عشق محروم
شاهکارهای ادبیات جهان که با تار و پود اعصاب انسان بازی میکند و خواندن آنها آدمی را حالی به حالی میسازد و با رگ و ریشۀ جان سرو کار دارد از طرف کسانی ساخته شده است که رگ و ریشه جانشان در گرو یک هدف دوردست بود که برای رسیدن به آن امید داشتند ولی آن را دور از دسترس خویش میدیدند و هرگاه به مقصد نزدیک میشدند گویی هدف باز از آنها میگریخت و دورتر میشد و باز، گریه و زاری سوزناک آنها به آسمان برمیخاست و باز هم که نزدیک بود برسند یک ناکامی دیگر، درد را شدیدتر میساخت و لذا بیانی سوزناکتر، شدیدتر و جانسوزتر به وجود میآمد.
باور کنید تصویر لبخند ژوکوند (مونالیزا) که لئوناردو داوینچی ایتالیایی چهار سال روی آن زحمت کشید و شاهکاری به وجود آورد که پس از گذشت قرنها جهان آن را تحسین میکند محصول یک محرومیت عشقی بود. باور کنید که اشعار لرد بایرون، نامههای شکسپیر، گوته و فریادهای شعری موزون و زیبای حافظ و سعدی و مولوی و خیام و نظامی گنجوی، یعنی هرچه شما در این راه به عنوان نیک، مؤثر تحت عنوان شاهکار بشری میشناسید نتیجۀ عشقهای شدید به وصال نرسیده و کامنگرفته بوده است.