کلید واقعی فهم
بنابراین کلید فهم، عقل و هوش انسان است و دریچههایی که معلومات از آن وارد میشود، حواس آدمی مانند دیدن و شنیدن و چشیدن و بوییدن و لمس کردن است؛ مثلاً به وسیله دیدن است که رنگها از هم تمیز داده میشود و چون این بینایی با آلات دقیق صورت گیرد به شکل سلول فتوالکتریک درمیآید که میتواند مثلاً تعداد زیادی سیگار را که رنگ همه یکنواخت و سفید به نظر میرسد به هزاران درجه مختلف سفیدی از سفید سفید تا سفید شیری رنگ تقسیم نماید و تشخیص دهد. یا به وسیله گوش میتوان اصوات موسیقی را از هم تمیز داد و هرچه گوش ورزیدهتر شود در این قسمت دقیقتر میگردد و کار به جایی میرسد که از شنیدن صدای پا میتواند صاحب آن را تشخیص دهد. به وسیله ذائقه میتواند در طبقهبندی یک پنیر ساده به دهها انواع مختلف چنان مهارت یابد که برای اشخاص عادی یک دهم آن میسر نیست. به وسیله قوه شامّه میتواند از یک عطر مختلف دهها درجات گوناگون ترتیب دهد. به وسیله قوه لمس زبری و نرمی و درشتی یا حرارت و برودت را احساس میکند و از این راه دانش میاندوزد که در اثر تمرین میتواند درجههای نزدیک به هم پارچه یا کاغذ را تشخیص دهد. به وسیله حس روشنبینی میتواند بسیاری از قضایا را که از اشخاص تمرین نکرده مخفی است با تمرینات معین تشخیص دهد و بفهمد (مفصّل این مطلب و تمرینات مناسب آن در کتاب روحی خواهد آمد) همچنین از سایر حواس آشکار و پنهان که فعلاً مجال بیان آن نیست معلوماتی کسب میگردد، ولی حواس به تنهایی کار نمیکنند بلکه حواس این یافتهها و ادراکات را به وسیله اعصاب به مغز میرسانند و مغز آن ها را درک کرده به عقل و هوش تحویل میدهد و در حافظه ذخیره مینماید و هر موقع لازم شد مطلب را از بایگانی بیرون کشیده و استفاده میکند.
خواصّی که گفته شد کم و بیش در همه افراد بشر وجود دارد منتها در همه به یک میزان نیست بلکه در عدهای قوی و در عده دیگر ضعیف است و حتی میتوان گفت که از سه میلیارد جمعیّت دنیا دو نفر که کاملاً و صد در صد شبیه و از این لحاظ یکسان باشند وجود ندارد اما نزدیک به هم هستند