اینک خلاصه جوابها :

دینامیسم آفرینش بیان شانزدهم - سیر خداشناسی در عالم

1- اگر شما مبنای عالم را اراده الهی می‌دانید می‌گوئید قبل از آن چه بوده؟ آیا نیست بوده؟ کلمۀ نیست که چیزی نیست. اصلا قابل تفکر و صحبت و بحث نیست و وجود خارجی ندارد. خودتان می‌گوئید «نیست» اسمش با خودش است. هیچ عقلی سلیمی برای نیستی هستی قائل نیست. اما اگر گفتید که اراده و قدرت خداوند متعال مبنای آن بوده پس چیزی بوده است و مسبوق به سابقه است. همین اراده و قدرت مایه و خمیرۀ آن بوده و چنان که می‌دانید هیچ چیز بدون مایه و خمیره نتواند بود. اگر شما فرضاً مبنای عالم را اراده الهی بدانید پس آن‌ را مسبوق به سابقه‌ای کرده‌اید و این سابقه را نیز نمی‌توانید محدود سازید. پس لایتناهی و بدون حدود شد چنان که در تصویر ذیل مجسم شده است:

  (علاماتی که در انتهای خطوط به‌صورت ∞ می‌بینید نشانه‌ای است که برای الی غیرالنهایه در علم ریاضی معین شده است.)

چنان که در شرح فوق ملاحظه می‌شود بر فرض که نظر معتقدین به ابتدا داشتن خلقت را هم قبول کنیم ناچاریم ارادۀ الهی را در آن ذی مدخل بدانیم و چون اراده و قدرت الهی مسبوق به سابقه است باز هم از جانب دیگر بی‌ابتدایی عالم به اثبات می‌رسد چنان که در جهت مقابل نیز به طرف بی‌انتها می‌رود.

2- قضیۀ منطقی: (العالم متغیر ـ کل متغیر حادث فالعالم حادث) که منسوب به عالم شهیر و فیلسوف بزرگوار اسلامی ملاصدرا است صغری و کبرای آن در جای خود صحیح است ولی نتیجۀ ناصحیح از آن گرفته شده. مراد از متغیر حول و تحویل‌هایی است که در عالم اتفاق می‌افتد و این مطلب را منکری نیست. قضیه ناظر به این است که عالم دستخوش حول و تحویل است (العالم متغیر) و هر چیزی که دستخوش حول و تحویل باشد حادث است. یعنی تازه اتفاق افتاده است اما این‌را نباید از نظر دور داشت که هر تغییر و حول و تحویلی مسبوق به سابقه‌ای است، صورتی داشته و به‌صورت دیگر درآمده. از هیچ شروع نشده تا چیزی بشود زیرا عقل سلیم آن‌ را نمی‌پذیرد. صورتی داشته و به‌صورت دیگر درآمده.

شما هرچه سابقه این تغییرات را عقب ببرید و باز هم عقب‌تر آن‌ را جستجو کنید و باز رو به طرف سابقه سیر کنید خواهید دید که هر تغییری مسبوق به یک تغییر دیگر بوده است. لذا صغری قضیه درست است که عالم متغیر یعنی دستخوش حول و تحویل است و کبرای قضیه هم درست است که هر حول و تحویلی حادث است اما نتیجه درست نیست زیرا در اخذ نتیجه مجموع تغییرات را که نامحدود است در نظر نگرفته است. بایستی نتیجه این طور گرفته شود که چون دامنۀ این تغییرات لایتناهی و قدیم و بی‌انتها است عالم هم بی‌انتها است. مقصود از بیان مطلب ردیف کردن و مسجع نمودن الفاظ نیست. فکر کنید تصدیق خواهید نمود.