سلول‌ها و تحول آنها

زنجیر سرنوشت تحول و سرنوشت جهان مسألۀ نیاز
مدفوع که انسان آن را زشت و نامناسب می‌داند تبدیل به میوه و سبزی‌های لذیذ می‌شود و تحول‌هایی پیدا می‌کند که برای عالم خلقت بسیار مفید است.

در اینجا لازم است مطلب دیگری بگویم. سلول‌هایی که در بدن انسان است هرکدام دارای زندگی مستقل، دید و قدرت هستند و اینها بعد از اینکه وظیفۀ خود را انجام دادند تحول پیدا می‌کنند. البته ابتدا تحولشان در داخل بدن انسان است نه در خارج نسبی آن مثل اینکه اگر دوا بخورید تعدادی سلول‌ها تغییر شکل می‌دهند و در همان بدن تحول پیدا می‌کنند. آدم هم همینطور وقتی تحول پیدا کرد فوری تغییر شکل نمی‌دهد و تا مدتی در زمین جسمش به همان شکل است تا تبدیل شود. بعد که سلول‌ها به اصطلاح خارج از جسم شدند مثلاً به صورت چرک از بدن خارج می‌شوند یا به صورت مدفوع درمی‌آیند، انسان آنها را زشت و نامناسب می‌داند و از آن متنفر است ولی این نظر انسان از دید خود اوست زیرا در آن موقع مدفوع را برای خود مضر و چرک را زشت می‌داند و روی این اصل از آن متنفر است در حالی که برای عالم نه این مدفوع و نه آن چرک بد نیست بلکه همان مدفوع تبدیل به میوه و سبزی‌های لذیذ می‌شود و تحول‌هایی پیدا می‌کند که برای عالم خلقت بسیار مفید است. و همان چرک‌ها هم همین حال را دارد. تا به این صورت و هیئت هستند اشخاص از آن احتیاط می‌کنند و با نظر خوشی به آن نمی‌نگرند اما هنگامی که حالی به حالی شد و اتحاد پیدا کرد آن تنفر از بین رفته بلکه گاهی مطبوع و محبوب خواهد بود مانند کاهوی لذیذ و خربزه شیرین که از همان کودها به وجود می‌آید و سنگ که در نمکزار تبدیل به نمک می‌شود و پاک می‌گردد که برای بدن بسیار واجب است. پس این قاعده را بزرگ کنید و بدانید که در عالم هیچ چیز مضری نیست بلکه همه چیز به صلاح و خیر است. مثلاً میکروب وبا و طاعون که هزارها و میلیون‌ها نفر را می‌کشد. مردم از دست این میکروب‌ها بسیار ناراحتند و شکایت می‌کنند دست دعا به آسمان برمی‌دارند که ای خدا این بلا را رفع کن. اما می‌بینی همان میکروب که اشخاص را تحول داد درواقع یک میراث یا گنجینه‌ای برای کرۀ زمین درست کرد که مورد استفادۀ بشر و همه مخلوقات است. میراثی است برای مردمان که به اصطلاح بعداً می‌آیند اما این خیر و برکت همین‌طور ادامه دارد و شامل حال همه می‌شود. مثلاً وقتی جمعیت زیاد می‌شود و صلاح در آن است که با میکروب مرضی جمعیت کم شود همین افرادی که تحول پیدا می‌کنند گنجینه‌ای برای کرۀ زمین تشکیل می‌دهند که به خیر همه تمام خواهد شد. این مثالی بود که گفته شد آن را تعمیم دهید تا بدانید در عالم هیچ چیز به ضرر انسان تمام نمی‌شود بلکه همه چیز به نفع است. بنابراین آنچه را مردم از روی عدم اطلاع، بلا و ناراحتی و سختی و عذاب می‌دانند در حقیقت همین نعمت و لطف است. مثلاً عذاب‌هایی که می‌کشید، فشار و سختی که از اشخاص می‌بینید، رنج‌هایی که در راه حق پیش می‌آید و هرچیزی که از آن ناراحت می‌شوید درواقع همه لطف الهی است و بایستی برای آن شکرگزاری کنید نه اینکه ناراحت شوید.