تمنّا

گلهای راهنمایی جلد اول
 
ای فرد توانا بنگر بر من سائل یاری ز تو جویم بشود وحدت کامل
در پهنه گیتی همه اندر تک وتازند نابود شود جنس بشر وه ز تو غافل
نه دین نه شرافت و نه وجدان همگی شد تاراج به تأویل غلط فکرت باطل
با قدرت اعظم به دل خلق جهان نه در صلح و صفا مهر و وفا واسع و واصل
پیوستن بر امر همه جاهد و چالاک در حسن تفاهم نه تفنن همه عاجل
رازینۀ1 راشد2 بنما جلوه بر اسباط این راز شود روشن و مقصود چه حاصل
بر شیب و فراز ره واحد تو مدد کن تا جمله بشر وصل تو را لایق و قابل
از کار پسندیده و احکام درخشان عارف به حقیقت بشود مردم جاهل
ادیان خدایی همه یک واحد و مشفق مخلوق جهان رحمتی از فیض تو شامل
اصلاح بشر سهل گرای قدرت کامل خود نیم‌توجه فکنی بر من شاغل
در صحنه عالم همه عشقست به واحد هرکس که به وحدت گرود عارف و عاقل
شهّاب کند امر تو روشن به خلایق خادم به اشاعت شده حشمت (من قائل)