بررسی اجمالی درباره ماهیت شیطان در قرآن مجید
همان طور که گفته شد در قرآن مجید حقایق و دانستنیهایی که در خور فهم بشر خصوصاً بشر 1300 سال قبل نبود بهصورت حکایت و امثال بیان شده و دلائل بسیاری در قرآن هست که اینقبیل چیزها را خداوند بهصورت مثل یا حکایت فرموده و متشابهات نیز که قسمتی از آیات را تشکیل میدهد یکی از موارد مصداقشان همین ها است.
و اما برای فهمیدن این که منظور قرآن از شیطان چه بوده موضوع باریک و دقیقی است که ذیلا با استفاده از آیات و احادیث تا حدودی بیان میگردد:
اختلاف در اصل خلقت شیطان
در قرآن اصل خلقت شیطان را گاهی از جن ذکر میکند که بنابر آن چه قرآن فرموده از نار است و گاهی از ملائکه که از نور است و این موضوع اختلاف بین مفسرین انداخته و نتوانستهاند آن را حل نمایند.
در یک جا میفرماید: ابلیس کان من الجن (کهف 48) شیطان از جنس دیو بود. و در جاهای دیگر مکرر بیان میفرماید که: فسجدو الملائکه الا ابلیس ـ تمام ملائکه سر به سجده فرود آوردند جز شیطان.
اگر جزء ملائکه باشد طبق تعلیمات اسلامی که هست ملائکه همه اطاعت کنندهاند و جنس آنها اطاعت است و چگونه این فرد از آنها نافرمانی کرد.
نسبت شیطان به انسان ـ علاوه بر آن چه در بالا گفته شد که نسبت شیطان به جن و ملائکه داده شده شیطان را به انسان هم نسبت دادهاند و بهترین دلیل آیۀ شریفه قرآن مجید است: و کذلک جعلنا لکل نبی عدواً شیاطین الانس و الجن (انعام 112) (و همچنین ما هر پیغمبری را از اهریمنان انس و جن دشمنی در مقابل برانگیختیم.)
بنابراین شیطان هم به ملائکه و هم به جن و هم به انسان نسبت داده شده و به طوری که در مفردات راغب اصفهانی ذیل کلمۀ شیطان می نویسد: قال ابوعبیده الشیطان اسم لکل عارم من الجن و الانس و الحیوانات. شیطان اسم عامی است برای هر سرکش خواه از جن و خواه انسان و خواه حیوانات.
مقصود از شیطان نفس بشر است ـ و چون در آیات و اخبار باریک تر شویم درمییابیم که منظور از شیطان که در قرآن نام برده شده بیشتر نفس بشر بوده است.
وقتی با نظر کلی بنگریم درمییابیم که مقصود از نزول قرآن ذکر قصه و تاریخ برای بشر نبوده زیرا از قصۀ بدون مقصود سودی حاصل بشر نمیشود و کتابی که برای هدایت تمام بشر آمده باید مندرجات خود را تماماً اختصاص به چیزی دهد که مفید به زندگانی عملی بشر باشد و الا از فهمیدن این که در ابتدای خلقت ملائکه بودند و فردی از آنها تمرد کرد و پدر بشر را از بهشت بیرون راند این حکایت به نفسه چه سودی به حال بشر دارد؟ منظور اساسی از آن فایدۀ عملی است که در زندگی فرد فرد بشر میبخشد که هر بشری رحمانی و شیطانی در درون خود دارد. الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین (یس 60) ای آدمزادگان آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید و فرمانش را نبرید زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شما است. مسلم است که این خطاب به تمام افراد بشر است نه حضرت آدم و پسران او. در این صورت از چه کسی تعهد گرفته شده و ما میدانیم که ظاهراً در این دنیا تعهدی نسپردهایم مگر این که مقصود از تعهد همان قوای نفسانی است که نباید به دنبال افراط برویم و از این افراط که دشمن ما است و به شیطان تعبیر شده اجتناب کنیم.
برای تأیید گفتار خود حدیث نبوی را ذکر میکنم که فرمود: اعدی عدوک نفسک التی بین جنبک (بزرگترین دشمن تو آن نفس تو است که بین پهلوهای تو است) اگر مطابق قرآن شیطان را بزرگترین دشمن بدانیم پس این حدیث چرا بزرگترین دشمن را در درون انسان میداند؟ حقیقت این است که مراد هر دو یکی است و شیطان به اصطلاح قرآن مجید هم همان قوای درونی است.
