نظری به عقاید دانشمندان و قلاسفه
فیزیک به نیروی روشهای تئوری و علمی آن ما را به واقعیت واحدی نزدیکتر میکند. واقعیت از حدود و ثغور چیزهای درک کردنی بسیار دور است. ما یک بار دیگر بزرگی و بلندی حقیقتی را که وصول به آن ممکن نیست شناختیم.
(از سخنرانی اومو در 1905 به مناسبت جشن دانشگاه مسکو ـ از کتاب لنین و فیزیک نو ـ تحول و واژگونی در فیزیک ـ صفحه 17)
ماوراءالطبیعه ابیغوری (اپیکوری)ـ کاملاً برخلاف نظریه ارسطو از عالم که بهصورت اعمال صاحب شعور و قصد بیان شده بود بهصورت مادی ابیغوری بیان شد. این نظریه را قبلاً فیلسوف یونانی دمکریت بیان داشته و شاعر مشهور رومی لوکرتیوس در اشعاری به عنوان De Rerum Natura عالمی را نشان میدهد که محتوی آن فقط اتمهای به اشکال مختلف است که در میان فضاهای خلاء درحرکتند. فرضیه جزء لایتجزی بیان اساسی عالم است که هیچ قصدی و هیچ کیفیتی جز اندازه و شکل(و احتمالا وزن) ندارد و اپیکوری ها قوانین عالم را با همین نظریه میخواستند حل کنند.
اپیکوری ها اتم را غیرقابل تجزیه و به اشکال مختلف مکعب، دایره، هرم شکل، لولهای و غیره تصور میکردند. همه اشیاء عالم چیزی جز ترکیب اتم که در فضاهای خلاء تقسیم شده نیست. اشیاء زنده و حتی فکر بشر و اشیاء غیر زنده مثل سنگ از همین قبیل هستند. اشیاء تغییر میکنند ولی اتم به شکل خود باقی است و دائماً به هم ترکیب شده اشیاء جدید میسازند.
حرکت خاصیت اصلی اتم است که ابتدا و پایان ندارد. در نظریه اصلی دموکریت چنین بود که اتمها با سرعت های مختلف به پائین افتادند. به علت اختلاف سرعت، اتمهای سریعتر بر کندتر پیشی می جویند و تصادم اتفاق میافتد. به علت اختلاف شکل پس از تصادم اتمها به جهات مختلف رانده میشوند و باز هم تصادفات دیگر پیش میآید و قس علیهذا. در نتیجه انواع و اقسام ترکیبات اتمی پیش میآید و بالاخره شکسته میشود. به این طریق اشکال و جهات اتم کاملاً جبری و قابل پیشبینی است و باید دانست که هر اتفاقی در دنیا فقط در اثر تغییر محل و حرکت ذرات اصلی لایتجزا (اتم) به وجود میآید.
موضوع جبر و اختیار ـ ابیغور به علت الزامات اخلاقی تغییراتی در وضع دنیای جبری اتمی دموکریت داد و اظهار داشت که علاوه بر حرکات جبری تصادفی، اتمها یک حرکت «انحرافی نرم» دارند که مسیر آنها را تغییر میدهد. علت این حرکت انحرافی معلوم نیست ولی هر جا اتفاق افتد حرکات را از حالت جبری خارج میکند و دیگر قابل پیشبینی دقیق نخواهد بود.
این بیان اتمی هم بهصورت جبری و هم بهصورت اختیاری بیانی از یک ماوراءالطبیعه کاملاً مادی است. به عقیده دموکریت و اپیکور سراسر عالم را میتوان فقط به اصول ماده و حرکت تعبیر نمود. کلیه اعمال فیزیکی و مادی در اثر سابقه نیرومند اتمها است. میتوان پدیدههای فکری را نیز نتیجه برخوردهای یک نوع مخصوص از اتم مدور دانست که آن را اتم روحی مینامند. اشیاء غیر زنده آن را ندارند. هنگامی که اشیاء زنده میمیرند اتمهای روحی از ترکیبات آنها خارج میشود.
