمای طبیعی میگویند خفاش چشم ندارد و اینکه شب ها به سرعت زیاد گردش کرده و هرگز با موانع و دیوارها برخورد نمینماید حسی است شبیه حس رادار. گویم اگر چنین باشد همان حس روشنبینی است. |
اثر آن ادراک مطالبی است که خارج از چشم دیده میشود و محل آن بالای منخرین در پشت کره چشم واقع است.
مثال: حس میکنی دوستت بیمار است بدون اینکه خبر داشته باشی بعد می روی می بینی هست. مثال دیگر: انسان شخصی را بدون آشنایی قبلی میبیند و در نظر او جالب توجه واقع میگردد و بعداً در زندگی اتفاقی میافتد که با او مربوط میشود (هر کس نظایر آن را در زندگی دیده است) این خاصیت روشنبینی است.
مثال دیگر: برخی تجار نسبت به فروش بعضی اجناس و بعضی صاحبان مزروعات حس روشن بینی به حدی دارند که اغلب نتایج درخشان میگیرند.
مثال دیگر: در موقع صحبت بدون علم و تفکر چیزی میگویی بعد میبینی درست درآمد.
مثال دیگر: دو نفر صحبت میکنند و هر دو یک مطلب و یک عبارت را با هم میگویند و آن را ارتباط قلبی نام نهاده و گفتهاند: القب یهوی الی القلب (یعنی دل به دل میل و توجه میکند) توارد فکر هم از همین قبیل و همه اینها از اعمال حس مخصوص روشنبینی به شمار میرود.
اینکه گاهی انسان وقایعی را قبل از وقوع حس میکند و مخصوصاً اتفاقات ناگوار را از پیش احساس مینماید و در اصطلاح میگویند « دلم شور میزند » و این مطلب گاه به صورت حقیقت در میآید در واقع پرتوی از حس روشن بینی است و روی همین اصل است که گاه اشخاص مرگ خود را قبلاً حس میکنند.
مثلی که میگوید: «آمد به سرم هر آنچه میترسیدم» ناظر به همین مطلب است.
شواهد و امثال و نمونههای این موضوع خیلی زیاد است که در این مختصر جای بحث آن نیست و اصل مطلب و حقیقت آن در اینجا بیان گردید: اینها همه از تجلیات حس روشنبینی است و هر کسی در زندگی خود آن را امتحان کرده است.
پیشبینی و مآل اندیشی که در علم اخلاق گویند کمک گرفتن از این حس است کما اینکه کسی که میخواهد خیلی دقت و پیشبینی نماید پلک چشم ها را تنگ و نگاهی دقیق میکند که مطلب را دریابد. موضوع آن است که میخواهد از حس روشنبینی که محل آن در پشت کره چشم واقع است استمداد کند.
در حس تفکر و حس حافظه و حس الهام سه نوع علم اکتسابی، استنباطی، و لدنی را شرح دادیم. در اینجا لازم است گفته شود که منبع علم استنباطی که به کمک حس تفکر انجام میشود در واقع روشنبینی است و حس تفکر به آن کمک میدهد و اینکه گاهی تراوشات علمی از اشخاص نادان دیده شده به کمک حس روشنبینی (یا الهام) انجام یافته است.
نشانه حس روشنبینی آن است که وقتی به چیزی مثل پنجره خیره شوی بعد چشم را ببندی تا چند ثانیه آن پنجره را با پلکهای بسته با جزئی تفاوت خواهی دید و این همان اثری است که در پشت چشم باقی گذارده است.1 ا
ین حس حالا هم کم و بیش در میان مردم وجود دارد ولی چون قاعده آن را در دست ندارند حمل بر تصادف میکنند و به وجه احسن نمیتوانند از آن نتیجه بگیرند. البته چنانچه آن را ورزش دهند و توجه بیشتر به آن معطوف گردد نتایج بهتر و مطلوبتری گرفته خواهد شد.
