68- درباره مشکلات خواب
(راجع به مقاله ای که در صفحه 99 چاپ شده)
به قلم جناب آقای سید محمد تقی واحدی از کرمانشاه
مطالعه مقاله برادر ارجمندمان آقای حشمت الله دولتشاهی (حشمت السلطان) در شماره ١٩ در جواب آقای عباسعلی محمودی این بنده را واداشت که با تشتت افکار و فرسودگی مغزم نظرات و تشخیص خود را در این زمینه با آقای نام برده و سایر ارباب فکرت و بصیرت عرضه کنم.
عزیزان- اینکه ملاحظه می فرمائید دانشمندان غیر مسلم در اطراف معرفت النفس و مطالب مربوط به روح عقاید مختلف و نظرات متعددی دارند علتش این است که این مطلب از امور ماوراء طبیعت است و اینان می خواهند در حدود طبیعت و محسوس حقایقی را پیدا کنند، از طرفی تکیه به رکن وثیق و مبنای استواری ندارند ولی ما که بحمدالله از نعمت دین حنیف اسلام برخورداریم سر چشمه جوشان علم معرفت یعنی قرآن و تعلیمات خاندان نبوت که قرین قرآن و مبیّن حقیقی احکام و مفسر مشکلات آن هستند در دسترس ما قرار دارد بنابراین چرا آب در کوزه باشد و ما تشنه لب به این سو آن سو بگردیم؟
این است ملاحظه فرمائید قرآن در این زمینه چگونه به ما تعلیم می دهد. سوره الزمر آیه ٤٣ - الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیهاالموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی. چنانچه ملاحظه می فرمائید در این آیه چگونگی خواب و مردن با کمال صراحت بیان شده منتهی چیزی که به ابهام خود باقی می ماند همان نفس انسانی و روح است که شناسائی کنه آن از حیطه فکر ما خارج و به طوری که در آیه٨٧ سوره بنی اسرائیل (یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الاقلیلا ) اشعار دارد در قبال پرسشی که شده بود روح را از امر پروردگار معرفی نموده و راه درک حقیقت آن مسدود است چنانچه حدیث مشهور نبوی من عرف نفسه فقد عرف ربه نیز مؤید این امر است و مشعر بر این است که همان طور که شناسائی کنه ذات پروردگار از حدود فکر بشر خارج و غیر مقدور است شناسائی روح هم ممتنع است. بنابراین مراد از نفس انسانی که درهر دو حال (حال مردن و حال خوابیدن) از طرف خدای متعال توفی و اخذ می شود بر ما مخفی است و آنچه می توانیم درک نمائیم تنها فرقی که بین خواب و مردن هست همان است که صریح آیه مبارکه بر آن دلالت دارد -فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی - و چنانچه به نظر خوانندگان محترم رسیده باشد فرموده اند: والنوم اخ الموت. و در جمله دیگر فرموده اند: کماتنامون تموتون و کماتیقظون تبعثون که از روی این قاعده می توان معتقد شد که چگونگی حالات انسان در عالم برزخ یعنی از زمان مردن تا زمان بعثت و قیامت عیناً تماس و مشابه باعالم خواب است با این فرق که مدت خواب از چند ساعت تجاوز نمی کند و مدت دوره عالم برزخ طولانی و نامعلوم است یعنی جز خدای توانا کسی نمی داند. تا اینجا آنچه به عرض رسید چندان منافات و مغایرتی با نگاشته آقای دولتشاهی ندارد جز اینکه درموضوع قالب مثالی (پریسپری) که اشعار داشته اند در هنگام خواب در بدن انسان باقی و رابطه بین جسم و روح است تصور این معنی مشکل است زیرا پریسپری (قالب مثالی) خاصیت و اثر وجودی آن همان موقعی است که روح انسان بدون استعانت از بدن عنصری می خواهد زیست و سیر کند در این موقع است که روح ضمن خروج از بدن، قالب مثالی را مورد استفاده قرار می دهد و لذا آنچه را که در عالم خواب درک می کنیم از حرکات و قضایائی که پس از بیداری تعریف می کنیم که مثلاًً خواب دیدم فلان جا رفتم و ملاقات کردم و مواجه با فلان کیفیت لذت بخش و یا گرفتار حادثه ای دردناک شدم تمام این قضایا به وسیله قالب مثالی صورت می گیرد زیرا بدن عنصری ما در رختخواب آرمیده.
