نظر ادیان درباره بعد و مساحت عالم و آفریننده عالم

دینامیسم آفرینش بیان سوم - خلاصه از کتاب مکانیسم آفرینش اول - عالم لایتناهی است

قبل از این که آسمان و زمین به وجود آید یک چیز غیر مشخص و کامل به وجود آمد. او ساکن بود و بی شکل، تنها بود و بی‌تحولات به هر چیز می‌رسید و خطر پایانیش نبود. می‌توان او را در همه چیز دانست، من اسم او را نمی‌دانم ولی نام تائو را بر آن می‌نهم برای این که او را بهتر به نامم او را بزرگ می‌خوانم.
این بزرگ با یک حرکت دائمی جریان دارد و در حال جریان دور می‌شود و چون دور شد برمی‌گردد پس تائو بزرگ است آسمان بزرگ است زمین بزرگ است و دانا بزرگ است. در عالم چهار چیز است که بزرگ است (که برشمرده شد)
انسان قانون خود را از زمین می‌گیرد و زمین قانون خود را از آسمان می‌گیرد و آسمان قانون خود را از تائو می‌گیرد و قانون تائو همان است که هست.
تائو مانند جای خالی یک ظرف است و هنگامی که می‌خواهیم از آن استفاده کنیم باید از اشباعش بپرهیزیم.
آیا این تائو تا چه اندازه خالص و ساکن است چنان که گویی همیشه چنان خواهد بود. من نمی‌دانم پسر کیست و چنین به نظر می‌رسد که قبل از خدا بوده است. تائو یک را به وجود آورد. یک دو را به وجود آورد ـ دو سه را به وجود آورد، و سه همه چیز را ایجاد کرد.
دین تائو ـ تایوته کینگ 39
سلطنت کامل مخلوقات اهورامزدا در دنیای بعد است و این زندگی غیر محدود است و ابدی خواهد بود.
زنداوستا ـ بنداهیس
سپس من اهورامزدا این طور به او گفتم: «ای زرتشت دنیای مرا توسعه بخش و آن‌ را زیاد کن. پس عهده بگیر که آن‌ را روزی دهی و بر آن حکمرانی و بر دنیای من نظارت کنی.»
«بسیار خوب من دنیای تو را توسعه می‌دهم و می‌افزایم سپس آن‌ را تغذیه می‌کنم و بر آن حکومت می نمایم و بر دنیای تو نظارت می‌کنم، هنگامی که من پادشاه باشم نه باد سرد و نه باد گرم ونه ناخوشی و نه مرگ خواهد بود.»
زنداوستا ـ وندیداد
در ابتدا براهمن همه این ها بود. او یکی و لایتناهی بود. لایتناهی در شرق، لایتناهی در جنوب، لایتناهی در غرب، لایتناهی در شمال، بالا و پائین و همه جا لایتناهی.
مشرق و سایر جهان برای او وجود ندارد نه در بیان نه پائین نه بالا. آن خودی عالی ثابت نمی‌ماند او بی‌حدود است، متولد نشده، نمی‌توان درباره‌اش استدلال نمود یا تصورش را کرد. او مانند اثیر است و هنگام فنای عالم تنها او بیدار است. پس از آن اثیر تمام جهان را بیدار می‌کند. جهانی که فقط از فکر تشکیل شده. همه از فکر او ایجاد و از فکر او محو می‌شود. او همان صورت درخشنده‌ای است که در آفتاب می‌درخشد ونور متغیری است که آتش بی‌‌دود دارد او کسی است که در آتش است، در دل است، در خورشید است.
همه این ها یکی و همان است. آن کس که این‌را بداند با او یکی می‌شود.
میترایانا براهمانا اوپانیشاد پراپاتاکاما (دین هندو)
آن کسی که به فکر پایان است بایستی به آغاز نیز توجه کند. از ابتدا در فکر پایان باش ….
اگر چنین کنی پایان بدون ناراحتی پیش می‌آید.
کنفوسیوس ـ شوکینگ3