تأمین در کشتی
آن کس که در کشتی امن و امان نشسته است از آن که در دریا غرق و مشغول دست و پا زدن است خبر ندارد. مثلی است معروف که میگویند سیر از گرسنه آگاه نیست، و داستان گلستان را به خاطر دارید که غلامی از کشتی میترسید وبیتابی میکرد و هر چه میخواستند ساکتش کنند فایده نبخشید تا این که دانشمندی که در آنجا بود دستور داد او را در آب افکندند و بعد او را گرفتند. این بار چون مزۀ غرق را چشیده بود وجود کشتی را مغتنم میدانست.