اگر به لغت شیطان هم دقت کنیم به این معنی نزدیکتر میشویم. قرآن کریم دربارۀ شیطان میفرماید: ففسق عن امر ربه ـ پس از امر الهی سرپیچی کرد و لفظ شیطان هم که از شطن مشتق است به معنای سرپیچی و مخالفت است و منظور همۀ این ها سرکشی کردن از قوای معتدل انسانی است. شاید مناسبت جن هم در مورد شیطان مخفی بودن قوای مزبور در بدن است زیرا معنی جن یعنی چیز پنهانی.
به این آیات دقت فرمائید که چگونه مطلب را واضح میفهماند و نشان میدهد که مراد از شیطان پیروی از افراط و به اصطلاح هوای نفس است:
ولاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین انما یأمرکم بالسوء و الفحشاء و ان تقولوا علی الله مالا تعلمون (بقره 163 ـ 164) ـ و پیروی نکنید وسوسههای شیطان را، به درستی که شیطان از برای شما دشمن آشکاری است. این دشمن است که به شما دستور بدکاری و زشتی میدهد و بر آن میگمارد که سخنانی از روی جهل و نادانی به خدا نسبت دهید. (تشریح عمل پیروی از افراط نفسانی را دقت کنید)
و من یتخذ الشیطان ولیاً من دون الله فقد خسراناً مبینا. یعدهم ویمنیهم و ما بعدهم الشیطان الا غرورا (نساء 218-219) و هرکس شیطان را دوست دارد نه خدای خود را سخت زیان کرده زیانی که (بر هر عاقلی) کاملا آشکار است. شیطان بسیار وعده دهد و آرزومند و امیدوار کند ولی وعده و نوید شیطان به جز غرور و فریب خلق نیست.
یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون ـ انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسرو یصدکم عن ذکر الله و عن الصلوه فهل انتم منتهون (سوره مائده 90 و 91) ـ ای اهل ایمان شراب و قمار و بتپرستی و تیرهای گروبندی همۀ این ها پلید و از عمل شیطان است از آن البته دوری کنید تا رستگار شوید. شیطان قصد آن دارد که به وسیلۀ شراب و قمار میان شما عدوات و کینه برانگیزد تا شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد. آیا از آن دست بر نمیدارید؟
مسلم است که وقتی انسان دنبال شراب و قمار رفت در وجود او، نفس او، جسم او، روح او حالتی پیدا میشود که آثار مذکوره را دارد و اینجا معنی شیطان و مراد از تعبیر آن معلوم میگردد.
و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطاناً فهو قرین (زخرف 35) ـ هرکه از یاد خدا و کتاب قرآن او (رخ برتابد) و از پیروی او اعراض کند شیطان را برانگیزیم تا یار و همنشین دائم وی باشد.
ملاحظه میشود که چه رابطهای بین شیطان و عمل نفسانی برقرار فرموده که وقتی نفس را از یاد خدا و کار نیکو منحرف کرد به طرف افراط و بدی متوجه میشود.
ثم لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجداکثر هم شاکرین (اعراف 17) ـ آنگاه از پیش روی و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در میآیم تا بیشتر آنان شکر نعمت به جا نیاورند.
این قدرتی که این طور از پیش و پس و راست و چپ بر انسان احاطه دارد آیا جز وجود خود آدمی و نفس او و قوای نفسانی است؟
ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفورا (الاسری 29) مبذران و مسرفان برادران شیاطین هستند و شیطان است که سخت کفران نعمت امر پروردگار خود کرد.
ملاحظه شود که در اینجا صاحبان صفات بد و افراطی را عین شیطان خوانده و به خوبی میرساند که مراد قرآن از شیطان چیست که مقصود در حقیقت تعلیم و تربیت انسانی بوده است.
انما النجوی من الشیطان (مجادله 11) همیشه نجوی و راز گفتن از شیطان است. این عمل بد که از لحاظ اخلاقی مذموم شمرده شده کاری است ناشایسته و شیطانی.
هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین. تتزل علی کل افاک اثیم (شعرا 221- 222) بگو به کافران که میخواهید من شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند؟ شیطانها بر هر شخص بسیار دروغگوی بد کار نازل میشوند.
در این آیه واضح کرده که شیطان کجاست و نزد چه شخصی است و چگونه کسی که گوش به امر حقیقت ندهد و دروغگو و دروغ کردار باشد (یلقون السمع و اکثر هم کاذبون ـ گوش فرا میدهند و اکثر دروغ میگویند ـ سورۀ شعرا 223)- مهبط و فرودگاه و محل شیطان میشود.
