یک واقعۀ عبرتانگیز
در اینجا به عنوان شاهد مثالی میآورم: در سال 1345 فیلمی رنگی و زیبا از مراسم حج که توسط چند تن از متخصصین تهیه شده بود به معرض نمایش گذارده شد که به زبان عربی و انگلیسی هم دوبله شده و در سایر نقاط جهان آن را نشان دادند. ارزش این فیلم تنها از جنبۀ زیبایی و مدرک نبوده بلکه چون برداشتن فیلم و حتی عکس در اماکن مقدسۀ عربستان سعودی قدغن است تهیهکنندگان آن با زحمت کسب اجازه کرده بودند. البته فیلم نواقص زیادی داشت ولی روی هم رفته بسیار زیبا بود و مردم هم از آن استفاده کردند. و عدۀ کثیری آن را دیدند. برای خیلی اشخاص این فیلم مشوق زیارت بود و در هر حال عظمت اسلام را مجسم میکرد. اما یک جوان اراکی که گویا به اغوای چند نفر صاحبان کاروان حج که تصور کرده بودند نمایش این فیلم باعث میشود که مردم را از رفتن به زیارت مستغنی میسازد و از این راه لطمه به منافع آنها میخورد. به تهران آمده پس از چندین روز کمین کردن و زحمت و مرارت بالاخره سازندۀ اصلی فیلم را با ضربۀ چاقو مجروح ساخت. خوشبختانه چاقو به محل حساسی نخورد و ایشان در بیمارستان معالجه شد. اما در بازجویی جوان مزبور همان مطلبی را گفت که در گوشش خوانده بودند: «این فیلم سبب میشود که اشخاص از رفتن به حج منصرف شوند.»
ملاحظه کنید که بر چه مبنای غلطی این جوان تلقین و تحریک شده بود و این عمل را انجام داد. اگر سازندۀ فیلم میمرد و این جوان را به قصاص او اعدام میکردند چه عملی صورت یافته بود جز اجرای نظر آن افرادی که به خیال واهی فیلم را به ضرر مالی خود میدیدند. چرا این جوان از عقل پیروی نکرد و فریب اغواگران را خورد؟
این خود درس عبرتی برای سادهلوحان متعصب آتشینمزاج تواند بود.