بیقصد و بیشعور ـ برخلاف نظر ارسطو متافیزیک اپیکوری دنیائی را کاملاً بیقصد و شعور مجسم میکند. تعبیر حوادث جهان را بایستی در وقایع قبلی دنیای اتمی جستجو کرد. هم در زندگی بشر و هم عالم هیچ چیزی اتفاق نمیافتد که هدف و منظوری داشته باشد بلکه فقط به علت این است که برخی تصادم های اتمی اتفاق افتاده است. عادت بشر به این که فکر کند عالم برای او ساخته شده و در وقایع عالم یک نقش مرکزی بازی میکند اشتباه است. آرزوها و میل ها و امیدهای ما تناسبی با گردش واقعی حوادث ندارد. قضایا فقط به علت نقشه موجوده در دنیای اتم اتفاق میافتد نه در اثر میل بشر و نه به خاطر مزیت و فایدهای که از شدن آنها منظور باشد.
با این فرضیه کاملاً مادی آرمان ها و افکار بشریت هم در اثر اتفاقات اتمی اطراف آن است و بجای این که نشانه تعلیل اتفاقات به وابستگی با هم باشد و یا بتوان آن را بر مبنای فهم عالم قرار داد حاصل برخی علل مادی است. به عقیده آنها دنیای افکار افلاطونی و ارسطویی جز تصوراتی در مغز بشری نیست و نمیتوان آنها را مبنای امیدهای عالیه قرار داد. نظریه اتمی ابیغوری از لحاظ توجه به جنبه مادی اتم برای علم مفید قرار گرفته و این فرضیه که در قرون وسطی کاملاً در بوته فراموشی افتاده بود از قرن شانزده و هفده باز مورد توجه قرار گرفت.
نقطه مقابل فرضیه ماوراءالطبیعه اتمی ابیغوری فلسفه رواقیان است که در آن وجود خداوند و شعور و منظور خلقت نکته اساسی است.
ترجمه از کتاب فلسفه به زبان ساده به قلم دکتر ریچارد پاپکین و دکتر آوروم استرال
Philosophy made Simple, by Richard H.Popkin, Ph.D.and Avrum Stroll, Ph. D. Doubleday and Co. New York, 1956
چاپ دابلدی نیویورک صفحات 84 تا 86
بایستی از دانشمندان قدیم تقدیر کرد ولی به گفته ایشان اکتفا ننموده و دنباله علم را گرفت.
رنه دکارت
هیچ چیز در زیر آفتاب تازه نیست.
مثل فرانسوی
جسم همان بعد است و خاصیت آن حرکت میباشد بعد و حرکت را به من بدهید جهان را میسازم.
رنه دکارت
مایه حرکت اعضا و تن حرارتی است که در آن موجود است که حدوث و زوال آن حرارت مثل حدوث و زوال گرمی آتش میباشد و هوا هم برای نگاهداری آن ضرورت دارد لذا موجود تنفس میکند.
رنه دکارت
کلیه نیروهای عالم به یکدیگر تبدیل میشود. همه نیروی واحد است و حرکت هم وجهی از نیرو است و شاید جسم هم نوعی نیرو است. پس به هر طرف می چرخیم نیرو میبینیم و اصل عالم محفوظ بودن نیرو است.
اسپنسر
جسم ماده از ذرات ساخته شده که سابقاً آن را لایتجزی میدانستند ولی حالا معلوم شده چنین نیستند. عوارض ماده که ظاهراً گوناگون است چون درست بنگریم همه حرکاتی است که در ماده واقع میشود.
فلاسفه قرن نوزدهم
اصل در جهان حرکت است. حرکت جمادی بسیار ضعیف است، چون به نبات میرسد تندتر میشود و چون به حیوان و انسان میرسد باز هم شدیدتر میگردد. باید علوم خود را مبتنی بر احوال حرکت کنیم.
امیل بوترو
حرکت مجموعهای از سکون های متوالی (مثل تصویر مشاهده حرکت یک اتومبیل) نیست بلکه جریان دائمی و پیوسته و متصل است. استمرار است و کیفیت نه کمیت.
هانری برگسن
حرکت حقیقت است و عمومی و دائمی ولی انتقال مکانی نیست بلکه انتقال حال است.
هانری برگسن
در جوهرها دو نیرو وجود دارد: 1 ـ نیروی فعل و تأثیر 2 ـ نیروی مقاومت نسبت به فعل دیگری. چون ناقص است این جنبه مقاومت برای عدم تداخل زندگی افراد با یکدیگر لازم میباشد.