آری شیطان در چنین وجودهایی فرود میآید و در نفس های پاک که مطابق دستور خدائی و اعتدال رفتار کنند راه ندارد. ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین (حجر40) و هرگز ترا بر بندگان من تسلط و غلبه نخواهد بود. اقتدار و سلطۀ تو بر مردم نادان گمراهی است که پیرو تو شوند.
شیطان همان است که در هر افراط و کجروی راهنمای انسان است یعنی همان افراط و خروج از اعتدال و راه راست از طرف هرکس باشد شیطان همان جا است:
واستفزر من استطعت منهم بصوتک واجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولادوعدهم و ما یعدهم الشیطان الاغرورا (الاسری 66) ـ برو با جمله لشکر سوار و پیادهات بر آنها احاطه کن و در اموال و اولاد هم با ایشان شریک شو و به وعدههای دروغ آنها را بفریب. آری وعدههای شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که وقتی در قرآن میفرماید: و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملئکۀ اسجدو الادم، فسجدوالا ابلیس لم یکن من الساجدین (الاعراف10) و سپس فرشتگان را به سجدۀ آدم مأمور کردیم همه سجده کردند جز شیطان که از جمله سجدهکنندگان نبود. نکات مهم زیر در آیه شریفه جلب توجه میکند: اولا مطلب عمومی است و مختص به یک بشر یا حضرت آدم نیست. میفرماید شماها را خلق کردیم و صورت دادیم… ثانیاً میفرماید پس از این که هر فرد از شما را آفریدیم یعنی هر فردی از بشر از حالت جنینی بیرون آمده صورت انسانی کامل پذیرفت و از رحم مادر خارج شد پس از آن به ملائکه امر به سجدۀ او داده شده و ابلیس ابا کرد نه این که این امر مختص به حضرت آدم باشد.
برای کسانی که ممکن بود شک داشته باشند که منظور قرآن از داستان خلقت آدم و عمل ملائکه و شیطان چیست آیۀ بالا روشنکننده است و متوجه خواهید شد که مقصود شیطان نفس است نه آن تصوراتی که میکنند. و مقصود از ملائکه نیز در اینجا صفات نیکو و پیروی از راه راست است.
از پیغمبر (ص) پرسیدند: قیل یا رسول الله الک شیطان قال بلی و لکن شیطانی اسلم بیدی (حدیث نبوی)
گفته شد ای پیامبر خدا آیا ترا هم شیطان است فرمود: بلی و اما شیطان من به دستم اسلام آورده. این حدیث میرساند که اولا هر کسی شیطان دارد و حتی پیامبر خدا و مقصود از این شیطان همان است که گفته شد و قوای نفسانی است. ثانیاً قسمت دوم حدیث که میفرماید شیطان من، به من تسلیم شد مؤید همین مطلب است و نشان میدهد که وقتی انسان پیروی از دستورات الهی کرد و تن به هوی و هوس و افراط نداد شیطان او رام میشود.
حدیث دیگری حاکی است که اول ماه رمضان شیطان را به زندان میبرند و تا آخر ماه در زندان است. این هم بهخوبی میرساند که مقصود از شیطان چیست.
در یک حدیث نبوی میفرماید: «شیطان مانند خون در رگ و ریشۀ انسان جاری است. این مجاری را با گرسنگی تنگ کنید.» برای کسانی که اهل فکر و بصیرتند شکی باقی نمیماند که مراد از شیطان همان نفس است.
همچنین درباره خودداری از نظر بازی میفرماید: نظر اول از تو و نظر دوم از شیطان است
برای خاتمه این بحث شرحی را که ذیل کلمه شیطان در مفردات راغب اصفهانی که مورد توجه کلیۀ فضلای متدین و الهیون است ذکر کرده نقل و ترجمه میکنم. فسمی کل خلق ذمیم للانسان شیطاناً فقال علیه السلام الحسد شیطان و الغضب شیطان ـ یعنی نامیده شده است هر صفت زشتی که در انسان است شیطان چنان که پیامبر (ص) فرمود حسد شیطان و غضب شیطان است.
مقصود از شیطان چیزهای پلید است ـ علاوه بر این که شیطان تعبیری است از انحرافات نفسانی بشر در لسان دین شیطان را در موارد دیگر هم آوردهاند از جمله:
در یک حدیث میفرماید: شیطان پنج قسم است. قسمتی در هوا است ـ قسمتی عقرب ها و مارها است و قسمتی چرک ها و کثافات الی آخر…
در حدیث دیگر مطلبی میفرماید که مفهوم آن این طور است: در کوزۀ آب را بگذارید مبادا شیطان آن را لمس کند. و اینجا میتوان فکر کرد که منظورشان از شیطان میکروب بوده است. از شما میپرسم وقتی شیطان بتواند داخل خون بدن شود چطور وقتی در کوزه را بگذارند داخل آن نمیتواند بشود. پس مقصود آن شیطانی نیست که مردم تصور میکنند.
