بیان هفدهم - قدرت بالغه یزدان
برای روشن شدن ذهن خوانندگان گرامی شعری را که سرودهام با تفسیر آن در اینجا مینگارم.
امید است مورد توجه قرار گیرد:
مگر قدرتی آفریـــــده بنایـــی | که عالـــم ز نظمـش بگیرد بقائی | |
کرات و سماوات و هم کهکشان ها | ز نیـــروی واحـــد نـدارد رهـــــایی | |
محرک انرژی بود این جهـان را | نه ایـــجاد و نی نیستی نی جدائی | |
چو زنجیر پیچیده در چرخ چنبر | اتــم هـــا دهند اتصال و بهایی | |
به گردش در آیند و از روی عشقی | به مهر و محبت به صلـــح و صفایی | |
سپهریست با مهر و تابان و رنگین | خرد عاجـز از وصف آن روشنـایی | |
ســـرشت دم نـــور او گیتی افروز | که وصف و صفاتش چو ذکر خدائی | |
که حشمت دهد با بیان جلالــی | به عــز و شرف - امتحان نهایی |
1- فهم و دانش راههایی دارد که اولین و بهترین راه آن مشاهده میباشد و بهوسیله دیدن است که انسان میتواند به اسرار عالم پیبرد. این مشاهده از دیدن ساده که همان سیر در آفاق و انفس است شروع میشود. اگر انسان ببیند و فکر خود را بهکار اندازد چه بسا درس ها از عالم طبیعت فرا میگیرد. گردش سیاحت، مسافرت، دیدن صحراها برای آگاه شدن از سرّ عوامل طبیعی، دیدن شهرها و کشورها برای آشنا شدن از آداب و رسوم مردمان همۀ این ها درهای دانش است.
آنجا که دید تنها نمیتواند انسان را در وادی دانش پیش برد و قوۀ تفکر نیز با چشم برهنه قادر بفهم بیشتر نیست از وسائل استفاده میکند. در این موقع است که میکروسکوپ برای دیدن جرثومهها و میکروب ها و میکروسکوپ الکترونیکی برای کشف اسرار ویروس و تلسکوپ برای دیدن کرات، به کمک انسان میآید و یا آزمایش های لابراتواری در قسمت شیمی و فیزیک و علوم طبیعی و تشریح برای کمک به علم طب و دامپزشکی به انسان یاری میدهد. بنابراین برای رهبری بشر به فهم و درک حقایق تشویقی بهتر از این نیست که او را به مشاهده دعوت کنیم. چنان که قرآن هم فرمود: فارجع البصر ـ ثم ارجع البصر هل تری من فطور، پس با چشم خود توجه کن و بار دیگر چشم خویش را دقیق نما که آیا هیچ سستی در این دستگاه میبینی.
اینک میگویم هرگاه با چنین دقت و توجهی به عالم بنگری خواهی دید که بنایی است عظیم و منظم که انجام و نظم و بقای آن در اثر قدرت بزرگی به وجود آمده است که در هرگوشه آن بنگری آثار این قدرت را خواهی دید.
2- کرات و آسمان ها، کهکشانها، سحابیها، گلههای سحابی و عوالم بزرگی که بشر امروز با کمک آلات و ابزار نجومی خود شناخته و آنها که بهوسیله رادیو تلسکوپ وجود آنها را متوجه شده و آن قسمت هایی که هنوز با این وسائل قدرت درک و فهم آنها برای بشر پیدا نشده است با این که هرکدام ظاهراً جدا و دارای سازمان مخصوص به خود به نظر میرسند و با این که در هر یک مظاهرگوناگون و مختلف میبینیم اما همه آنها در تحت یک قدرت یگانه و واحد که همان وحدت است به حرکت میپردازند و چنان مقهور و منکوب و مجبور این قدرتند که گویی از آن رهایی ندارند.
یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فاتفذو الا تنفذون الا بسطان ـ
ای گروه آدمیان و پریان اگر شما را قدرتی است که از کرانههای آسمان ها و زمین بگریزید پس بکنید ـ چنین کاری برای شما میسر نیست مگر این که توانایی داشته باشید.
البته معلوم است مراد از کرانهها و اقطار حدود بیحدودی (اصطلاحی) است و الا آسمان ها را حدودی نیست و این خطاب تنها به جن و انس نیست بلکه به همۀ عالمیان و کرات است.
3- چه چیزی سبب شده که این غوغای عجیب زندگی و حرکت در همه عالم لایتناهی پدید آید؟ محرک آنها چیست؟ محرک همان قدرت و انرژی است که از دانش پدید میآید و چنان که گفتیم دانش هم عین ذات الهی است. پس نیروی حرکت و دینامیسم این عالم از انرژی الهی است که همیشه بوده و هست و خواهد بود. این طور نیست که حرکت و نیروی عالم در اثر ایجاد از نیستی به هستی باشد زیرا چنان که مفصلا در این کتاب استدلال شد نیستی اصلا نیست و آن چه هست هستی است و هر چه شده مواد آن بوده است و تغییرات و تحولات همان مواد میباشد. به علاوه این نیرو از اتحاد و اتصال به وجود میآید نه از جدائی زیرا جدائی در بین نیست بلکه عین وحدت و اتحاد است.
4- اگر دیده باشید در برخی کارخانهها زنجیرها و یا نوارهای چرمی مخصوصی است که در اطراف چرخی میپیچند و قسمتهای مختلف کارخانه را به هم اتصال میدهند و هر چه چرخ میگردد رشتهها به هم متصل زنجیروار به هم نزدیک شده و ایجاد وحدتی در قسمتهای پراکنده میکنند.
