تعلق عمومیت دارد

زنجیر سرنوشت جبر زندگی جبر زندگی - قسمت دوم

خلاصه بگویم ــ بیشتر کارهایی که در دنیا اعمال روزمرۀ بشر را تشکیل می‌دهد نوعی اسارت است که در اثر عادت و تمرین به وجود آمده و همۀ مردم این کارها را انجام می‌دهند بدون اینکه درصدد باشند که خود را از قید آنها آزاد سازند، بدون اینکه قدرت این کار را داشته باشند و بدون اینکه حتی متوجه باشند.

افراد دانا و فهیم متوجه این قبیل اسارت‌ها شده و آن را تعلق یا تعلق خاطر خوانده‌اند و در عالم آرزو این طور ابراز کرده‌اند:

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

اما حافظ شیرین‌سخن هم که این کلام شیرین را گفته است خود به خوبی می‌داند که این جز یک آرزوی محال نیست و امکان ندارد که بشر بتواند خود را از زیر بار تعلق آزاد سازد.

آیا این تعلق‌ها خود حکایت از جبر سرنوشت نمی‌کند؟