به هم خوردن اعتدال
اطاقی را مثال زنیم در بسته که در آن مقدار معین معتدلی اتم وجود دارد. سپس فرض کنیم به وسایلی مقدار اتمهای داخل اطاق را بیشتر از حد نصاب نماییم. عده اتم زیادی که وارد اطاق کردهایم به علت فشاری که به اتمهای داخل اطاق وارد میآورند صف به هم پیوسته و منظم آنها را شکافته در اثر اختلاط شورش و غوغایی به وجود آورده و نظم داخلی را به هم میزنند. آنگاه اتمهای مثبت و منفی یا مذکر و مؤنث به واسطه این اختلال به همدیگر تماس پیدا میکنند و به علت تماس آنها نیروی عظیم برق متصاعد و منجر به تخریب اطاق میگردد.
به طور مثال دو سیم برق را تصور کنید که هرگاه مثبت و منفی آنها به طور عادی به یکدیگر متصل باشد نیروی معتدلی از آن به وجود میآید مانند روشن کردن چراغ یا گرم کردن سیم های بخاری. حال اگر همین سیمها را از یکدیگر جدا کرده و با تکان دادن آنها را به هم تماس دهیم خواهیم دید که جرقههایی برقی بین آن به وجود میآید که همانا در اثر نزدیکی قوای مثبت و منفی (مذکر و مؤنث) آنها است. چنانچه مقدار این الکتریسیته خیلی زیاد باشد مسلم است که جرقههای حاصله به میزان خیلی شدید به وجود میآید. از آنجا که نیروی برق حاصله اتمی بسیار قوی است تماس مزبور باعث تخریب میگردد.
بمب اتمی نیز در اثر به هم خوردن نظم و تعادل قوای مثبت و منفی اتمها یعنی کم و زیاد شدن اجزاء اتم منفجر میشود.
قدرتی که اخیراً بشر برحسب سرنوشت بر آن دست یافته و آن را انفجار هسته یا اتم مینامند از همین قاعده سرچشمه میگیرد و اختلالی هم که در اثر انفجار بمب اتمی درهوا پدید میآید که آن را در اصطلاح علمی رادیواکتیویته مینامند به علت همین تراکم و انقباضی است که در بالا گفته شد.
اما علت واقعی انفجار اتمها آن است که اتم برطبق قاعده وحدت نمیخواهد اتصال و پیوستگی خود را به همزده و از یاران خود جدا گردد و هنگامی که آن را به زور جدا سازند چنین غوغای عظیمی برپا میکند که منظور از آن اتصال مجدد به یاران است. در واقع کسی هم قادر به این نیست که اتم را زیاد از یکدیگر دور سازد بلکه مانند دو شیئی است که به وسیله کش یا فنر به شدت از هم دور میشوند و بعداً متصل خواهند شد. با این تفاوت که در وضع جدید تحولی در آنها حاصل میشود. عشق هم به هر صورت باشد همین است.