امر بین الامرین چیست؟

دینامیسم آفرینش بیان نوردهم - سرنوشت و تقدیر - جبر و تفویض

گفته‌اند لاجبر و لاتفویض بل امر بین‌الامرین (نه جبر و نه تفویض بلکه امر بین دو امر است) برای روشن شدن مطلب قبلا مثالی می‌زنم: فرض کنید گوسفندی را در یک مکان محدود که دارای علف است رها کرده‌اید. گوسفند به اختیار خود این محل را برنگزیده بلکه شما او را در آن محل برده‌اید. بنابراین به جبر این محل در اختیارش گذارده شده است. این‌عمل را که شما نسبت به گوسفند انجام داده‌اید می‌توان تفویض نام نهاد زیرا تفویض به معنی اعطا و بخشیدن است. شما این مزیت را به او بخشیده‌اید. گوسفند در آن محل می‌تواند از علف بخورد بنابراین اگر جبر این عمل را هزار واحد حساب کنیم اختیار او نسبت به استفاده از آن محل حکم یک هم نیست زیرا در آن محل ممکن است جبرهای دیگری اضافه شود یعنی هر وقت بخواهید گوسفند را از آن محل خارج کنید یا بیمار شود و نتواند از علف استفاده نماید یا علفی که مناسب او باشد پیدا نکند یا مجبور باشد فقط از همان نوع علفی که آنجا هست بخورد نه آن چه مطلوب و آرزوی او است یا خود بلا اراده علف ها را ضایع نماید و این‌قبیل امور.

اگر اختیار می‌بود گوسفند میل دارد همیشه در آن محل آزادانه بگردد و میل دارد هر نوع علفی را که دوست دارد در آنجا پیدا کند و هرچه می‌خواهد انجام دهد. ولی چنین اختیاری ندارد. هر وقت شما بخواهید به اجبار او را از آنجا دور می‌کنید و نمی‌گذارید بر طبق میل و نظر شخصی خود از آنجا استفاده نماید.

ممکن است به گوسفند اجازه دهید هر چه می‌تواند بخورد ولی او نمی‌تواند بیش از اندازه مقرر بخورد. فقط به اندازه شکم خود می‌تواند بخورد. و این شکم را خود او برای خویش نساخته بلکه به اجبار به میزان معین در اختیارش گذارده‌اند که بیش از آن نمی‌تواند بخورد. پس این مطلب هم جبر و محدود کننده تفویض است و بین‌الامرین همین مختصر ناچیزی است که او می‌تواند انجام دهد.
آوردن گوسفند به محل علف جبر است و این که او می‌تواند بخورد تفویض مختصری است که دارد و بین‌الامرین است زیرا سر او را به زور در علف فرو نمی‌کنند که به جبر بخورد. هر وقت که بخواهید این اعطائی و تفویض را می‌گیرید که گوسفند نتواند از علف استفاده کند یا مثلا شما بشر نتوانید از چشم بهره ببرید.

در واقع جبری است که گاهی مختصراً به‌صورت اختیار جلوه می‌کند. باز توضیح می‌دهم: آوردن گوسفند به محل چرا یک جبر و امکان بردن او و حدودهایی که در استفاده از آن محل دارد جبر دومی است و بین‌الامرین که گفته‌اند واقع شدن بین این دو جبر می‌باشد (بین امرین یعنی بین دو امر) که در حقیقت اختیار بسیار ضعیفی بشمار می‌رود.
این کار را امر بین‌الامرین می‌نامند زیرا در میان چندین جبر قوی و نیرومند اختیار مختصری به استفاده از چیزی که به او تفویض شده پیدا می‌کند به علاوه اگر در معنای جبر و تفویض دقت کنیم می‌بینیم هر دو یکی است زیرا تفویض به معنی اعطاء است و اعطا از طرف شخص دیگری می‌شود و اختیار آن چه اعطا شده در دست معطی است نه آن کس که از اعطا استفاده می‌کند.

مثال دیگری می‌زنم: خداوند به شما چشم تفویض کرده که با آن می‌بینید. اعطا و تفویض چشم خود جبری است زیرا تو خود آن‌ را نساخته‌ای، به تو به اجبار داده‌اند اما دیدن به تو تفویض شده که می‌توانی با آن ببینی. یعنی این دیدن محدود است. مثلاً تا فلان مسافت می‌توانی ببینی و اگر مانعی مثل دیوار جلو چشم بیاید دیگر چشم کار نمی‌کند یا اگر علتی در چشم پدید آید قدرت دید سلب می‌گردد. پس اختیار کامل نیست بلکه اختیار مختصری است که آن‌ را بین‌الامرین می‌خوانند.