لایب نیتس
حرارت با کار مکانیکی یکی از مهم ترین صورتهای انرژی در موجود زنده است. همه میدانند که بدن انسان یک حرارت طبیعی دارد که تا هنگام مرگ هست. آن را حرارت حیوانی مینامند ـ حرارت از شرایط حتمی زندگی است و نسبت به حیوانات تفاوت دارد. هر بدنی میتواند که حرارت زیادی را از بیرون تحمل کند ولی نمیتواند چند درجه کسر حرارت داخلیش را تحمل نماید. برخی حیوانات در مقابل انجماد مقاومت میکنند ولی فعالیت آنها متوقف میشود. حیوانات دو نوع هستند: خونگرم و خونسرد. اما بهتر است نوع اول را حیوانات دارای حرارت پایدار و نوع دوم را حیوانات دارای حرارت متغیر بنامیم. درجه حرارت بین حیوانات فرق میکند. مثلاً انسان 37 ـ خرگوش 50/39 ـ گرگ 50/40 ـ کبوتر 44 است. حرارت بستگی به فعالیت تنفسی دارد. منبع حرارت حیوانی از عکسالعملهای شیمیایی (اکسیداسیون و هیدراتاسیون) است که در نسوج انجام میشود. بنابراین منبع حرارت بدن تغذیه است. لاوازیه اول بار نشان داد که حرارت حیوانی نتیجه احتراقی است که در بدن ایجاد و تولید گاز کربنیک و اوره و غیره میکند. گاز کربنیک منبع اساسی حرارت است. حرارت در همه بدن تقسیم میشود ولی در عضلات و غده و مراکز عصبی احتراق باشدت بیشتر انجام میگیرد.
عضلات در حال فعالیت مرکز احتراق فعاله است. خون در آنها سریعتر از زمان استراحت گردش میکند در نتیجه اکسیداسیون فعال تر و مقدار گازکربنیک ایجاد شده بیشتر و حرارت متصاعده بالاتر است. گاهی در اثر فعالیت عضلانی ممکن است حرارت به 38 و بیشتر برسد . در فیزیک ثابت شده که برای تولید کار حرارت لازم است. پس چرا عضله که کار میکند به جای مصرف حرارت حرارت ایجاد مینماید؟ علت این است که حرارت خیلی بیشتری در اثر اکسیداسیون ایجاد مینماید و قسمتی از آن مصرف کار و بقیه صرف بالا رفتن حرارت خودش میشود.
غدد در حال فعالیت مخصوصاً کبد حرارتشان بالا است (در حدود 40 درجه). فعالیت عصبی نیز مختصری حرارت را بالا میبرد.
ترجمه و تلخیص از کتاب علوم طبیعــی به زبان فرانسه Sciences Naturelles به قلم ا. کوستیه
E. Caustier چاپ کتابخانه ویبر Vuibert صفحات 193 تا 198
دکارت فقط علت فاعلی را منظور میداشت و بحث در علت غایی را لازم نمیدانست و بلکه آن را ممکن نمیشمرد. اما برای این که بتوانیم امور جهان را بیان کنیم بایستی علت غایی را هم در نظر گیریم. چرا این طور واقع شد و طور دیگر نشد؟ علت برای رسیدن به کمال وجود است.
لایب نیتس
در تحصیل علم و کشف حقایق باید تنها به مشاهده و تجربه توسل یافت.
ویلیام جمز
حق و باطل بر دایره مدار سود و مصلحت بنا شده است. این سود و مصلحت شخصی نیست بلکه سود و مصلحت کلی است و منتهی به خودخواهی نمیشود.
ویلیام جمز و اصحاب اصالت عمل(پراگماتیسم)
دانش یا وجدانی و حضوری است مثل علم نفس به وجود خود و یا این که دو به اضافه دو چهار میشود. و گاه کسبی است که برای فهمیدن احتیاج به تصور معانی دیگر داریم ـ سوم دانشی است که بهوسیله حواس حاصل میشود که به آن هم نمیتوان یقین کرد.
