یک مثال روشنکننده

برای این که همراه شدن نورالانوار را با اشیاء خوب درک کنیم آن را به ذرات و جرقههای یک ترقه تشبیه میکنیم. وقتی به وسیلۀ پتک یا چکش بر روی یک ترقه میزنید صدای انفجاری از آن برمیخیزد و ذراتی از آن به اطراف پخش میشود. اولاً روشن است این نیرو که در یک ترقه کوچک هست از خود او نیست بلکه از همان نیروی عالمی است که در اثر ضربت چکش این طور تظاهر کرد و خود را نشان داد. صدای آن دلیل زندگی و نیروی آن است و پخش شدن جرقهها دلیل پخش نیرو به همراه ذرات میباشد. این یک مثال بارز نمایان بود که چشم بشر قادر به دیدن نور آن است والا باید گفت همه چیز این طور است. حتی یک هستۀ هلو که با یک پتک بر روی آن بزنند صدایی از آن برمیخیزد و ذرات آن با همان صدا در اطراف پخش میشود و همین عمل هم کار نورالانوار است منتها درخشندگی و نمایش مثل آن ترقه ندارد. همه چیز عالم چنین است و مشمول همین قاعده میباشد. اگر انرژی و نور همراه آن نباشد اصلاً صدایی هم بیرون نمیدهد و قطعات آن به اطراف نمیپرد.
برای نشان دادن همراهی صدا و نور توجه شما را به تولید الکتریسیته ساکن جلب میکنم که وقتی یک میله شیشهای را به پارچۀ پشمی میمالید و به یک شیئی یا نوک بینی یک شخص نزدیک میکنید جرقههایی به همراه صدای خفیف بیرون میدهد یا شبهنگام وقتی پیراهن نایلون از تن به در میکنید در تاریکی نورهای زیادی به همراه صدای جرق جرق برق از آن میشنوید. اینها همه دلیل روشن و مبین بر مطالبی است که گفته شد.