شکافتن مطلب
قبلا گفته شد که اجسام و اشیاء مختلف عالم که ما آنها را به اصطلاح ماشین نامیدیم با یکدیگر اختلاف ظاهری دارند. یکی بشر میشود که در او استعدادهای زیاد نهفته شده و از جمله خواصش این است که راه برود، حرکت کند، فکر کند، اختراعات و اکتشافات عجیب کند و آلات و ادوات شگفتانگیز بسازد و این قبیل اعمال.
پس این که میبینی روح با آن این کارها را انجام میدهد علت آن است که جسم او چنین استعدادی دارد. حیوان هم از استعداد مزبور منتها به مقدار کمتری برخوردار است. به همین جهت روح با او هم اعمال مزبور را به جا میآورد.
در اینجا نکتهای را یادآوری میشوم که علمای فلسفه و حکمت و دانشمندان طبیعی از قبیل آنها که عقایدشان در سر این فصل ذکر گردید عقیدهمندند که حیوانات و انسان از لحاظ شعور با یکدیگر فرق دارند و دو نیروی مختلف در آنها حکمفرما است که در مورد حیوان آن را غریزه (انستن Instinct) و در مورد انسان هوش یا (انتلیژانس Intelligeance) مینامند. لیکن حکمت نوین که مطالب این کتاب بخشی از آن است این طور بیان میکند:
نوع هوش در انسان و حیوان و گیاه و جماد هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد و منشاء این هوش عمل روح است که گفته شد در تمام موجودات ساری و جاری است. تفاوت در مکانیسم ظرف یا ساختمان مغزی و بدنی آنها است. چه آن که یک سگ مکانیسم و حفرههای مغزش آن استعداد ترقی و تعالی که در مکانیسم مغز بشر ساخته شده ندارد. لذا به همین دلیل است که با وجود دخالت روح در آن نتوانسته است ترقی کند زیرا برای همان کار ساخته شده ولی در مغز و مکانیسم مغز بشر محلی برای ترقی، تفکر، کشفیات، اختراعات تعبیه شده که میبینیم به این نتایج ترقی رسیده است و آن حیوان نتوانسته است برسد. پس هویداشد که در اصل، روح و قوه یکی است منتها فرق در ساختمان کالبد و مکانیسم آن است. ساختمان کالبدی سایر حیوانات و نباتات و غیره به همین نحوه است. به طور خلاصه میتوان گفت که هوش در همه موجودات هست منتها به قدر لزوم و استعداد و مکانیسم بدنی هر نوع.
دراینجا است که تفاوت نظرات حکمت نوین با سایر علمای حکمت شرق و غرب نسبت بهموضوعی که فوقاً مورد بحث قرار گرفت روشن میشود. چه آن که حکمت نوین با اعتقاد به این که روح یا انرژی و قدرت وهوش از یک منبع، یک اصل و یک نیرو تراوش میکند اصل وحدت را که بزرگترین اصل عالم است به اثبات رسانیده و با صدای رسا اعلام میدارد که قدرت و نیروی موجود در عالم لایتناهی یکی است ولی چون سازنده و خالق موجودات آلات و مکانیسم بدن هر نوع را به شکلی معین و مکانیسم مشخص برای منظوری خاص تعبیه فرموده است این اجسام با همان نیروی واحد یگانه به انجام وظایف مختلف خود میپردازند که باز این مثال را تکرار میکنم: مانند نیروی کارخانهای است که ماشین ها و مصنوعات مختلف برقی را برحسب نوع ساختمان آنها (بادبزن، چراغ، رادیو، تلویزیون و غیره) و مطابق با مکانیسمی که آن آلات برای آن ساخته شده بهکار میاندازد و همان برق واحد است که از هریک از آلات مزبور مطابق مکانیسم و ساختمان آن نوع به نحوی تجلی میکند. پس معلوم شد که قوه یکی است و مصنوعات عالم برای کارهای مختلف و انجام تکالیف گوناگون توسط آفریننده ساخته شدهاند و روح که قوه خدائی است با محبت خاص و عدالت کامل بر همه یکنواخت از نور و انرژی خود میتابد منتهی هر یک از مخلوقات طبق مکانیسم و استعداد خود تجلی روح را منعکس مینمایند.
عدالت و تقدیر و سرنوشت مشمول همین امر است که هیچ کس نمیتواند سرنوشت خود را تغییر دهد. یک سگ نمیتواند تقدیر خود را عوض کند و مثل آدم یا یک اسب شود. هرکسی تقدیری دارد که طبق همان زندگی میکند