نظری به فلاسفه و دانشمندان

دینامیسم آفرینش بیان سوم - خلاصه از کتاب مکانیسم آفرینش سوم - عالم خودش در خودش واقع است

ذات باری یا جوهر مادی یا مجرد و نفس را نمی‌توان منکر شد منتها چون نمی‌توانم آنها را محقق کنم مورد بحث قرار نمی‌دهم.
اگوست کونت
انسان آن چه را ادراک می‌کند مشروط و محدود است و اگر چنین نکند قابل فهم او نیست. پس ذات مطلق را که مشروط و محدود نمی‌تواند شود ادراک نمی‌کنم و ذات غیر معلول به فهم و ادراک ما درنمی‌آید.
ویلیام‌هامیلتون
از ذات باری جز این که وجودش را تصدیق کنیم سخنی نباید گفت
ارنست رنان
گردش چرخ های ماشینی طبیعت بنابر اصل علیت است پس لزومی ندارد در کار جهان حکمتی قائل باشیم؟
مادیون
وصول به مرتبه علم به واجب ‌الوجود به ورزیدن قوه تعقل و تفکر است و هر چه قوه عقلی را بهتر ورزش دهد ملکه کشف و شهود راسخ تر می‌گردد.
اسپینوزا
همان طور که حیوان از دریافت حقیقت عالم انسانی و گیاه از دریافت حقیقت عالم حیوانی عاجز است انسان هم از شناختن ذات باری عاجز است.
لایب نیتس
روح نیز مانند جسم از ذرات ترکیب شده و پس از مرگ فانی می‌شود.
اپیکور
فکر و تعقل نتیجه عمل مغز است و دماغ انسان فکر را می‌سازد همان طور که کبد صفرا را می پرورد. پس نیروی مادی به جای روح است.
برخی فلاسفه وحدتی مادی
در هیچ امری نباید رأی قطعی داد و حکم به جزم کرد همه چیز را باید به شبهه تلقی نمود.
پیرهون
جانوران دارای «روان» هستند و از شعور و عقل بی‌‌بهره‌اند.
دکارت
انسان و حیوان را از یک جنس دانستن منشا همه اشتباهات است.
دکارت
وجود جسمانی در جهت وجود روحانی بسیار ناچیز است و جهان قوه ادراک توانایی خود را ندارد.
بلز پاسکال
حرکت به معنی تغییر حالت و کیفیت است و تنها تغییر مکان نیست و حرکت از هر قسم باشد از جهت نقص است زیرا به خاطر رسیدن بکمال و درآمدن از قوه به فعل صورت می‌گیرد.
ارسطو
حرکت به معنی این است که جسمی جای جسم دیگر را می‌گیرد و چون عالم پر است پس حرکات آن هم ناچار دوری و منحنی است.
رنه دکارت
ماده نخستین جنبه فعلی ندارد و امری عدمی است چون جنبه فعل و حرکت که امری وجودی است به آن ضمیمه شد جوهر تمام می‌شود.
افلاطون ـ ارسطو ـ لایب نیتس
حرکت هم مانند زمان و مکان بی‌‌حقیقت و مخلوق ذهن انسان است. حقیقت همان نیرو است که مظهر دوامش حرکت می‌باشد.
لایب نیتس
ذات مطلق شخصیت ندارد چون چیزی که شخصیت دارد محدود است. هر دینی که به‌خدا شخصیت بدهد لایق مردم دانا نیست و من از آن بیزارم. خدا همانا نظام کرداری جهان است.
فیخته
بایستی ارباب ادیان از این ادعا دست بردارند که نشان از خدای بی‌‌نشان بدهند و خدا را همانند فردی از بشر معرفی کنند که توانایی زیاد و هوا و هوس فراوان دارد، مهر می ورزد، کینه میجوید و به انتظار نشسته که از او تمجید کنند و به او هدیه دهند.
اسپنسر
در اثر کوتاهی فهم عامه است که مردم معبود جنس خود را می پرستند و اگر چنین چیزی تصور نکنند آن‌ را قابل پرستش نمی‌دانند و این عیب به زودی رفع نمی‌شود و تا عامه عقلشان رشد نکرده هر صورتی را از ذهنشان رفع کنید صورتی دیگر جلو می آید.
اسپنسر
خدا محدود است و وجود نامتناهی نیست و هیچ مانعی ندارد خدا شبیه به انسان باشد و اگر انسان خداوند را قیاس به نفس کند مانعی ندارد. با این حال نسبت به‌خدا جهل دارم و همین اندازه می‌دانم که خیر کل است.
شارل رنوویه
خدا ازلی و ابدی و بی‌‌تغییر است و همه بینش و دانش ساکن می‌باشد و نیاز به حرکت ندارد. آن چه بشر درباره آن می‌پندارد قیاس به نفس است و اگر اسب و گوسفند همچنین استدلال می‌نمودند خداوند را به شکل خود فرض می‌کردند. هیچ کس به شناختن خدا نائل نمی‌شود زیرا این موجود ضعیف که انسان نام دارد از خاک بیرون آمده و دوباره به خاک می‌رود.
کسینوفانوس فیلسوف یونانی
وجود ذات باری کامل نامتناهی ثابت است و هر چند ذهن انسان به علت نارسایی بر آن محیط نمی‌شود اما مانعی نیست من که بر یک کوه محیط نیستم اما آن‌ را لمس می‌کنم.
رنه دکارت
تصور انسان از ذات باری توجه ذهن او به احوال خود و فضائلی است که در خویش می بیند مثل دانش و محبت و غیره که همان را در مرتبه اعلی و بی‌پایان برای خدا تصور می‌کند.
برکلی