در مجمعالبحرین میگوید: لایطولن احدکم شعرالبطیه فان الشیطان یتخذه مجن ـ مراد این که موهای زیر بغل خود را نگذارید بلند شود زیرا شیطان (کثافات و میکروب ها) در آن جایگیر خواهد شد.
در حدیث دیگر مطلبی نظیر همین که در بالا گفته شد میفرماید که خلاصه آن این است که: زیر سبیلتان را بزنید که مرکز شیطان نشود یعنی که در موقع غذا خوردن و آشامیدن داخل دهان نشود و میکروب های خود را به دهان نبرد. و از این قبیل باز هم هست که نشان میدهد مراد گوینده میکروب یا چیزهای پلید بوده است.
در اینجا نکتهای میگویم: وقتی انسان دچار بیماری یا هجوم میکروب ها و انگل ها و موجودات اضافی شود ممکن است به مغز او موقتاً اختلالی دست دهد که در این حال اعمال بیرویه از او صادر شود چنان که دیدهایم کسانی که به حال سر درد شدید یا بیماری های دیگر مبتلا میشوند کنترل طبیعی و ارادی خود را از دست داده و کارهایی میکنند که در حال عادی از آنها بعید است. عصبانی میشوند، تغیر میکنند، بیصبری روا میدارند، جنون آنی یا سادیسم به آنها دست میدهد و امثال این کارها. این عمل غیرارادی که در اثر هجوم میکروب ها و موجودات اضافی در بدن است ممکن است تعبیر به شیطان گردد. یعنی همین انگلهایی را که چنین حالاتی در انسان تولید میکنند میتوانیم شیطان بنامیم ـ در این صورت تعبیر کردن شیطان و تسلط یافتن آن به انسان تعبیر نسبتاٌ صحیحی است و تصور میکنم تعبیر قرآن در مورد شیطان نیز مبنی بر همین پایه بوده است. اما این طور نیست که شیطان در هر آن و هر وقت اراده کند قدرت تسلط به بدن انسان داشته باشد. این خلاف نظم خلقت انسان و مشیت حق تعالی است. همچنین نمیتوان فقط مردمان مؤمن و متقی را از هجوم شیطانی که تعبیر به انگل و میکروب شده مصون دانست زیرا آنها هم در معرض بیماری هایی هستند و اگر هم تقوی و ایمان را رعایت و حفظ کامل بهداشت و سلامت تعبیر کنیم باز هم تا حدودی است نه این که شخص مؤمن و متقی دچار امراض واگیردار نمیشود و در امراض عمومی و واگیردار دیده شده که هزارها مؤمن و متقی و پرهیزگار مبتلا شدهاند.
در هر حال تعبیر شیطان به میکروب که امری اتفاقی است دور از ذهن نخواهد بود منتهی باید دانست که در حالت هجوم میکروب به بدن نیز این امر خلاف مشیت حقتعالی نیست زیرا میکروب ها هم بدون اجازه و بدون پیروی از نقشۀ تقدیر مجال چنین کاری ندارند.
شیطان به موجودات دیگر هم تعبیر شده ـ علاوه بر شیطانی که عرف میشناسند که وجود آن از ملائکه و جن و انس مورد تردید واقع شده و حقیقت آن چنان است که گفته شد شیطان را دربارۀ چیزهای دیگری هم گفتهاند.
مثلا در مورد حضرت سلیمان (ع) میفرماید: و الشیاطین کل بناء و غواص (سورۀ ص 36) یعنی و دیو و شیاطین را هم که بناهای عالی می ساختند و از دریا جواهرات گرانبها میآوردند نیز مسخر امر او کردیم. شیاطینی که بنا و غواص بودند شاید مقصود از این شیاطین مردمان زورمند و وحشی و قویبنیه بوده که در استخدام حضرت سلیمان آمدهاند و الا شیطان مردود شدهای که قرآن میفرماید دشمن آدم است چطور حاضر میشود به خدمت پست برای حضرت سلیمان تن در دهد در حالی که شیطان تا روز قیامت از خدا مهلت گرفته که بندگان را گمراه کند.
شیطان یکی نیست و متعدد استـ از آیات چندی از قرآن شریف مفهوم میگردد که شیطان یکی نیست و متعدد است و وقتی معلوم شد یکی نیست پس آن موضوع که یک ابلیس از ملائکه یا جن با خدا نافرمانی کرد بهصورت عین نیست بلکه تأویل و معنی آن در نظر بوده.
