دانش و خلقت
قرآن مجید فرماید: ولاتقف مالیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا (الاسری 36) و بر آن چه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دل ها همه مسئولند.
هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولولاالباب (زمر آیه 9) آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ فقط خردمندان عالم متذکر این مطلبند.
کتاب ایوب باب 28: پس حکمت از کجا میآید و مکان فطانت کجا است؟ از چشم تمامی زندگان پنهان است و از مرغان هوا مخفی میباشد. خدا راه آن را درک میکند و او مکانش را میداند زیرا که او تا کرانه های زمین مینگرد و آن چه را که زیر تمامی آسمان است میبیند … و به آنان گفت اینک ترس خداوند حکمت است و از بدی اجتناب نمودن فطانت میباشد.
دین بودا ـ کتاب دهاماپاداـ هرگاه خطابه ای مرکب از هزار کلمه ولی لغاتش خالی از معنی باشد یک کلمه معنی دار از آن بهتر است که وقتی کسی آن کلمه را بشنود ساکت میشود ـ بدون دانش تفکر نیست و بدون تفکر دانش نیست. آن کس که دانش و تفکر دارد نزدیک به نیروانا است.
بودا آنالکت1ـ مرد بزرگ و برتر میخواهد که در کلماتش هیچ چیز غلطی نباشد ـ مرد بزرگ و برتر در سخن فروتن و خوددار است ولی در عمل افراطی است.
زرتشت: زنداوستا ـ مانیوگ خراد 24 ـ گفته شد که اهورا مزدا خلقت را به وسیله دانش مؤمن خلق کرده و اداره دنیای مادی و دنیای روحی به وسیله دانش است.
مذمت دانش
کتاب جامعه از کتب تورات باب اولـ و دل خود را بر دانستن حکمت و دانش حماقت و جهالت مشغول ساختم پس فهمیدم که این نیز در پی باد زحمت کشیدن است زیرا که در کثرت حکمت کثرت غم است و هر که علم را بیافزاید حزن را میافزاید.
فلسفه عبارت است از جهانشناسی نه خداشناسی ـ جهان را نباید به جهان مادی و جهان روحانی تقسیم کرد باید گفت جهانی هست حقیقی و جهانی هست تصوری و نمایشی.
شوپنهاور
سلطنت حقهای که مردم منتظر آن هستند نزدیک میشود و آن سلطنت علم است و بنابراین باید اختیار امور در دست اهل علم باشد.
ارنست رنان
فلسفه علم به کنه اشیاء و ادراک حقایق است ولی راهش مستقل نیست و ادراک حقیقی آن است که ادراک کننده با ادراک شونده یکی شود و این کار جز با درون بینی یا جان بینی و الهام درونی امکانپذیر نیست.
هانری برگسن
متأخرین، بنده متقدمین علما شدهاند. آزاد نیستند و از خود رأی ندارند. هر چه دارند آن است که در کتاب ها و دفترها مقید است و مشغول زیر و رو کردن آنها و مجادله و مباحثه در آن نوشتهها میباشند و موقع و مجالی برای آنها نمیماند که به مطالب تازه بپردازند و از رسیدن به کشفیات تازه مأیوسند. اگر بیچارهای هم سخنی بگوید که تازگی داشته باشد غوغا بلند میکنند و مهابت دین را پیش میکشند و میترسند اگر علم ترقی کند عقایدی مخالف تفسیرات و تأویلات که آنان در دین کردیدهاند ظهور کند و این دلیل بر آن است که ایمان به عقاید دین خویش ندارند (و الا از پیشرفت علم و عقاید جدید نمیترسیدند)
فرنسیس بیکن
دانش و خردمایه همه فضائل است و مردم بدان راه توانایی حاصل میکنند و همه مقتضیات طبیعت خود و طبع عالم را درمییابند و از آن پیروی میکنند و به این طریق بشر به سوی پرستیدن خدای واحد سوق داده میشود.
اسپینوزا
دانش انسان محدود است و بر بسیاری از امور نمیتواند اطلاع یابد.
لاک
دانش پیوسته از کثرت به وحدت میگرود.
فونتنل
در هر موضوع باید طوری سخن گفت که همه کس قدرت فهم آن را داشته باشد. آن چه بیشتر مردم نمیفهمند گفتنش چه فایده دارد؟
ولتر
باز هم میگویم آیا بهتر نیست که همگان از نیروی محبت استفاده کرده و زندگی را برخود و سایر موجودات جهان شیرینتر و مصفاتر کنند؟ ما که عضوی از اعضاء عالم هستیم و نه تنها با هم نوعان خود بلکه با سراسر موجودات و این دستگاه عظیم رابطه نزدیک داریم آیا بهتر نیست درصدد تحکیم این رابطه اتحاد و برادری برآئیم؟ آیا عقل و منطق این حکم را با صدای رسا ابلاغ نمیکند؟ آیا وظیفه ما نیست که هر چه بیشتر در راه این هدف مقدس بکوشیم و سعی کنیم تا آنجا که ممکن است راه های اختلاف و نزاع را کم کرده و به تحکیم مراتب برادری و وداد جهانی بکوشیم و تمام هم نوعان را اعم از هر نژاد و هر رنگ و هر طبقه و ملیت و آئین به مثابه پدران و مادران و برادران و خواهران و فرزندان خود بشماریم؟
پس ای خواهران و برادران و ای کسانی که به عقل و خرد میبالید و مبنای دانش خود را بر منطق و عقل استوار میدانید و خرد را راهنمای خویش میشمارید، شما را دعوت میکنم که به ندای وجدان و عقل خود گوش فرا دهید و نظری عمیق و تفکری موشکاف در حقیقت وحدت بیافکنید. آنگاه که پرتوی از انوار وحدت بر وجود شما تابید آگاه خواهید شد که مهمترین وظیفه ما و هر فرد بشر محبت و برادری جهانی است یعنی برادری به پهنای سراسر جهان بشریت و محبتی به عظمت همه عالم هستی.
