عشق از روح و روح از یزدان
و اما در بالا گفته شد که عشق تجلی روح است و از روح تراوش میکند. چنان که مرده عشق ندارد زیرا که روح دیگر به صورت حیات با او کار نمیکند. چون عشق از روح است پس عشقی که همۀ آدمیان میورزند و عشقی که همۀ موجودات دارند و عبادت و تسبیحی که همه و همه به جا میآورند.1 همۀ این عشقها از روح آنها سرچشمه میگیرد و گفتیم که روح هم از امر او و خود اوست، پس این عاشقی است که خود به خود عشق میورزد و عاشق و معشوق هر دو یکی هستند. آیا این موضوع کاملاً روشن و واضح و بدیهی مثل دودوتا چهارتا نیست؟ کیست که بتواند در این حقایق شک کند و آن را انکار نماید. آیا به این ترتیب حقایق واقعی و اعلای آفرینش با زبان ساده و دبستانی در اختیار جهانیان قرار نگرفته است؟ بیایید و ببینید و قضاوت کنید.
پانویس ها
- و ان من شیئی فی السموات و الارض الا یسبح بحمد ربه: هیچ چیزی در آسمانها و زمین نیست مگر اینکه به تسبیح پروردگار مشغولند. حال که این آیۀ شریفه ذکر شد نکتهای به خاطر رسید که ذکر آن را لازم میداند: وقتی به ترکیب آیه دقت فرمایید خواهید دید که بر طبق فن لغت و معانی بیان شمول آن قطعی و کلی است یعنی تمام مخلوقات عالم را عبادتکنندۀ پروردگار توانا میداند و لذا پیدا کردن کافر و استثنا کردن آن از مخلوق خدا که خارج از شمول آیه میگردد خلاف و قابل تأمل است.