گذشته و حال
قبلاً گفته شد که در عالم چیزی جز نور وجود ندارد و این نور همه پرتوی از منبع بیهمتا است. این نور که کاست ندارد و پیوسته برای مشاهدۀ بشر در حال فزونی است و در عالم لایتناهی و بیابتدا و بیانتها تجلی آن آنی تعطیلپذیر نیست جلوهاش در عالم هست است زیرا هرچه هست هستی است.
آن نور در اصل کامل و غیر قابل افزایش است اما برای بشر در حال افزایش میباشد. زیرا معلومات و مشاهدات بشر در حال تکامل است. روزی بود که فقط ماه و آفتاب را میدید و بعداً با کشف دوربینهای کوچک نجومی سیارگان منظومۀ شمسی را مشاهده کرد و بعداً با دوربینهای بزرگ اخیر پی به کهکشانها و سحابیها و نورهای عظیم عالم برد و به همین ترتیب روز به روز دانش بشر دربارۀ فهم عالم افزون میگردد.
پس نور در اصل بیابتدا و انتها و بیپایان است و لفظ افزایش هم در اصل نمیتوان برای آن قائل شد زیرا افزایش دربارۀ چیزی میگویند که ناقص رو به تکامل باشد.
نور الهی جزء خود اوست و قابل تفکیک نیست زیرا صفات از ذات جدا نیست. این نور همیشه بوده و چون همیشه بوده خواص آن هم همیشه بوده و خواهد بود و مهمترین خواص آن تجلی است. همین تجلی که در عالم میبینیم و حس میکنیم. این تجلی تازه نیست همیشه بوده است و نمیتواند تازه باشد چون این غلط است که بگوییم زمانی خواهد آمد که نور نخواهد بود زیرا اگر چنین گوییم مثل این است که بگوییم زمانی بوده که استغفرالله خدا نبوده و نخواهد بود. چه کسی قدرت این را دارد که نور و تجلیات آن را که جزء ذات الهی است از او تفکیک کند و چه کسی توانایی دارد فکر کند که زمانی این نور نبوده است؟ پس به یقین باید دانست همه چیز در عالم هستی وجود دارد و نیستی لفظ بیمعنایی بیش نیست.