بیان بیست و یکم - موضوع بداع

دینامیسم آفرینش
بیان بیست و یکم - موضوع بداع
بشر در اثر ورزش می‌تواند استعدادها و قوای خود را پرورش دهد. یکی ازورزش‌های نیکو برای سلامت بدن کوه نوردی است 

و اما سرنوشت و تقدیر یعنی دستگاه حواس که به بشر تفویض شده در اثر تلقینات و توجه و ورزش بشر می‌تواند این دستگاه مکانیسم حواس خود را مختصری پرورش و ترقی دهد و در قوی نمودن آن بکوشد و این همان است که در زبان دین و فلسفه بداع نامیده شده است (یکی از موارد آن است).
در این حالت بداع پیدا می‌شود یعنی دستگاه حواس او مختصری ترقی می‌کند و این امر با توجه و تمرین و فشار انجام پذیر است. مثلا می‌گویند شخصی یک عمل خیر می‌کند و در اثر آن بلائی را از خود دفع می‌سازد چنان که گفته شده (صدقه رفع بلاست). این کار چگونه انجام می‌شود؟ انجام عمل خیر موجب ایجاد توجه و تمرینی می‌گردد که ظرف حواس او را ترقی داده و به سوی اعمال خوب متوجه کرده است چه این عمل دستگیری به هم‌ نوع بوده و یکی از کارهای نیکوی جهانی برای بشر است.

این است که ترقی در آن پیدا می‌شود. عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیرلکم (بسیار اتفاق می‌افتد که از چیزی بدتان می‌آید و آن چیز برای شما نیکو است) (قرآن مجید سوره بقره آیه 213)
پس در سرنوشت هم تا حدود خیلی جزئی به طریقی که گفته شد ممکن است تغییراتی حاصل شود که بسیار ضعیف است.
ظروف حواس که به منزله سرنوشت بشر است تقدیر است و نمی‌توانیم آن‌ را تغییر دهیم اما حواسی که به ما عطا شده می‌توانیم آنها را تمرین و ورزش دهیم تا کمی قوی گردد.
این نکته را نیز به اجمال اشاره می‌کند که نماز و عبادات برای توجه و تقویت حواس بشر بسیار مفید و استمرار و دوام عمل به آنها باعث ترقی بشر خواهد شد.

نباید فراموش کرد که آن چه در بالا گفته شد از جهت معکوس نیز صادق است یعنی همان طور که در اثر صدقه یا ورزش یا تمرین و توجه یا عبادت انسان موفق به ترقی دادن حواس خود می‌گردد و تا حد مختصری بداع در سرنوشت حاصل می‌شود به همان ترتیب در اثر غفلت و انجام کارهایی سرنوشت را تنزل می‌دهد و حواس را ضعیف می‌سازد بلکه حواس را از دست می‌دهد. این است که گفته‌اند که عادت به شراب‌خواری و سایر صفات زشت ممکن است به سقوط انسان منجر و به این ترتیب بداع در سرنوشت او حاصل شود.

مثال: دو نفر را می‌شناختم که اکنون فوت کرده‌اند و از بردن نام آنها خودداری می‌کنم. این اشخاص فطرتاً حواس قوی داشتند و سرنوشتشان آن بود که در اثر استفاده از حواس مناسب و برجسته خود به ترقیات شایان نائل شوند و مدارج عالیه را بپیمایند. بعداً همین اشخاص به علت غفلت‌های پی در پی و شراب‌خواری و قماربازی و اعتیاد به مشروبات و افیون ثروت خود را تلف کردند و سلامتشان نیز از بین رفت و کار به جایی رسید که مزاجشان علیل و بیمار شد. از این رو تقریباً عقلشان را از دست دادند، دستگاه حواسشان مختل گردید و دیگر قادر به تفکر نبودند. رشته زندگی از دستشان به در شد و شیرازه حیاتشان از هم گسیخت. پس برای این اشخاص بداع حاصل شد و سرنوشت درخشان تابنده‌ای که در ابتدا داشتند به کلی واژگون گردید. بالاخره چنان سلامتشان دچار اختلال شد که تعادل آن از دست رفت و آن کامرانی که می‌بایستی سالیان دراز طبق سرنوشت و ظرف حواس از آن برخوردار باشند در مدت کوتاهی همه مضمحل شد و در جوانی دنیا را بدرود گفتند. این ها را شخصاً مشاهده کرده‌ام و تصور می‌شود خواننده نیز نظایر آن‌ را دیده باشد.