جان لاک
روش کسب علم سه چیز است: مشاهده ـ تعقل ـ تجربه ـ به مشاهده باید مواد را فراهم نمود و با تعقل باید آنها را به هم جمع کرد و مرتبط ساخت و آن گاه نتیجه حاصل را برای کسب اطمینان باید به معرض آزمایش درآورد.
دیدرو
(از سخنرانی اومو در 1905 به مناسبت جشن دانشگاه مسکو ـ از کتاب لنین و فیزیک نو ـ تحول و واژگونی در فیزیک ـ صفحه 17)
ماوراءالطبیعه ابیغوری (اپیکوری)ـ کاملاً برخلاف نظریه ارسطو از عالم که بهصورت اعمال صاحب شعور و قصد بیان شده بود بهصورت مادی ابیغوری بیان شد. این نظریه را قبلاً فیلسوف یونانی دمکریت بیان داشته و شاعر مشهور رومی لوکرتیوس در اشعاری به عنوان De Rerum Natura عالمی را نشان میدهد که محتوی آن فقط اتمهای به اشکال مختلف است که در میان فضاهای خلاء درحرکتند. فرضیه جزء لایتجزی بیان اساسی عالم است که هیچ قصدی و هیچ کیفیتی جز اندازه و شکل(و احتمالا وزن) ندارد و اپیکوری ها قوانین عالم را با همین نظریه میخواستند حل کنند.
اپیکوری ها اتم را غیرقابل تجزیه و به اشکال مختلف مکعب، دایره، هرم شکل، لولهای و غیره تصور میکردند. همه اشیاء عالم چیزی جز ترکیب اتم که در فضاهای خلاء تقسیم شده نیست. اشیاء زنده و حتی فکر بشر و اشیاء غیر زنده مثل سنگ از همین قبیل هستند. اشیاء تغییر میکنند ولی اتم به شکل خود باقی است و دائماً به هم ترکیب شده اشیاء جدید میسازند.
حرکت خاصیت اصلی اتم است که ابتدا و پایان ندارد. در نظریه اصلی دموکریت چنین بود که اتمها با سرعت های مختلف به پائین افتادند. به علت اختلاف سرعت، اتمهای سریعتر بر کندتر پیشی می جویند و تصادم اتفاق میافتد. به علت اختلاف شکل پس از تصادم اتمها به جهات مختلف رانده میشوند و باز هم تصادفات دیگر پیش میآید و قس علیهذا. در نتیجه انواع و اقسام ترکیبات اتمی پیش میآید و بالاخره شکسته میشود. به این طریق اشکال و جهات اتم کاملاً جبری و قابل پیشبینی است و باید دانست که هر اتفاقی در دنیا فقط در اثر تغییر محل و حرکت ذرات اصلی لایتجزا (اتم) به وجود میآید.
موضوع جبر و اختیار ـ ابیغور به علت الزامات اخلاقی تغییراتی در وضع دنیای جبری اتمی دموکریت داد و اظهار داشت که علاوه بر حرکات جبری تصادفی، اتمها یک حرکت «انحرافی نرم» دارند که مسیر آنها را تغییر میدهد. علت این حرکت انحرافی معلوم نیست ولی هر جا اتفاق افتد حرکات را از حالت جبری خارج میکند و دیگر قابل پیشبینی دقیق نخواهد بود.
این بیان اتمی هم بهصورت جبری و هم بهصورت اختیاری بیانی از یک ماوراءالطبیعه کاملاً مادی است. به عقیده دموکریت و اپیکور سراسر عالم را میتوان فقط به اصول ماده و حرکت تعبیر نمود. کلیه اعمال فیزیکی و مادی در اثر سابقه نیرومند اتمها است. میتوان پدیدههای فکری را نیز نتیجه برخوردهای یک نوع مخصوص از اتم مدور دانست که آن را اتم روحی مینامند. اشیاء غیر زنده آن را ندارند. هنگامی که اشیاء زنده میمیرند اتمهای روحی از ترکیبات آنها خارج میشود.