آیاتی که این معنی را اثبات میکند یکی آیه و استفزرمن استطعت الخ (اسری66) است که در صفحه 377 شرح داده شد به همان جا رجوع کنید.
دیگر آیه 26 سوره اعراف که میفرماید: انه یریکم هو و قبیله من حیث لاترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لایؤمنون ـ همانا که او و بستگانش شما را میبینند در صورتی که شما آنها را نمیبینید. ما نوع شیاطین را دوستدار آنان که ایمان نمیآورند قرار دادهایم.
آیه 28 همین سوره: فریقاً هدی حق علیهم الضلالۀ انهم اتخذ والشیاطین اولیاء من دون الله ـ گروهی ره نورد هدایت و گروهی ثابت در گمراهی شدند چون شیطان ها را به دوستی اختیار کردند دون خدا. (ضمناً این آیه رابطۀ شیطان و گمراهی نفس را بهخوبی میرساند. در آن تفکر فرمائید).
سوره فاطر آیه 5: ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدواً انما یدعوا حز به لیکونوا من اصحاب السعیر ـ شیطان سخت شما را دشمن است. شما هم او را دشمن دارید. او حزب و سپاهش را برای اغوای شما مهیا ساخته تا همه را اهل دوزخ گرداند.
خدا امر بهکار بد نمیدهد ـ برای تأیید سخنانی که در مباحث متن کتاب گفته شد آیه 27 سوره اعراف را ذکر میکنم:
و اذا فعلوا فاحشه قالواوجدنا علیها اباءنا و الله امرنا بها قل ان الله لایأمر بالفحشاء اتقولون علی الله مالاتعلمون ـ آنها که چون کار زشتی کنند گویند ما پدران خود را بدین کار یافتهایم و خدا ما را برآن امر نموده، بگو ای پیغمبر(ص) هرگز خدا امر به اعمال زشت نکند جز آن که آن چه را از جهل و نادانی شما خود میکنید به خدا میبندید.
آیۀ بالا در وسط آیاتی که راجع به وجود شیاطین و وسوسۀ شیطانی نفس بیان فرموده قرار دارد. به قرآن مقدس رجوع کنید.
شیطان خود را تبرئه میکند ـ در خاتمۀ این مقال که به طول انجامید آیه 21 و 22 سورۀ مبارکۀ ابراهیم را نقل و ترجمه میکنم که طی آن شیطان خود را تبرئه میکند: و قال الشیطان لماقضی الامران الله وعدکم و عدالحق و وعدتکم فاخلفتکم و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان وعدتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخی انی کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم.
یعنی: و چون حکم به پایان رسید در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف و بر شما هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم پس امروز شما ابلهان که سخنان بیدلیل مرا پذیرفتید مرا ملامت نکنید بلکه نفس طبع خود را ملامت کنید که امروز نه شما فریادرس من توانید بود و نه من فریادرس شما، من به شرکی که شما به اغوای من آوردید کافرم، آری در این روز ستمکاران را عذاب دردناکی خواهد بود.
در سورۀ انفال آیه49: و قال انی بری منکم انی اری مالاترون انی اخاف الله و الله شدید العقاب ـ یعنی: من از شما بیزارم من قوائی میبینم که شما نمیبینید و من از خدا میترسم که عقاب خداوند خیلی سخت است.
در حقیقت بر طبق آیۀ مبارکه شیطان خود را تبرئه میکند و میگوید کار شما به من مربوط نیست و اعمالی که مرتکب شدهاید مربوط به خودتان است، چرا از کار بد اجتناب نکردید؟
حقیقت مطلب، همان حقیقتی که پیامبران الهی شیفته آن بودند و سخنان بزرگشان تحت لفافه میخواست آن حقیقت را برساند و حقیقت واقعی که بشر مترقی امروز باید بفهمد این است که همگان بدانند که مسئولیت انجام لغزش ها و خطاها بر دوش شیطان نیست.
مسئولیت به آن طریق که به غلط میپنداشتند به امر و مشیت الهی از شیطان برداشته شده و گویی پس از این همه در به دری و مغضوبیت و درماندگی زنجیر مسئولیت از گردن او باز و مربوط به خود بشر است. یعنی هر بشری در پیشگاه عدل الهی جوابگوی اعمال خود میباشد. و لاتزر و ازره وزراخری ـ هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد (قرآن مجید سورۀ انعام 164 ـ بنی اسرائیل 16 ـ الفاطر 19 ـ الزمر 9 ـ النجم 39).
در واقع میتوان گفت که شیطان دیگر آزاد شد و مسئول بدبختیهای بشر نیست