عقلا و بزرگان و دانشمندان و نوابغ و آنها که فکر خود را صرف اختراعاتی میکنند که از آنها سوء استفادههای تخریبی میشود بایستی گرد یکدیگر جمع شده و افکارشان را روی هم بریزند، و سازمانهایی بدهند و فکر خود را در اموری که موجب بسط روابط برادری و توسعه محبت باشد بهکار اندازند و در کارهایی کوشش کنند که پیوندهای برادری و مهر انسانی را افزایش دهد. این عقل ها و افکار بزرگ بایستی در راه صلح و صفای جهان و گسترش برادری بهکار افتد. خداوند متعال این مغزهای بزرگ را برای استفاده رساندن در چنین راه های نیکویی خلق فرموده و کوشش در قسمتی که آنها مبذول میدارند نبایستی از طرف دیگران در راه از بین بردن افراد بشر و موجودات و نباتات و آلودگی محیط هوا و زندگی و تخریب آبادانیها و به همریختن خانوادهها و پاشیدن اجاقهای گرم خانوادگی بهکار رود. دانش که دینامیسم خلقت است باید در راه اختراع صحیح که به خیر و صلاح بشریت است بهکار برده شود.
در اینجا به کسانی که از محصولات علم و دانش بهره برداری میکنند روی نموده میگویم: اگر منظور از تهیه و ارسال موشک به کره ماه ابراز و گسترش مهر و محبت است بدانند که هم نوعان کره زمین واجب تر و نیازمندتر به این محبت هستند و بهتر آن است که اول مخلوق کره زمین را از محبت سیراب کنند بعد به فکر کره دیگر بیفتند و اگر قصدشان از ارسال موشک این است که آن کره را هم آلوده و تخریب کنند بهتر است اصولا به چنین اقدامی دست نزنند و بیش از این خطا و خرابکاری روا ندارند. چه خوب است کسانی که به این اعمال تخریبی و سوء استفاده از دانش میپردازند دستور محبت و مهرورزی را که از انوار تابان الهی است در نظر گیرند و متوجه دیانت شوند تا در نتیجه تعادل دانش و دین انوار فروزان محبت و صفای زندگی در جهان تجلی کند.
بایستی همه را با چشم خوبی و نیکی بنگریم و همه افراد را خوب بدانیم و اگر هر کسی با ما دشمنی کرد او را بعکس دوست بداریم و با محبت با او رفتار کنیم، یقین بدانید که محبت گم نخواهد شد و هر عملی محبت آمیز که انجام دهیم عکس العمل متقابل خواهد داشت.
باید همه ما سعی نمائیم که انگیزههای نزاع و کینه و دشمنی و اختلاف را هر چه میتوانیم کمتر سازیم و وسائل محبت و وداد را هر چه ممکن است توسعه دهیم و نگذاریم مبارزات و اختلافات و دشمنی در عالم چنان وسعت گیرد که موجب قطع پیوندها و ایجاد محیط نفاق و ناراحتی و جنگ و خونریزی گردد.
بایستی تا آنجا که از دستمان برمیآید، هر جا آتشی میبینیم فرونشانیم و هر جا دشمنی برمیخیزد خاموش کنیم و هر جا به نایره کینه برمیخوریم آب محبت و دوستی بر آن بپاشیم تا خود به خود از بین برود.
هر اندازه فکر ما وسیعتر و دائره عمل و قدرتمان بیشتر باشد باید در این وظیفه صلح و برادری و محبت کوشاتر شویم و این محبت و برادری جهانی را وظیفهای مهم برای خود بشماریم و در راه انجام آن از هیچ چیز فرو گزار نکنیم.
این است راه بشر امروز که به حقایق وحدت واقف میشود.
از آنجا که منظور و مقصود من این است که دیانت در دنیا برقرار شود و از سوی دیگر میدانم که دیانت بدون دانش و معلومات ارزشی ندارد یعنی دیانت منهای دانش مساوی است با جهل و نادانی این است که به خواست خداوند متعال درصدد برآمدم این کتاب (دینامیسم آفرینش) را که بهعقیده من برای بالا بردن فهم و سطح معلومات هم نوعان مفید و در تحکیم رشتههای محبت و برادری بشری سودمند و در آگاهی بشر بهلزوم اتحاد و اتفاق و وحدت ضروری است به رشته تحریر درآورم و از یزدان دانای توانا خواستارم مرا در ادامه این قبیل خدمات یاری فرماید.