بیقصد و بیشعور ـ برخلاف نظر ارسطو متافیزیک اپیکوری دنیائی را کاملاً بیقصد و شعور مجسم میکند. تعبیر حوادث جهان را بایستی در وقایع قبلی دنیای اتمی جستجو کرد. هم در زندگی بشر و هم عالم هیچ چیزی اتفاق نمیافتد که هدف و منظوری داشته باشد بلکه فقط به علت این است که برخی تصادم های اتمی اتفاق افتاده است. عادت بشر به این که فکر کند عالم برای او ساخته شده و در وقایع عالم یک نقش مرکزی بازی میکند اشتباه است. آرزوها و میل ها و امیدهای ما تناسبی با گردش واقعی حوادث ندارد. قضایا فقط به علت نقشه موجوده در دنیای اتم اتفاق میافتد نه در اثر میل بشر و نه به خاطر مزیت و فایدهای که از شدن آنها منظور باشد.
با این فرضیه کاملاً مادی آرمان ها و افکار بشریت هم در اثر اتفاقات اتمی اطراف آن است و بجای این که نشانه تعلیل اتفاقات به وابستگی با هم باشد و یا بتوان آن را بر مبنای فهم عالم قرار داد حاصل برخی علل مادی است. به عقیده آنها دنیای افکار افلاطونی و ارسطویی جز تصوراتی در مغز بشری نیست و نمیتوان آنها را مبنای امیدهای عالیه قرار داد. نظریه اتمی ابیغوری از لحاظ توجه به جنبه مادی اتم برای علم مفید قرار گرفته و این فرضیه که در قرون وسطی کاملاً در بوته فراموشی افتاده بود از قرن شانزده و هفده باز مورد توجه قرار گرفت.
نقطه مقابل فرضیه ماوراءالطبیعه اتمی ابیغوری فلسفه رواقیان است که در آن وجود خداوند و شعور و منظور خلقت نکته اساسی است.
ترجمه از کتاب فلسفه به زبان ساده به قلم دکتر ریچارد پاپکین و دکتر آوروم استرال
Philosophy made Simple, by Richard H.Popkin, Ph.D.and Avrum Stroll, Ph. D. Doubleday and Co. New York, 1956
چاپ دابلدی نیویورک صفحات 84 تا 86
بایستی از دانشمندان قدیم تقدیر کرد ولی به گفته ایشان اکتفا ننموده و دنباله علم را گرفت.
رنه دکارت
هیچ چیز در زیر آفتاب تازه نیست.
مثل فرانسوی
جسم همان بعد است و خاصیت آن حرکت میباشد بعد و حرکت را به من بدهید جهان را میسازم.
رنه دکارت
مایه حرکت اعضا و تن حرارتی است که در آن موجود است که حدوث و زوال آن حرارت مثل حدوث و زوال گرمی آتش میباشد و هوا هم برای نگاهداری آن ضرورت دارد لذا موجود تنفس میکند.
رنه دکارت
کلیه نیروهای عالم به یکدیگر تبدیل میشود. همه نیروی واحد است و حرکت هم وجهی از نیرو است و شاید جسم هم نوعی نیرو است. پس به هر طرف می چرخیم نیرو میبینیم و اصل عالم محفوظ بودن نیرو است.
اسپنسر
جسم ماده از ذرات ساخته شده که سابقاً آن را لایتجزی میدانستند ولی حالا معلوم شده چنین نیستند. عوارض ماده که ظاهراً گوناگون است چون درست بنگریم همه حرکاتی است که در ماده واقع میشود.
فلاسفه قرن نوزدهم
اصل در جهان حرکت است. حرکت جمادی بسیار ضعیف است، چون به نبات میرسد تندتر میشود و چون به حیوان و انسان میرسد باز هم شدیدتر میگردد. باید علوم خود را مبتنی بر احوال حرکت کنیم.
امیل بوترو
حرکت مجموعهای از سکون های متوالی (مثل تصویر مشاهده حرکت یک اتومبیل) نیست بلکه جریان دائمی و پیوسته و متصل است. استمرار است و کیفیت نه کمیت.
هانری برگسن
حرکت حقیقت است و عمومی و دائمی ولی انتقال مکانی نیست بلکه انتقال حال است.
هانری برگسن
در جوهرها دو نیرو وجود دارد: 1 ـ نیروی فعل و تأثیر 2 ـ نیروی مقاومت نسبت به فعل دیگری. چون ناقص است این جنبه مقاومت برای عدم تداخل زندگی افراد با یکدیگر لازم میباشد.