اتمها نیز در عین حال که مادههای اصلی مواد جهانند وظیفۀ اتصال دهنده را نیز ایفا مینمایند.
5- عمل اتمها و گردش آنها محرکی میخواهد و انگیزهای باید آنها را وادار به این وظیفه کند. میدانید انگیزه آنها چیست؟ عشق است. همان عشقی که در تمام پدیدههای عالم وجود دارد و تا عشق نباشد هیچ چیز به حرکت و کار نمیافتد. اتمها نیز با نیروی عشق و تمایل و محبتی که در آنها وجود دارد در دنبال هم نوعان خویش روانند و در اثر حرکات آنها است که این نظم به وجود میآید کما این که در اثر عشق موجودات صحنه پرفعالیت گیتی به جنبش و شور است. مهمترین انگیزۀ بشر در حیات همانا نیروی عشق است، عشق به همسر، عشق به فرزند، عشق به دوست و بیشتر فعالیتهای او در راه عشق انجام میشود و خیال میکند آن چه در دنیا هست عشق او است، اما همین اشتغال او به این هدف فکری که عالم تقدیر در مغزش انداخته است موجب انجام وظیفه دنیائی میشود و مجموع عشقهای همۀ افراد بشر، همه حیوانات و همۀ موجودات و اشیاء روی هم موجبات گردش عالم را پدید میآورد.
نکتهای که باید در نظر گرفت این است که هر یک از موجودات از اتم گرفته تا کرات و از میکروب تا حیوانات بزرگ و انسان برای انجام وظیفهای که در آفرینش برای آنها معین شده احتیاج به یک محیط مهر و محبت و صلح و صفا دارند و اگر چنین نباشد نمیتواند وظیفۀ خود را انجام دهند. حتی انفجار اتم که در بمب اتمی به وجود میآید در اثر آن است که بین اتمها موقتاً جدائی افتاده و آنها سعی دارند به هر قیمت شده دوباره وحدت و اتصال و همآهنگی خود را باز یابند. گردش اتمها در عالم که به خاطر عشق و محبت است احتیاج به محیط صفا و محبت نیز دارد و همۀ موجودات چنیناند.
در یک چمنزار زیبا و لطیف که همه نوع وسائل نعمت از قبیل هوای خوب خوراک خوب و آب پاکیزه موجود است در صورتی آهوان و پرندگان میتوانند به چرا و بهرهبرداری مشغول باشند که محیط آرام باشد.
بشر نیز برای به ثمر رساندن فعالیت ها و نشاندادن قدرت ها و استعدادهای وجودی خویش احتیاج به یک محیط آرام پاکیزه دارد، اگر صلح و صفا و برادری و محبت در محیط بشر باشد میتواند تمام مساعی و کوشش های خود را در راه ایجاد وسائل رفاه و پاکیزگی و راحت و خوشبختی خود و همنوعانش مصروف نماید. بر عکس در یک محیط جنگ و کینهتوزی همۀ منابع او و جدیتها و وقت و نیرویش صرف تهیه وسائل اضمحلال و تخریب و آدمکشی میگردد. همه حیوانات و همه موجودات نیز تابع این قاعده هستند.
6- اکنون نظری به این جهان هستی و آن چه در اطراف خویش میبینید بیافکنید تا ببینید در چه دنیائی زندگی میکنید. دنیائی که همۀ عوامل آن دست اتحاد و دوستی با یکدیگر داده وظیفۀ خود را انجام میدهند. اگر این کرات که با نظم کامل در صحنه پهناور گیتی در حال گردشند آنی راه دشمنی و مبارزه با یکدیگر بگیرند در کوتاه مدت جهان را تبدیل به یک صحنۀ وحشتناک از انفجار و تخریب خواهند نمود. در عالم تصور جهانی را نزد خود مجسم کنید که همه کرات به مبارزه با هم برخیزند، با هم تصادف کنند، تصادم نمایند مقابل یکدیگر روند، برهم اصابت کنند، این چه جهانی خواهد بود. اما حقیقت این است که چنان نیست بلکه صلح و صفا در همه جا برقرار است. نه تنها کرات بلکه اتمها و موجودات نیز چنیناند و اگر غوغای حیات تبدیل به صحنۀ جنگ و مبارزه شود معلوم نیست دنیای ما چه دنیائی خواهد بود.
در اثر این فعالیت و حرکت شگفتانگیز که توأم با صفا است نور تابان جهان در حال درخشندگی است و به هر طرف نگاه کنید نور و زیبایی و جلوه میبینید و با این که در روح و باطن عالم وحدت است اما بهقدری در ظاهر پرجلوه و رنگین است که انسان دچار تعجب میگردد و دانشمندان و متفکرین از این همه پردههای رنگارنگ که بر در و دیوار وجود میبینند انگشت تحیر بر دهان میگیرند.
این منظره بهقدری حیرتآور است که راستی خرد از بیان و وصفش عاجز است ـ چنان که هنوز هیچ متفکری در عالم پیدا نشده که بتواند وصف درست و مناسبی از جهان بیان نماید.
7- آخر این چه نیروئی است که روشنایی گیتی از آن به وجود آمده و از آن پرتو میگیرد؟ این چه قدرتی است که عالم را به حرکت و حیات میآورد. آیا جز قدرت دانش الهی که دنیامیسم عالم است چیزی تصور میکنید؟ این همان قدرتی است که ذکر اوصاف آن مانند ذکر اوصاف الهی امکانپذیر نیست.
8- این بود سخنانی که با استناد به علوم الهی در معرض افکار دانشمندان و روشنفکران و علما و مخترعین و بزرگان جهان قرار گرفت و امید است مورد قبول افتد.