برای تأیید این نظریه یک داستان به یادم آمد که اینک به عرض می رسد:
در سال هزار و سیصد و ده خورشیدی چندی در تهران بودم. روزی در منزل مرحوم مترجم السلطنه شیخ بهائی (روزبه) مدیر روزنامه اوقات نهار دعوت داشتم. جناب آقای ظهیرالسلطان خلف مرحوم خلد مقام ظهیر الدوله صفا هم (که فقط سعادت شناسائی و دیدار ایشان همان روز نصیبم شد و دیگر تا کنون هیچ گونه اطلاعی از ایشان ندارم) تشریف داشتند. کتاب قطوری با ایشان بود. بنده آن را برداشتم و قدری ورق زدم.کتاب مزبور به لغت انگلیسی بود و گراورهائی داشت. ایشان قسمتی از مندرجات کتاب مزبور را برای بنده ترجمه و بیان کردند که مربوط به عمل تنویم مغناطیسی بود و حاکی از این بود که در اثر ترقیات عجیبی که در صنعت بوجود آمده دوربین هائی اختراع شده که حالات یک نفر معمول را از ابتدای فعالیت مدیوم (عامل) تا زمانی که کاملا ً معمول به خواب می رود و مورد پرسش یا دستور قرار می گیرد عکس برداری نموده اند.
گراورها نشان می داد که در موقع به خواب رفتن یک معمول یک چیزی شبیه به کف یا دود غلیظ از پیشانی یا دهان و بینی و یا گلو و سینه او خارج می شود و آن چیز تدریجاً در فضا با حرکات بطیئی متراکم شده و بالاخره به صورت و هیکل شخص معمول متشکل می شود.
گراورهائی که می دیدم مربوط به یک بانو بود که مورد عمل هیپنوتیزم قرار گرفته بود تا آنجا که صورت و هیکل مثالی او درمقابلش دیده می شد. به واسطه طول زمان فعلاً بیش از این ازخاطره آن روز و توضیحات دیگری که داده شد جز آنچه عرض شد چیزی به یاد ندارم و به علل گرفتاری ها وآلودگی ها به تعقیب این موضوع و تحقیقات بیشتر نیز توفیق نیافته ام.
از مجموع آنچه به عرض رسید و به فرض اینکه آنچه در کتاب مزبور ذکر شده مبنی بر حقیقت باشد این معنی به دست می آید که هنگام خوابیدن انسان قالب مثالی (پریسپری) او هم با روح خارج می شود و برای فعالیت هائی که روح در مدت خواب صاحبش می نماید قالب مثالی حامل آن خواهد بود.
در این صورت باید معتقد بود که در موقع خواب چون اراده خداوند توانا بر ادامه زندگی شخص تعلق گرفته با وسائلی که حقیقت آن بر ما مکشوف نیست فعالیت طبیعی بدن از دوران خون و تنفس انسان برقرار است تا زمانی که بار دیگر روح به امر حق به بدن برگردد و به اصطلاح انسان بیدار شود. در پایان آنچه که ذکر آن به نظر بنده لازم است این است که چون روح انسانی در عالم خواب در قبضه توفی و قدرت خداوند است از محیط طبیعیات بیرون و در نتیجه دیگر قرب و بعد زمانی و مکانی در مورد روح وجود ندارد و بنابراین جمله ای را که در مقاله مزبور دایر به نزدیک و دور بودن روح و اثر آن در زود بیدار شدن یا دیر بیدار شدن نگاشته اند مورد تأمل و در خور تجدید نظر است. مطالب دیگری هم مربوط به این مبحث دارم که موکول به بعد می شود و اکنون مترصدم از بررسی ها و نقادی ارباب دانش و بینش بهره مند شوم.
و لاحول و لاقوه الابالله