لایب نیتس
حرارت با کار مکانیکی یکی از مهم ترین صورتهای انرژی در موجود زنده است. همه میدانند که بدن انسان یک حرارت طبیعی دارد که تا هنگام مرگ هست. آن را حرارت حیوانی مینامند ـ حرارت از شرایط حتمی زندگی است و نسبت به حیوانات تفاوت دارد. هر بدنی میتواند که حرارت زیادی را از بیرون تحمل کند ولی نمیتواند چند درجه کسر حرارت داخلیش را تحمل نماید. برخی حیوانات در مقابل انجماد مقاومت میکنند ولی فعالیت آنها متوقف میشود. حیوانات دو نوع هستند: خونگرم و خونسرد. اما بهتر است نوع اول را حیوانات دارای حرارت پایدار و نوع دوم را حیوانات دارای حرارت متغیر بنامیم. درجه حرارت بین حیوانات فرق میکند. مثلاً انسان 37 ـ خرگوش 50/39 ـ گرگ 50/40 ـ کبوتر 44 است. حرارت بستگی به فعالیت تنفسی دارد. منبع حرارت حیوانی از عکسالعملهای شیمیایی (اکسیداسیون و هیدراتاسیون) است که در نسوج انجام میشود. بنابراین منبع حرارت بدن تغذیه است. لاوازیه اول بار نشان داد که حرارت حیوانی نتیجه احتراقی است که در بدن ایجاد و تولید گاز کربنیک و اوره و غیره میکند. گاز کربنیک منبع اساسی حرارت است. حرارت در همه بدن تقسیم میشود ولی در عضلات و غده و مراکز عصبی احتراق باشدت بیشتر انجام میگیرد.
عضلات در حال فعالیت مرکز احتراق فعاله است. خون در آنها سریعتر از زمان استراحت گردش میکند در نتیجه اکسیداسیون فعال تر و مقدار گازکربنیک ایجاد شده بیشتر و حرارت متصاعده بالاتر است. گاهی در اثر فعالیت عضلانی ممکن است حرارت به 38 و بیشتر برسد . در فیزیک ثابت شده که برای تولید کار حرارت لازم است. پس چرا عضله که کار میکند به جای مصرف حرارت حرارت ایجاد مینماید؟ علت این است که حرارت خیلی بیشتری در اثر اکسیداسیون ایجاد مینماید و قسمتی از آن مصرف کار و بقیه صرف بالا رفتن حرارت خودش میشود.
غدد در حال فعالیت مخصوصاً کبد حرارتشان بالا است (در حدود 40 درجه). فعالیت عصبی نیز مختصری حرارت را بالا میبرد.
ترجمه و تلخیص از کتاب علوم طبیعــی به زبان فرانسه Sciences Naturelles به قلم ا. کوستیه
E. Caustier چاپ کتابخانه ویبر Vuibert صفحات 193 تا 198
دکارت فقط علت فاعلی را منظور میداشت و بحث در علت غایی را لازم نمیدانست و بلکه آن را ممکن نمیشمرد. اما برای این که بتوانیم امور جهان را بیان کنیم بایستی علت غایی را هم در نظر گیریم. چرا این طور واقع شد و طور دیگر نشد؟ علت برای رسیدن به کمال وجود است.
لایب نیتس
در تحصیل علم و کشف حقایق باید تنها به مشاهده و تجربه توسل یافت.
ویلیام جمز
حق و باطل بر دایره مدار سود و مصلحت بنا شده است. این سود و مصلحت شخصی نیست بلکه سود و مصلحت کلی است و منتهی به خودخواهی نمیشود.
ویلیام جمز و اصحاب اصالت عمل(پراگماتیسم)
دانش یا وجدانی و حضوری است مثل علم نفس به وجود خود و یا این که دو به اضافه دو چهار میشود. و گاه کسبی است که برای فهمیدن احتیاج به تصور معانی دیگر داریم ـ سوم دانشی است که بهوسیله حواس حاصل میشود که به آن هم نمیتوان یقین کرد.
جان لاک
روش کسب علم سه چیز است: مشاهده ـ تعقل ـ تجربه ـ به مشاهده باید مواد را فراهم نمود و با تعقل باید آنها را به هم جمع کرد و مرتبط ساخت و آن گاه نتیجه حاصل را برای کسب اطمینان باید به معرض آزمایش درآورد.
دیدرو