بعد چهارم قراردادی و اصطلاحی از آنجا سرچشمه میگیرد چنانکه در جای دیگر این کتاب به تفصیل شرح داده شده است.
دلیل اینکه قوه باصره و روشن بینی جدا است این است که بعضی کورها از روشن بینی استفاده میکنند.
همه اینها قوای روحی است (همان روحی که مادیون ماده رقیق بی وزن میخوانند و با آنچه ما میگوئیم در اسم تفاوت دارد و اصل مطلب یکی است).
علمای طبیعی میگویند خفاش چشم ندارد و اینکه شب ها به سرعت زیاد گردش کرده و هرگز با موانع و دیوارها برخورد نمینماید حسی است شبیه حس رادار. گویم اگر چنین باشد همان حس روشنبینی است.
جمس وات (James Watt) جوانی بود باهوش. روزی ملاحظه کرد که در قوری آب جوش که مادرش برای تهیه چای روی آتش گذاشته در اثر بخاری که از آب بر میخیزد حرکت میکند. همین موضوع فکر او را برانگیخت و دیگ بخار و اصل تحرک ماشین ها را به وسیله بخار یافت.
این نوع الهام است که دراثرآن اختراعات و کشفیاتی به وجود آمده است.
گالتن (Galton) تجربیاتی به عمل آورده و اظهار می دارد که با کمال تعجب مشاهده کردم که افراد بی سواد و تعلیم نیافته گاه دارای یک عطیه حقیقی قوه باصره معنوی هستند که بسیاری از دانشمندان فاقد آن می باشند.
گفتهاند:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت | به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد |
***
یتیمی که ناخوانده قرآن درست | کتب خانه هفت ملت بشست |
این اشاره ها در مورد علم لدنی بوده است.
روزی ابوعلیسینای مشهور در شهری ملاحظه کرد که کسی بساطی پهن کرده و ادعای طبابت میکند و عدهای در اطراف او جمع شدهاند. زنی آمد و شیشهای به او داد که از روی معاینه ادرار مرضش را تشخیص دهد. آن مرد به محض دیدن او گفت تو در فلان قسمت شهردر محله کلیمی ها سکنی داری و امروز ماست خوردهای و فلان مرض را داری. زن با تعجب حرف او را تصدیق کرد.
هر کسی که نزد او میآمد از این گونه سخنان رد و بدل میشد که باعث تعجب خلق میگردید.
وقتی که شب فرا رسید و بساط جمع شد ابوعلیسینا به نزد آن مرد رفت و پرسید که سر این درستگویی تو چیست ؟ آن شخص ابوعلی را به منزلش برد و پس از لختی گفتگو به او گفت: که تو ابوعلیسینا نیستی ؟
پس از اصرار برای دانشمند بزرگ شرح داد که این مراتب را از روی قرائن کوچکی میفهمد مثلاً از وضع لباس آن زن فهمید یهودیه است بنابراین در محله کلیمیها مسکن دارد و در گوشه آستینش قطرهای ماست دید گفت ماست خوردهای و از اینکه ابوعلیسینا به کتاب قانون که در منزل آن شخص بود فوراً شناسایی پیدا کرد فهمید که جز مؤلف قانون کسی دیگر چنین آشنائی به کتاب مزبور ندارد.
این داستان که در چند کتاب تاریخی نقل شده مؤید حس روشن بینی است.
در این کادر نظرات و عقاید ادیان و فلاسفه و دانشمندان دیگر را مشاهده فرمایید.
پانویس ها
- وقتی مدتی به یک پنجره خیره شوید و بعد چشمان خود را ببندید رنگ تصویر آن شیئی را برعکس واقع خواهید دید یعنی آنچه سفید بود سیاه و آنچه سیاه بود سفید نشان داده می شود . این موضوع یک علت بصری « اپتیک» دارد که فعلا جای بحث آن نیست . (چاپ سوم ١٣٤٧)