حکمت حوادث

دینامیسم آفرینش بیان بیست و چهارم - خودشناسی خداشناسی است فرماندهی بدن و فرماندهی عالم

این که می‌گویند فلان حادثه و اتفاق که واقع شد ما نمی‌دانیم، حکمتی دارد که خدا می‌داند. این است مثلا یک بشر تب می‌کند و برای رفع آن کنین (گنه‌گنه) می‌خورد. از تلخی و اثر آن بسیاری گلبول‌های خوب از بین می‌روند یا ضعیف و بیچاره می‌شوند. سختی و درد و الم به آنها رو می‌کند، داد و بیدادشان از این تلخی روزگار بلند است اما نمی‌توانند تشخیص بدهند که این تلخی برای چیست؟

اما فرمانده کالبد بشر که خود بشر است حکمت او را می‌داند که اگر تب ادامه پیدا کند تمام گلبول‌ها بلکه خود بشر را از بین می‌برد ولی این تلخی دارو برای شفا است که هم کالبد خراب نشود و هم سایر گلبول‌ها نجات بیابند. این که می‌گویند بعد از هر سختی راحتی است (ان مع العسر یسری) این است و بعد از تلخی دارو راحتی است که میکروب ها و مواد مضر کشته شده و سایر گلبول‌ها نجات یافته‌اند.
پس حکمت بالغۀ فرماندهی بدن که تقریباً خداوندگار بدن خودش است خوب می‌داند ولی گلبول نمی‌داند. ما هم در مقابل یزدان مقتدر همین طور هستیم و حال همان گلبول‌ها را داریم.