سایه روشن عالم

و اما حقیقت این است که امور عالم همان طور که در بیان شعر دیگر گفتهام و احتیاج به تکرار نیست مانند سایه و روشن یک تابلوی نقاشی است. رنگهای سفید را خوب و رنگهای سیاه را بد و رنگ خاکستری را نیمهخوب دانستن خلاف عقل است. زیرا همۀ اینها برای زیبایی تابلو لازم است و اگر این سایه و روشن نباشد اصلاً تابلویی به وجود نمیآید بلکه تابلو به رنگ سفید درخشنده (فقط سفید) مفهومی ندارد و هیچ نیست هر چند که سفیدی و درخشندگی را همه مظهر پاکی و خوبی میدانند و میگویند دامنم سفید است، بیلکه است سابقهام درخشان است. با این حال هیچ کس قبول ندارد که یک تابلو فقط سفید باشد بلکه میگویند تابلو باید حتماً سیاهی و رنگهای دیگر و لکه هم داشته باشد تا نام تابلو به آن اطلاق گردد.
(البته لکه موزون که همان تصویر است نه لکه ناموزون. عالم هم لکه ناموزون ندارد مطمئن باشید) به علاوه سفیدی وقتی جلوهگر میشود که در مقابل آن سیاهی را در نظر گیرند و بدون وجود سیاهی که مفهوم مخالف سفیدی است اصلاً جلوه برای آن نیست. پس رنگ سیاه است که به سفید جلوه میدهد و اگر یک سفید تنها بود جلوهای نداشت. حال دانستید که وجود سیاهی و همۀ رنگهای دیگر لازم و ملزوم یکدیگرند.